شرح حدیث خارج فقه رهبر انقلاب
حسن خُلق زندگی انسان را شیرین میکند
هیچ زندگیای گواراتر از آن زندگیای که با حسن خلق همراه باشد، نیست؛ وجهش هم علی الظاهر این است که انسانی که دارای خوش اخلاقی با مردم، تواضع با مردم، رفتارگرم و خوش آیند با مردم است، زندگی برای او آسان و شیرین است.
عقیق: حدیث:
فیِ الکافیِ، عن الصادق (علیه السلام) قال لحُمران بن أعینِ: ... و لا عَیشَ أهنأَ من حُسن الخُلق، و لامالَ أنفع من القنوعِ بالیسیر المُجزی، و لاجَهل أضَرّ منِ العُجب.[1]
شرح:
هیچ زندگیای گواراتر از آن زندگیای که با حسن خلق همراه باشد، نیست؛ وجهش هم علی الظاهر این است که انسانی که دارای خوش اخلاقی با مردم، تواضع با مردم، رفتارگرم و خوش آیند با مردم است، زندگی برای او آسان و شیرین است؛ چون در محیط اجتماعی، ارتباطات و برخوردها متقابل و متبادل است.
حدیثشما اگر در مقابل دیگرانِ تواضع کنید، دیگران با این چشم به شما نگاه می کنند که: انسانِ متواضعی است. اگر تکبر بورزید، با این چشم نگاه می کنند که: انسان متکبرّی است. معلوم است که همۀ آدمهای عالم از انسان متواضع بیشتر خوششان می آید تا انسان متکبرّ. اگر خُلق را به معنای وسیعِ آن بدانیم ،یعنی اخلاق حسنۀ انسانی مثلاً: آدمِ صبوری باشد، آدم شکوری باشد ،آدم کریم و بخشنده ای باشد و هلمّ جرّا، اگر به این معنا هم بگیریم نیز همینطور است.
کسی که از او خیر میترًاود، از او متانت و وقار، صبر و سکینۀ در امور، در تلاطمها به چشم میآید و از این قبیل، طبعا در چشم مردم، انسانِ محترم و مبارکی است، در نتیجه زندگی برای چنًین انسانی، زندگیِ گوارایی خواهد شد.
پول در همۀ امور گره گشاست، انسان پولدار، هم در راههای حلال، هم خدای نکرده ـ اگر اهلش باشد ـ در راههای حرام، دستش باز است، خیلی کارها میتواند بکند.
پس پول، به حسب نگاه سطحیای که انسان دارد یک چیز نافعی است، اما میفرماید: هیچ مالی نافعتر از قناعت نیست، انسان قانع باشد بالیسیر المُجزی، همان قدری که در زندگیِ او کفایت کند. کفایت یعنی: محتاج این و آن نباشد، بتواند زندگیِ متعارف خودش را پیش ببرد ولو کم باشد. این، از همۀ اموال انفع است؛ چون آن نفع واقعیای که انسان از این مال میبرَد، همان بهرهای است که از مال میبرد؛ و بیشترین بهره را آن کسی میبرد که دارای قناعت است؛ چون آن دغدغه و ناراحتی و نگرانی؛ به کی بدهم؟ چطوری نگهدارم؟ اینها را ندارد. لذا در روایات دارد که از خدا بخواهید به قدر کفایت به شما بدهد. لذا میبینید کسانی را که مقامات بالاتری دارند و مراحلی طی کردهاند، به استقبال برخی از سختیها میروند. این، برای افراد معمولی امثال ماست که اگر قناعت داشته باشند، زندگی راحت خواهد بود؛ همۀ جهلها زیانبار است، اما آن جهلی که انسان خودش را بزرگ ببیند و بزرگ بداند، این از همۀ جهلها ضررش بیشتر است.
بله، جهل به یک واقعیتی، ممکن است برای انسان ضرر داشته باشد، هر چه انسان علمش بیشتر باشد، برایش بهتر است، ضررش کمتر است. اما از همۀ جهلها زیانبارتر، جهلی است که در عجب وجود دارد. عُجب یعنی خودشگفتی، از وضع خودش، از فضائل خودش به شگفت بیاید ،خودش را بزرگ ببیند، هیچ جهلی از این مضُرتر نیست. این آدم، طبعاً توقعاتش هم از مردم زیاد است. به مجردی که یک نفری گفت بالای چشمت ابروست، به او برمیخورد! می گوید: این، درست نمی فهمد ،مقامِ من را درک نمی کند. امام سجاد (علیهالسلام) در آن دعای مکارم الاخلاق میفرمایند: «و لاترَفعنی فی الناس درجة الاّ حطتتنی عند نفسی مثلهَا یا بقِدرِها»، اگر انسان در بین مردم، در چشم مردم عزّتی پیدا می کند ،شأنی پیدا میکند، در دل خودش دچار این اشتباه نشود که این شأنی که من در بین مردم دارم، حقّم هست.
این، اشتباه است، توجه کند به درون خودش که چه ضعفهایی دارد، ضعفهای خودش را نگاه کند؛ «بل الانسان علی نفسه بصیرة». انسان ممکن است صدها ضعف داشته باشد ،که مردم نمیدانند و نمیبینند، اماّ خود ما میبینیم، انسان اگر به نواقص و عیوب خودش توجّه بکند، هیچگاه دچار عجب نمیشود.[2]
پی نوشت:
[1] - الشافی، صفحه 851
[2] - 31/2/1392
منبع:مشرق