عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۲۷۲۹
تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۲
اصل اعتقاد به شفاعت و توسل مورد سرزنش نيست، بلكه اعتقاد به شفاعت كساني كه خداوند به آنها چنين مقامي عطا نفرموده آن هم با اعتقاد به استقلال آنها محل اشكال است.

عقیق:يكي از آياتي كه وهابيت براي مشرك خواندن شيعيان به آن استدلال مي كندآيه 18 سوره مباركه يونس است؛ «وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ» (و به جاي خدا، چيزهايي را مي پرستند كه نه به آنان زيان مي رساند و نه به آنان سود مي دهد و مي گويند: «اينها نزد خدا شفاعت گران ما هستند.»)

با توجه به اين آيه و ديگر آيات؛ آيا تضرع و در مقابل اولياي الهي، نوعي شرك و پرستش آنها به حساب نمي آيد؟

آيا توسل به پيامبر و امامان سلام الله عليهم اجمعين و حاجت خواستن ازآنان، موثر دانستن غير خدا و شرك نيست؟

براي پاسخ به اين پرسش ها بايد گفت: عبادت، نهايت خشوع و حضوع در برابر كسي است كه اعتقاد به الوهيت او داشته باشيم و يا او را فاعل استقلالي و غير وابسته بدانيم كه در اين صورت، عبادت داراي دو ركن خواهد بود:

1ـ نهايت خضوع و خشوع در برابر معبود

2ـ اعتقاد به الوهيت يا فاعليت استقلالي و غيروابسته ـ مستقل ـ.

هر گاه يكي از اين دو ركن نباشد، ديگر مفهوم عبادت و پرستش، صدق نخواهد كرد. 

خداوند خود به فرشتگان فرمان داده است كه در مقابل آدم سجده كنند: « و ياد كن آن گاه كه فرشتگان را گفتيم: آدم را سجده كنيد»(بقره آيه 34) و يا فرزندان را به نهايت خضوع و خشوع در برابر والدين دستور داده است؛ « و بال هاي تواضع را از روي مهرباني براي آن دو[پدر و مادر] بگستران»(اسراء24)

بديهي است كه اين اعمال، عبادت و پرستش غير خدا محسوب نمي شوند؛ و گرنه، خدا امر به آنها نمي كرد.

توسل
در توسل ، گاهي حاجت خود را از خدا مي خواهيم و هنگام دعا، او را به حق اوليايش قسم مي دهيم كه حاجت ما را برآورده سازد. اين روش را پيامبر اكرم صل الله عليه و آله و سلم تعليم فرموده و خود نيز بدان عمل مي كرد.(متقي هندي، كنزالعمال ج 12 ص 148 ح 34425 ـ مسند احمد بن حنبل ج 4 ص 138) در چنين روشي هيچ گونه احتمال شرك وجود ندارد.

در نوع دوم توسل، خداوند را حاجت دهنده مي دانيم و از اولياي الهي مي خواهيم بر آمدن حاجت ما را از درگاه الهي درخواست كنند. در خواست دعا، نه تنها موثر دانستن غير خدا نيست، بلكه اعتراف به اين مطلب است كه تنها حاجت دهنده و موثر در عالم هستي، اوست.

در نوع سوم توسل، به طور مستقيم حاجت خود را از اولياي الهي طلب مي كنيم كه اين نيز شرك نيست؛ زيرا تاثير گذاري آنها، به صورت غير استقلالي و وابسته به اراده و قدرت الهي است و اسباب و واسطه هاي فيض، همچنان كه در اصل وجود و بقاي خويش، وابسته و قائم به او هستند، در فاعليت وتاثير گذاري نيز وابسته به اراده و قدرت خداوند مي باشند. 

بنابراين، نه توحيد در ربوبيت به معناي انكار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطه هاي فيض، منافي با توحيد ربوبي است.

از اين رو، تمسك به آنها منافاتي با توحيد ربوبي ندارد؛ بلي اگر كسي اسباب و واسطه هاي فيض را فاعل مستقل از اراده و قدرت خدا بداند و يا معتقد به مبدا موثري در عالم هستي باشد كه خدا آن را سبب و واسطه فيض قرار نداده، دچار شرك شده است.

