۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۹ : ۲۰
عقیق:از زمانیکه به یاد دارم، یکی از اصلیترین سفرهای سالانۀ ما
که دستهجمعی و همراه با خاله و دایی، برایش باروبُنه میبستیم و با ذوق و شوق روانه
میشدیم، قم بود. یعنی در کنار سفرهاییکه ممکن بود در طول سال پیش بیاید یا
نیاید، رفتن به قم یا به قول مادرم پابوس حضرت معصومه(س)
برنامهای بود که بیبرو برگرد باید اجرا میشد و وقفهای
برای آن نبود.
وقتی به آنجا میرسیدیم، با اینکه ما بچهها خیلی سر
از معنای زیارت و توسل به بانو در نمیآوردیم، امّا حس خوب بزرگترها که به قول
خودشان استخوان سبک کرده بودند، به ما نیز منتقل میشد و ما هم شاد میشدیم با
شادی و حس خوب آنها.
وقتی در حیاط بانو مینشستیم، به گنبد نگاه میکردیم، یا
زمانیکه چادرِ مادر را محکم گرفته و برای زیارت وارد حرم میشدیم، بهتبعیت از
او، درها را میبوسیدیم و تعظیم میکردیم. از آن جالبتر، مسابقهای بود که برای
نزدیکشدن به ضریح و بوسیدن آن داشتیم و وقتی دستمان به ضریح میرسید، گویی خود
را در دامان پرمهر مادر رها کرده باشیم، سبکبال میشدیم.
سفر به قم و زیارت کریمۀ اهلبیت(ع) از دوران کودکی تا
امروز، شیرینی سوهان را نیز در ذهن و دهانم یادآوری میکند.
بعدها کمیکه بزرگتر شدم، اینسفر سالانه، جای خود را
به سفرهای ماهانه و بعضاً هفتگی داد، آنهم در شبهای چهارشنبه و با کاروانیکه
مسجد محله تدارک میدید و ما هم با ذوق و شوق، سعی میکردیم از آن، جا نمانیم. و
چهزیبا بود شبهای حرمِ بانو... گوشه و کنار حیاط، گروههاییکه مشغول دعا بودند یا
افرادیکه مشغول سینهزنی و استغاثه بودند، همۀ اینها پا را برای جلوتر رفتن سست
میکرد. دلت میخواست زمان بایستد و در همانجا برای همیشه متوقف شوی، دعاخوانی،
دستهای رو به آسمان، لبهاییکه با ذکر و ثنا باز و بسته میشد، زوجهای جوانی که
شانهبهشانۀ هم، کتاب ادعیه را مرور میکردند، چشمهاییکه مرواریدهای اشک، بیامان
از آنها میچکید، کودکانیکه با شوق در حیاط میدویدند، همه و همه ثابت میکرد که
کریمی و سخاوت، برازندۀ این بانوست که چنینخوانی را برای پیر و جوان، خرد و بزرگ و...
گسترده است.
حرمکه صفایش قابل وصف نبود، همانحسی را به تو میداد
که پیش از آن تنها در مشهدالرضا(ع) درکاش کرده بودی، شیرین و به یادماندنی، شیرین
و همراه با شور. حالا هم همان است؛ یعنی قرنهاست که خانۀ بانو همینطور است.
گذر زمان، ساخت و ساز و طرحهای توسعهای، هیچکدام صفای حرم و حیاط خانۀ بانو را
تغییر نداده، گویی زمان از اینخانه عبور نکرده و هربار که عزم زیارت بانو را میکنی،
همان شور شیرین در وجودت بیداد میکند و از لحظۀ ورود به شهر، هیجانی دوستداشتنی
به دلت چنگ میزند و هرچه به حرم نزدیکتر میشوی، کبوتر دل بیشتر برای پریدن و
نشستن بر بام آنخانه بیتابی میکند. بیآنکه بتوانی دلیلی بیابی، برای رسیدن عجله
داری. انگار کسی میخواهد اینثانیهها و طعم شیریناش را بدزدد.
شاید این شور شیرین علاوه بر مقام معنویِ آن بانوی
کریمه، بهخاطر نیتی است که در دل داریم... نیت زیارت مزار بینشان حضرت صدیقه(س)
با زیارت حضرت معصومه(س). البته فقط به این محدود نمیشود. سفر به قم و زیارت
کریمۀ اهلبیت(ع) با یکتیر، زدنِ چند نشان است؛ گویی هم مزاری بینشان را زیارت کردهای،
هم سلطان خراسان را و هم خود آن حضرت(س) را که تنها بانوی دارای حرم و بارگاه و
محل تجمیع شیعیان است و وجودش قم را خراسان و نه، شاید مدینهای دیگر کرده است.
منبع:قدس