آیت الله شبیری زنجانی تشریح کردند
مهار شدن سیل با تربت امام حسین(ع)
باز شدن قفل درب خانه با ذکر یا فاطمه! شفا به دعای حضرت ولی عصر(عج)، فروکش کردن سیل با تربت امام حسین (ع) و ... چند نمونه از کرامات اهل بیت (ع) که در بیان آیت الله العظمی شبیری زنجانی نقل گردیده و این کرامات یا برای معظم له اتفاق افتاده یا بزرگان دیگر برای ایشان نقل کرده اند.
عقیق:این مرجع تقلید نقل می کنند: برای سید مرتضی کشمیری مهمان میآید و لازم بود که داخل حجره شود؛ ولی در حجره قفل بود و کلید نیز همراه نداشت. ایشان می گوید :« معروف است که اگر کسی نام مادر حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را ببرد، قفل بسته باز میشود. مادر من که از مادر حضرت موسی کمتر نیست». سپس ایشان «یا فاطمه» میگوید و در باز می شود.
من هم ماجرای سید مرتضی کشمیری را برای چند نفر نقل کردم و مشابه آن برای آنها و خود من نیز اتفاق افتاده که به قرار زیر است:
1- یک بار پشت در ماندم. خانوادهام نیز منزل نبود. آن موقع قرار بود مهمان بیاید و اسباب شرمندگی میشد. من «یا فاطمه» گفتم در باز شد. مشابه آن یک بار هم برای خانواده ما پیش آمد.
2- قرار بود برای ما مهمان بیاید. همسرم بیرون منزل و کلید خانه پیش من بود. قرار بود که من زودتر از ایشان بیایم؛ اما فراموش کردم و ایشان پشت در مانده بود. چون به زودی مهمان میرسید، به یاد جریان سید مرتضی کشمیری میافتد و «یا فاطمه» میگوید و در را فشار میدهد. گویی کسی پشت در باشد و در را باز کند، در باز میشود.
3- برادرم حاج آقا ابراهیم ـ قدس سره ـ میگفت: کلید در خانه شکسته بود و در باز نمیشد. یک ربع ساعت هر چه تلاش کردم، در باز نشد. به یاد ماجرای سید مرتضی کشمیری ـ قدس سره ـ افتادم و گفتم«یا فاطمه» و در را هل دادم؛ در باز شد.
4- مرحوم حاج سید مهدی روحانی به منزل آقای احمدی میانجی ـ رحمه الله علیهما ـ رفته بود. کلید کمدی که در آن وسایل پذیرایی قرار داشت، گم شده بود. آقای روحانی گفت: «یا فاطمه بنت محمد» و در را فشار داد، در باز شد.
شفا به دعای حضرت ولی عصر،علیه السلام
شیخ حر عاملی ـ که ثقه و عدل است و در وثاقتش هیچ شکی نیست ـ در اثبات الهداه می نویسد که ما در سال 1049 در «مشغَره» (دِه ایشان) در یکی از اعیاد با دوستان نشسته بودیم. شیخ حر در سال 1033 متولد شده و در آن زمان شانزده سال داشته است. در آن جلسه مطرح شد که از این جمع دوستان سال بعد، آیا همه هستند یا نه؟
شخصی به نام شیخ محمد گفت: من سال دیگر هستم، سال بعدش هم هستم، و ... همین طور می گفت و معلوم بود که جدّی میگوید. گفتیم که مگر علم غیب داری؟ از کجا میگویی که زنده خواهی بود؟ گفت: من علم غیب ندارم؛ ولی خوابی دیدهام که مطمئنم رؤیای واقعی است و من 26 سال زنده خواهم بود: ماجرا از این قرار است «مریض شدم و مشرف به موت گردیدم و از حیات خودم مأیوس گشتم. در خواب حضرت ولیّ عصر ـ علیه السلام ـ را زیارت کردم و از حضرت خواستم که شفای مرا از خدا بخواهد. حضرت از خدا خواست و کاسهای به من داد، از آن نوشیدم و فرمود که تو شفا پیدا میکنی و 26 سال هم زنده میمانی».
در سال 1072 ما به مشهد منتقل شدیم. درسال 1075 برادرم نامهای به من نوشت که « شیخ محمد» امسال از دنیا رفت، که دقیقاً 26 سال پس از آن ماجرا بود.
فروکش کردن سیل با تربت امام حسین، علیه السلام
زمان مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم ـ رحمه الله علیه ـ که سیل آمد و جاهایی را خراب کرد، من خردسال بودم. صدای سیل وحشتناک بود. منزل ما در کوچه ارک بود و صدای خروش سیل میآمد. حاج آقای ما مرتب سر کوچه میرفت، که اگر سیل آمد، فوری به ما کمک کند که فرار کنیم.
بعد شنیدم که آقای حاج شیخ ـ رحمه الله ـ تربت داده بود و در آب ریخته بودند و آب فروکش کرده بود.
توسل و به دست آوردن حافظه
آقای نجفی فرمود: من حافظه نداشتم. یک وقت حرم رفتم، به نظرم حضرت سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ بود، درباره بی حافظگی به حضرت متوسل شدم که اگر من حفظی نداشته باشم، شاید نتوانم برای اسلام کاری انجام بدهم. اینها نقل به معنا است. خلاصه توسلی پیدا کردم و بعد از آن توسل این حفظ به من عطا شد. ایشان کتب اربعه را با سند و متن حفظ شد؛ مثل اینکه از رو می خواند.
منبع:حوزه