«یک روز آفتابی با خاطرات بارانی» و 40خاطره از همسران شهید
ماجرای نمازشبی که مجروح عراقی میخواند
روی سینهاش یک مهر گذاشته بود و مشغول خواندن نماز شب بود. اسمش را پرسیدم. گفت: صاحب الزمان دوست هستم. او میگفت: صدام کافر است، من عاشق امام خمینی (ره) هستم و با نیروهای سپاه پاسداران همکاری میکنم.
عقیق:کتاب «یک روز آفتابی با خاطرات بارانی» با موضوع مجموعه خاطرات بانوان در اولین جشنواره اسوههای صبر و مقاومت توسط «مرضیه وزیری مقدم» نوشته شد.این کتاب حاصل 40 خاطره از دستنوشتههای مادران، همسران، خواهران و دختران شاهد است که به زودی از سوی سازمان حفظ و نشر آثار مشارکت بانوان در دفاع مقدس منتشر و روانه بازار نشر میشود.در بخشی از کتاب «یک روز آفتابی با خاطرات بارانی» میخوانیم: نام شهیدان که به میان آمد، یادگاران و نورچشمانشان، چون پروانه گرد شمع وجود خاطره عزیزان خود جمع شدند و نخستین «جشنواره اسوههای صبر و مقاومت» به پاسداشت همسران شاهد برگزار شد. هم آنانی که در روزهای آتش و خون، فرزندان، همسران و برادران خود را در صفهای طویل و خیرهکننده اعزامهای مردمی، به رفتن و دفاع از خاک و ناموس خود تشویق میکردند. آنانکه از تمام دلشان چشم بستند و عزیزانشان را میان دود اسپند، گل و شیرینی به خطمقدم جبههها فرستادند.روز میلاد بانوی مهر و عشق، صبر و یقین، حضرت فاطمه زهرا (س)، یادگاران ایثارگران هر کدام لحظهای غرق در خاطرات خویش شده و از دریای خیال خود حرفی، خاطرهای و هر آنچه که لحظهای لبخند بر لبانشان نشاند و یا قطره اشکی بر گوشه چشمانشان جاری ساخت را از زبان قلم روی کاغذ ریختند و آن را منقش به نام عزیزان و معطر به یاد شهیدان کردند.کتاب حاضر قطرهای از عشق بیکران آنان به شهیدان است که در لحظاتی کوتاه و غیرمنتظره از آنها خواستیم افتخار دهند و بنویسند. آنها مشتاق با عشق و علاقهای وافر نوشتند، نوشتند و نوشتند و در زیر چادر اشک ریختند. حیف نتوانستیم نقش اشکهایشان را از روی دستنوشتههایشان به این کتاب منتقل کنیم.به گفته مرضیه وزیری مقدم، کتاب «یک روز آفتابی با خاطرات بارانی» به یاد و پاسداشت همسران شهدا که در نخستین «جشنواره اسوههای صبر و مقاومت» حضور داشتند، تنظیم و تدوین شدهاست. جلد زیبای این کتاب هم توسط «ملیحه مهدوینژاد» طراحی شده است. * مقدمه مریم مجتهدزاده بر کتاب «یک روز آفتابی با خاطرات بارانی»در بخشی از این کتاب مریم مجتهدزاده لاریجانی، سازمان حفظ و نشر آثار مشارکت بانوان در دفاع مقدس به نگارش مقدمهای پرداخته است که در ذیل آن را میخوانید:سلام ما بر آن داناترین زن تاریخ که مصحفاش سند علم ماکان و ما یکون است و عصمت و طهارت ممتازش وی را به مقام ان الله اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نساء العالمین رسانده است. یاد همه خانوادههای معظم شهدا، ایثارگران، جانبازان و آزادگان و همه زنان حماسهسازی که همواره به تعبیر مقام معظم رهبری در میدانهای عمل حاضر بوده و هستند را گرامی میداریم و امیدواریم این نشست راه مهیایی باشد برای دلسپردگی بیشتر همه ما به مکتب ایثار و شهادت، همسران معظم و مکرم شهدا، ایثارگران، جانبازان و آزادگان که جلوه صبر و مقاومت هستند و همانگونه که رهبری فرمودند: ذخیرهای هستند تمام نشدنی که این انقلاب به برکت وجود آنها استوار خواهند ماند.* «صاحب الزمان دوست هستم»بر مبنای این گزارش، «کبری طیبی» همسر شهید «ابراهیم عودهپور» در بخشی از کتاب «یک روز آفتابی با خاطرات بارانی» میگوید: آذر ماه سال 1359 آغازین روزهای جنگ بود که در بخش لاپراتومی (جراحی) کار میکردم. وقتی به بخش اطلاع دادند که مجروح جنگی عراقی آوردند هیچ کدام از پرستاران داوطلب نشدند به مجروح رسیدگی کنند.من پرستاری او را پذیرفتم. اولین شب پرستاری او حال وخیمی داشت. به دلیل نداشتن نور در بیمارستان فقط میتوانستیم گاهی از چراغقوه استفاده کنیم. حالش خیلی وخیم بود. صدایش کردم جواب نداد. چندین بار این کار را کردم، ولی جواب نداد. چراغ را روی صورتش انداختم. چهرهاش برافروخته بود. نور چراغقوه را روی بدنش انداختم. کلیه دستگاههای بدنش کار میکنند، اما شکماش خونریزی داشت. چراغ را بالاتر بردم. روی سینهاش یک مهر گذاشته بود و مشغول خواندن نماز شب بود. به همین دلیل جواب نمیداد. ایستادم تا نمازش تمام شد. اسمش را پرسیدم. گفت: صاحب الزمان دوست هستم. چون زبان عربی بلد بودم توانستم با او ارتباط کلامی برقرار کنم. او میگفت: صدام کافر است، من عاشق امام خمینی(ره). هستم و با نیروهای سپاه پاسداران همکاری میکنم.گفتنی است، کتاب «یک روز آفتابی با خاطرات بارانی» تألیف «مرضیه وزیری مقدم» دارای 50 صفحه است، که به زودی سازمان حفظ و نشر آثار مشارکت بانوان در دفاع مقدس منتشر و روانه بازار نشر میشود.
منبع:فارس