 

بنابراين توسل و حاجت خواستن از اولياي الهي، تمسك به رابطه هاي فيض الهي و اسبابي است كه فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است و در نتيجه اين حاجت خواستن، شرك در ربوبيت نيست؛ همچنان كه تمسك به ساير اسباب(مثل پزشك و دارو) شرك در ربوبيت نيست.

از سوي ديگر چون اولياء الهي خود را خدا نمي دانند بلكه تمام افتخارشان اين است كه بنده و مخلوق خداوند هستند، اين نوع از توسل شرك در الوهيت (شرك در ذات) هم نيست.

با توجه به آن چه در تبيين مفهوم عبادت بيان شد، شرك در عبادت و پرستش نيز نخواهد بود؛ چون عبادت، خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهيت يا ربوبيت معبود است.

بنابراين هيچ كدام از اقسام شرك، بر اين نوع از توسل صدق نمي كند؛ بر خلاف پرستش بت ها و شفاعت  جويي مشركان كه خداوند درباره آنان مي فرمايد:وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ آيه 18 سوره يونس

اين آيه، مشركان را به دو جهت زير مورد سرزنش و توبيخ قرار داده است؛

1ـ عبادت و پرستش بت ها

2ـ اعتقاد به وساطت بت ها

مشركان مكه، اعتقاد به الوهيت بتها نداشتند و آنها را «اللّه» نمي دانستند؛ زيرا مي گفتند:«هولاءِ شُفَعاءُنا عِندالله» اما دچار شرك در ربوبيت بودند؛ يعني بت ها را موجوداتي مي دانستند كه مسبقل از اراده و قدرت خداوند، منشاء تأثير و جلب خير و دفع ضررند و به همين جهت، با قرباني كردن  وخضوع و خشوع در برابر بتها، در صدد جلب رضايت آنها بوند. در نتيجه عمل مشركان مكه از دو جهت زير مورد نكوهش است:

1ـ شرك در ربوبيت

2ـ شرك در عبادت

اعتقاد به ربوبيت و عبادت در برابر سنگ و چوبي كه با دست خود تراشيده بودند، «ما لا يَضُرُّهُم و لا يَنفَعُهُم» نشانه شدّت پستي اين اعتقاد و عمل است؛ در حالي كه توسل به اولياء الهي، اعتقاد به وساطت كساني است كه خداوند به آنان چنين منزلتي داده است.

ما مسلمانان اولياء الهي را نه «الله» مي دانيم و نه اعتقاد به ربوبيت و فاعليت استقلالي آنان داريم؛ بلكه به نظر ما، هر گونه فاعليت و تاثير گذاري اسباب و واسطه هاي فيض، وابسته به اذن، اراده و قدرت خداوند است. 

بنابراين، اصل اعتقاد به شفاعت و توسل مورد سرزنش نيست، بلكه اعتقاد به شفاعت كساني كه خداوند به آنها چنين مقامي عطا نفرموده آن هم با اعتقاد به استقلال آنها محل اشكال است؛ ولي اگر خداوند در طول اراده و قدرت خود(نه در عرض آن) به ديگر مخلوقات خويش نيز اختياراتي بدهد و ما بدون اعتقاد به قدرت استقلالي آنها، به آنان توسل جوييم يا آنها را شفيع قرار دهيم، ربطي به شرك ندارد.

با توجه به توضيحاتي كه داده شد، معناي آيه 3 سوره مباركه زمر نير فهميده مي شود: «الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى»«ما بت ها را پرستش مي كنيم ؛ به خاطر اين كه ما را به خدا نزديك كنند»؛ زيرا تفاوت كار و اعتقاد آنها با توسل و اعتقاد به شفاعت، در دو مورد زير است:

1ـ آنان شفيع ها را مي پرستيدند(نَعبُدُهم) در حالي كه پرستش تنها سزاوار خداوند متعال است.

2ـ به وسيله كساني به خدا تقرب مي جستند كه خود خداوند آنها را قبول نداشته و از آن نهي كرده است.

 

منبع:جام

211008

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین