کد خبر : ۳۲۱۰
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۹

شعر/ دارم امید بوسه قبر تو در بقیع

مهرت به کاینات برابر نمی شود

داغی زماتم تو فزونترنمی شود

از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود

سنگ است هر دلی که مکدّر نمی شود

ظلمی که بر تو رفت زبیداد اهل ظلم

بر صفحه خیال مصوّر نمی شود

تنها جنازه تو شد آماج تیرکین

یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود

بی بهره از فروغ ولای تو یا حسن

مشمول این حدیث پیمبر نمی شود

فرمود دیده ای که کند گریه بر حسن

آن دیده کور وارد محشر نمی شود

دارم امید بوسه قبر تو در بقیع

امّا چه می توان که میسرّ نمی شود

با این ستم که بر تو و بر مدفنت رسید

ویران چرا بنای ستمگر نمی شود

آن را چه دوستی است " موّید " که دیده اش

از خون دل ز داغ حسن، تر نمی شود

" سید رضا موید "

 


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین