کد خبر : ۳۴۹۸۹
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۰۹

روزيكه خورشيدبادعاي پيامبربازگشت+عكس

عقیق:در اين روز بازگشت خورشيد براى اميرالمؤمنين (عليه السلام) به وقوع پيوست. به قولى اين واقعه در ۱۷ شوّال بوده است.


از حوادث سال هفتم و به دنبال جنگ خيبر داستان رد شمس است كه فضيلت بزرگ ديگرى را براى حضرت على (عليه‌السلام) در بردارد و ما آن را از روى كتابهاى اهل سنت براى شما نقل مى‏كنيم:

شبلنجى در كتاب نور الابصار (ص ۲۸) در معجزات رسول خدا (ص) آورده است‏ كه رسول خدا در «صهباء» از اراضى خيبر نماز خواند، آن گاه على (عليه‌السلام) (عليه‌السلام) را به دنبال كارى فرستاد و خود آن حضرت نماز عصر را خواند (و على(عليه‌السلام) نماز نخوانده بود، همين كه على (عليه‌السلام) برگشت) رسول خدا سرش را در دامان على (عليه‌السلام) گذارد و حركت نداد تا خورشيد غروب كرد، سپس رسول خدا فرمود: «اللهم ان عبدك عليا احتبس نفسه على (عليه‌السلام) نبيه فرَدِّ شرقَها»: [خدايا بنده تو على (عليه‌السلام)، خود را براى پيغمبرش نگه داشت، تابش خورشيد را بر او باز گردان‏]

در اين وقت خورشيد بازگشت تا جايى كه بر كوهها بالا آمده، پس على (عليه‌السلام) برخواسته وضو گرفت و نماز عصر را خواند و خورشيد دوباره غروب كرد.

در حديث ديگرى كه از علامه طحاوى در كتاب مشكل الآثار (ج ۲، ص ۸، ج ۴، ص ۳۸۸) نقل شده، اين گونه است كه اسماء گويد: به رسول خدا وحى شد و سرش در دامان على (عليه‌السلام) بود و على (عليه‌السلام) نماز نخواند تا آنكه خورشيد غروب كرد، رسول خدا به على (عليه‌السلام) فرمود: اى على (عليه‌السلام) نماز خوانده ‏اى؟ عرض كرد: نه، رسول خدا دعا كرده گفت: «اللهم انه كان فى طاعتك و طاعة رسولك فاردد عليه الشمس»: [خدايا براستى كه او در راه اطاعت تو و فرمانبردارى پيغمبر تو بوده است، پس خورشيد را براى او باز گردان.]

اسماء گويد: خورشيد را ديده بودم كه غروب كرد، ولى مشاهده كردم كه دوباره طلوع نمود. و بدين مضمون بيش از سى نفر از علماى اهل سنت اين داستان را با مختصر اختلافى از اسماء بنت عميس روايت كرده‏ اند، مانند اخطب خوارزم، گنجى شافعى، ابن جوزى، محب الدين طبرى، ذهبى و ديگران.

در برخى از روايات داستان «رد شمس» براى على (عليه‌السلام) از حسين بن على (عليه‌السلام) روايت‏شده كه در سرزمين بابل و پس از جنگ نهروان خورشيد براى آن حضرت برگشت و نماز عصر را خواند و از روى هم رفته روايات استفاده مى‏شود كه داستان مزبور چند بار اتفاق افتاده است.


مرحوم سيد اسماعيل طبرسى داستان «رد شمس» را در كتاب كفاية الموحدين (ج ۲، صص ۴۱۴۴۱۰) به تفصيل نقل كرده و فرموده است: اين مطلب از معجزات باهره و قضاياى مشهوره آن افضل اتقيا و سرور اولياست كه موافق و مخالف آن را به كرات نقل نموده ‏اند و علماى عامه قريب به سى روايت در اين باب ذكر كرده ‏اند.

سپس گويد: و چهار مرتبه رد شمس از براى حضرت امير المؤمنين شده است و علماى عامه تعدد رد شمس را قبول نموده ‏اند و بعضى از اكابر، شانزده مرتبه رد شمس را براى آن حضرت نقل نموده ‏اند….

جالب اينجاست كه ابن حجر عسقلانى با شدت تعصبى كه در مذهب خود دارد و هر كه با كتابهاى او آشنايى داشته اين مطلب را بخوبى مى‏داند، داستان «رد شمس» را در كتاب الصواعق المحرقة در زمره كرامات باهره اميرالمؤمنين نقل كرده و آن را تصحيح نموده و به دنبال آن بحث فقهى اين مسئله را عنوان كرده كه آيا نماز در چنين صورتى اداء است يا قضا….

و بالجمله داستان «رد شمس» به همان گونه كه ذكر شد در زياده از سى كتاب از كتابهاى اهل سنت نقل شده و بلكه جمعى از ايشان مانند سيوطى و ابوالفتح موصلى و ابوالقاسم حسكانى در اين باره كتابهاى جداگانه ‏اى نوشته و آن را به اثبات رسانده ‏اند و براى اطلاع بيشتر مى‏توانيد به كتاب شريف الغدير (ج ۳، ص ۱۴۱ ۱۲۶) مراجعه نماييد.







ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین