عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۵۳۵۵
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۶
من اكنون مقداري گندم در خانه دارم، مي روم آنرا به مسجد آورده و بين فقراء تقسيم مي كنم.

عقیق:سيد نعمت الله جزايري در كتابش نقل مي كند: كه در يك سال قحطي شد، در همان وقت واعظي در مسجد بالاي منبر مي گفت: كسي كه بخواهد صدقه بدهد، هفتاد شيطان، به دستش مي چسبند و نمي گذارند كه صدقه بدهد.

مؤمني اين سخن را شنيد و با تعجب به دوستانش گفت: صدقه دادن كه اين حرفها را ندارد، من اكنون مقداري گندم در خانه دارم، مي روم آنرا به مسجد آورده و بين فقراء تقسيم مي كنم. با اين نيت از جا حركت كرد و به منزل خود رفت . وقتي همسرش از قصد او آگاه شد شروع كرد به سرزنش او، كه در اين سال قحطي رعايت زن و بچه خود را نمي كني؟ شايد قحطي طولاني شد، آن وقت ما از گرسنگي بميريم و . . . خلاصه بقدري او را ملامت و وسوسه كرد تا سرانجام مرد مؤمن دست خالي به مسجد برگشت. از او پرسيدند چه شد؟ ديدي هفتاد شيطان به دستت چسبيدند و نگذاشتند.

مرد مومن گفت: من شيطانها را نديدم ولي مادرشان را ديدم كه نگذاشت اين عمل خير را انجام بدهم(1)

پيامبرصلی الله علیه واله وسلم فرمود: يا علي آيا مي داني كه صدقه از ميان دستهاي مو من خارج نمي شود مگر اينكه هفتاد شيطان به طريق مختلف او را وسوسه مي كنند، تا صدقه ندهد. (2)

 

پی نوشت ها:

1- ابليس نامه ص 60- انوار نعمانيه 3/96

2-وسايل الشيعه 6/257

منبع:جام

211008

 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین