عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۶۵۲۰
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۱
آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید/عشق، همواره به مقصود و به مقصد نرسید/که اویس قرنی هم به محمّد نرسید/عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید
عقیق:
و به همراه همان ابر که باران آورد
مهربانی خدا در زد و مهمان آورد
باد، یک نامۀ بی‌واژه به کنعان آورد
بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد

 

به سر شعر هوای غزلی زیبا زد
دختر حضرت موسی به دل دریا زد

 

چادرش دست نوازش به سر دشت کشید
دشت هم از نفس چادر او گل می‌چید
چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید
من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید



باور این سفر از درک من و ما دور است
شاعرانه غزلی راهی «بیت النور» است

 

آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید
عشق، همواره به مقصود و به مقصد نرسید
که اویس قرنی هم به محمد نرسید
عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید

 

ماند تا آینۀ مادر دنیا باشد
حرم او حرم حضرت زهرا باشد

 

صبح، شب می شد و شب نیز سحر؛ هفده روز
چشم او چشمه‌ای از خون جگر؛ هفده روز
بین سجاده، ولی چشم به در؛ هفده روز
چشم در راه برادر شد اگر هفده روز،

 

روز و شب پلکِ ترش روضه مرتب می‌خواند
شک ندارم که فقط روضۀ زینب می‌خواند

شاعر: سید حمیدرضا برقعی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین