عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۴۵۲۱
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۸
گزارشی از دیدار جامعه قرآنی با خانواده برادران شهید «واضحی‌فرد»
برادران «واضحی‌فرد» در سال‌های ۶۱، ۶۴ و ۶۵ در عملیات‌هایی با رمز یا زهرا(س) و در ایام فاطمیه به شهادت رسیدند.
عقیق:در ادامه دیدار فعالان قرآنی با خانواده‌های شهدا این هفته هیأت قرآنی به دیدار خانواده برادران شهید «واضحی‌فرد» رفتند.

در این دیدار «رحیم قربانی» رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، «سیدعلی سرابی» قائم مقام شورای عالی قرآن، «سیدمحسن موسوی بلده» استاد قرآن کریم «سید‌حبیب‌الله تاج زاده» قاری ممتاز قران کریم و به همراه نمایندگان اتحادیه تشکل‌های قرآنی، سیمای قرآن، خبرگزاری ایکنا و خبرگزاری فارس حضور داشتند.

در ابتدای دیدار قربانی به ارائه گزارشی از یادواره سوره‌های سرخ پرداخت و گفت:‌ امسال این یادواره ادامه مانند سال قبل در حال برگزاری است و بنا داریم مستند این سه شهید بزرگوار را تهیه کنیم.

شهدا چراغ راه ما هستند

«سیدعلی سرابی» در ادامه با اشاره به اینکه شهدا چراغ راه ما هستند گفت: جای مسرت و خوشبختی است که توفیق زیارت خانواده معظم این سه شهید بزرگوار را پیدا کرده‌ایم و باید بگویم شهدا چراغ راه و الگوی ما هستند. همچنین امیدوارم اگر لیاقت داشته باشیم رهرو راه این عزیزان باشیم.

ما در رسیدگی به خانواده شهدا قصور داریم و امید است بتوانیم قدردان نعمت شهدا باشیم.

پدر شهیدان واضحی‌فرد در ادامه به معرفی فرزندانش پرداخت و گفت: این سه شهید بزرگوار همواره با قرآن مأنوس بودند و در جلسات قرآن هم شرکت می‌کردند، البته یکی از پسرانم خودش در مسجد محل جلسه قرآن برگزار می‌کرد.

ایثار شهید حمیدرضا برای دوستان همرزمش

وی در خصوص شهید حمیدرضا واضحی‌فرد گفت: حمیدرضا دیدبان بود و در یکی از عملیات‌ها عده‌ای از نیروهای خودی در محاصره قرار داشتند وی به همراه دو نفر دیگر از همرزمانش با نیروهای دشمن درگیر شدند تا باقی نیروها به عقب بروند. این سه رزمنده در همانجا شهید شدند و پیکرشان هم سال‌ها بعد به مهین بازگشت.

پدر این شهیدان با اشاره به دیدار مقام معظم رهبری با خانواده این شهدا گفت: مقام معظم رهبری در همان سال‌های جنگ به منزل ما آمدند، البته پیش از حضور ایشان به ما نگفتند که آیت‌الله خامنه‌ای میهمان منزل ما هستند تا اینکه به صورت سرزده ایشان ما را شگفت‌زده کردند.

میوه‌ای که رهبری بین خانواده شهید تقسیم کردند

به یاد دارم در آن شب حضرت آقا یک میوه پوست کندند و آن را بین همه حاضران تقسیم کردند.

در ادامه این دیدار برادر شهید به بیان خاطراتی از سه برادر شهیدش پرداخت و گفت: شهید جواد یک سال از جبهه به تهران آمد به او گفتم به مشهد برویم همین شد و ما برای زیارت امام رضا (ع) رهسپار مشهد شدیم.

حساسیت شهید بر استفاده از اموال بیت‌المال

در اواسط راه نیمه‌های شب در جایی اطراق کردیم من خواب بودم اما در نیمه‌های شب با صدایی از خواب پریدم دیدم برادرم جواد با وجود خستگی راه در حال خواندن نماز شب است وی این کار را تا اذان صبح ادامه داد و آن زمان ما را برای نماز بیدار کرد. وی به شدت به رعایت بیت‌المال مقید بود و با اینکه مسئول پرسنلی لشکر 27 محمدرسول‌الله بود اما هیچ‌گاه از خودروی اداره برای امور شخصی‌اش استفاده نمی‌کرد.

وی در خصوص برادرش عباس گفت: شهید عباس طلبه مدرسه آیت‌الله مجتهدی بود. وی از اعضای فعال مسجد محل و پایگاه بسیج بود عباس در مسجد به تلاوت قرآن می‌پرداخت و حتی به جوانان درس قرآن هم می‌داد.

این شهید بزرگوار در عملیات فتح‌المبین و در شب عید به شهادت رسید.

شهیدی که به خاطر اعزام به جبهه از مدرسه اخراج شد

این برادر شهید در خصوص دیگر برادرش حمیدرضا گفت: حمیدرضا در مدرسه علوی درس می‌خواند. وی در سال 61 مدتی به جبهه رفت اما هنگامی که بازگشت متأسفانه مسئولان مدرسه او را راه ندادند من به مدرسه علوی رفتم و هرچه تلاش کردم نتوانستم حمید را مجدداً در مدرسه نام‌نویسی کنم. حتی این مسئولان کارنامه شهید را هم نمی‌دادند و می‌گفتند: تو امتحان ندادی اما به هر قیمتی بود حمیدرضا کارنامه‌اش را از مدرسه گرفت که معدلش 17 شده بود.

حمیدرضا پس از آن دیگر در مدرسه ادامه تحصیل نداد و به حوزه علمیه رفت و شهید شد.

وی در جهبه دیده‌بان بود و همیشه مرگ را جلوی چشمانش می‌دید تا اینکه روزی شهید جواد با ما تماس گرفت و خبر شهادت حمیدرضا را داد. به دلیل شرایط منطقه امکان بازگرداندن پیکر حمیدرضا وجود نداشت زیرا پیکر وی به همراه چندتن از همرزمانش در جاده فاو، ام‌القصر جا مانده بود.

برادرانی که در ایام فاطمیه و در عملیات‌هایی با رمز یا زهرا شهید شدند

در ادامه این مراسم خواهر این سه شهید بزرگوار به بیان نکته جالبی از شهادت سه برادرش پرداخت و گفت: این سه شهید در عملیات‌هایی به شهادت رسیدند که رمز هر سه عملیات یا زهرا بوده و جالب اینجا است که هر سه در ایام فاطمیه شهید شدند. حتی شهید عباس در سال 61 در عملیات فتح‌المبین از ناحیه پهلو مورد اثابت ترکش قرار گرفت و شهید شد.

شهید جواد در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید و شهید حمیدرضا در فاو شهید شد و پیکرش هم در آن زمان بازنگشت و ما از نحوه شهادت وی خبر دقیقی نداریم.

«سیدمحسن موسوی بلده» استاد قرآن کریم و استاد قرآنی این سه شهید به بیان خاطراتی از این سه شاگردش پرداخت و گفت: جلسات ما صبح‌های جمعه برگزار می‌شد و عباس کمتر به جلسه می‌آمد. شهید جواد هم همیشه ساکت و آرام در کناری می‌نشست و عاشقانه به تلاوت سایرین گوش می‌داد. وی جوانی آرام و متین بود و همواره بر لب لبخند اشت باید بگویم وی به واقع حضوری عارفانه در جلسات داشت.

موسوی‌بلده: حمید‌رضا در حال حفظ قرآن به شهادت رسید

حمیدرضا برعکس برادرانش بسیار پرشور و نشاط و فعال بود سال‌های اول جنگ ما در جلسه موضوع حفظ را مطرح کردیم و قرار گذاشتیم هرکس یک جز قرآن را حفظ کند هزار تومان جایزه نصیبش شود. حمیدرضا یکی از داوطلبان حفظ قرآن در جلسه بود، وی در همان زمان کار حفظ را آغاز کرد اما در ادامه راه به جبهه رفت و هنگامی که ما از او باخبر شدیم حمیدرضا در بهشت به سر می‌‌برد.

به گزارش فارس یکی دیگر از حاضران در این مراسم از همرزمان شهید جواد به نام آقای «اصغری» بود که به بیان خاطراتش با این شهید بزرگوار پرداخت و گفت: شهید جواد از انسان‌های باهوش و خلاق بود نمرات وی در سال آخر دبیرستان همگی 20 بود وی با اینکه تنها 20 سال سن داشت مسئول پذیرش کل سپاه پاسداران اسلامی شده بود.

آرامش و شجاعت شهید جواد

جواد بسیار خوش‌ اخلاق بود و همه با او عاشقانه ارتباط برقرار می‌کردند. به یاد دارم در آن زمان برای اعزام به منطقه قرعه‌کشی صورت می‌گرفت و در این قرعه‌کشی اسم من درآمد من به منطقه رفتم و چند ماه بعد جواد هم به منطقه آمد.

شجاعت شهید حتی در هنگام بمباران هواپیما‌های دشمن

وی در منطقه معاون نیروی انسانی لشکر 27 محمد رسو‌ل‌الله(ص) بود. در آن زمان هواپیماهای عراقی به شدت منطقه را بمباران می‌کردند. یک روز در پادگان دوکوهه با حمله یکی از هواپیماها غافلگیر شدیم من هواپیماهای عراقی که به سمت پادگان می‌آمدند را با چشمانم می‌دیدیم و حتی بمب‌هایی که از این هواپیما رها می‌شد کاملاً با چشم دیده می‌شد، برایم جالب بود بدانم که شهید جواد که اینقدر آرامش و شجاعت دارد در مواجهه با این هواپیما چه عکس‌العملی نشان می‌دهد. وی از ساختمان خارج شد و نگاهی به هواپیما کرد و با خنده و طنز به من گفت: چرا من را نگاه می‌کنی برو یکجا پناه بگیر.

وی در وسط محوطه پادگان ایستاد و هواپیما با هدف ساختمان بمبی را رها کرد، اما این بمب به ساختمان نخورد.

شهید جواد هیچگاه با رزمندگان تندی نمی‌کرد و همواره با آرامش با رزمندگان برخورد می‌کرد، حتی هنگامی که کسی با او دعوا می‌کرد و ناسزا می‌گفت باز هم آرام بود. من فقط یک بار عصبانیت او را دیدم آن هم زمان تظاهرات ضد بدحجابی در تهران یکی از دوستان در اتومبیل مشغول بیان خاطرات درگیری‌های بر ضد بدحجابی بود که گفت: هنگامی که به یک مغازه‌دار تذکر می‌‌دادم وی مقاومت کرد و رفتار بدی نشان داد من هم با سنگ شیشه مغازه او را شکستم. شهید در جواب این دوست ما گفت: شما به آن مغازه‌دار مدیون هستی و شرعاً باید خسارت بدهید. این دوست ما در پاسخ شهید گفت: ول کن آقاجواد شرع دیگر چیست. در همین حال شهید جواد به شدت عصبانی شد و محکم بر روی ترمز کوبید و فریاد زد: از صدر اسلام تاکنون این همه انسان به خاطر شرع شهید شدند حال تو می‌گویی شرع چیست؟ برو از ماشین بیرون.

باید بگویم وی برای من یک اسطوره اخلاقی بود و همواره به داشتن چنین دوستی افتخار می‌کنم.


منبع:فارس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین