کد خبر : ۳۰۶۶۹
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۴
بازخوانی کتاب حجت‌الاسلام پناهیان در موضوع «انتظار»

عاشقانه‌ترین ترانه‌های دنیا به پای دعای ندبه نمی‌رسد

ما ابله هم نیستیم تا بی‌دلیل به کسی تا این حد علاقه‌مند شویم. کمبود محبت هم که نداریم تا فریب علاقه‌های اندک را بخوریم و آنها را زیاد تصور کنیم. پس عشق‌ به‌سادگی به دست نمی‌آید. اما عاشق شدن، خیلی برای انسان‌ها مهم و ارزشمند است. مردم در آرزوی رسیدن به چنین علاقه‌های عاشقانه‌ای است که پای فیلم‌های عشقی می‌نشینند و اگرچه به عشق نرسیده‌اند، مدام در حسرت آن، ترانه‌های عاشقانه زمزمه می‌کنند.

عقیق: «انتظار عامیانه» عنوان اولین فصل از کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» است که حجت الاسلام و المسلمین صدیقی از آن با عبارت جامع‌ترین کتابی که تاکنون در موضوع انتظار دیده‌ام یاد کرد. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در فصل اول این کتاب به معرفی و بررسی انواع انتظار عامیانه و آثار سوء آن پرداخته است و سپس فواید و برکاتی که با کنار گذاشتن نگاه عامیانه پدیدار می‌شود را برشمرده است. با توجه به تأکید رهبر معظم انقلاب بر «اهمیت کار عالمانه و پرهیز از کار عامیانه در موضوع انتظار» (بیانات در دیدار اساتید و فارغ‌التحصیلان تخصصی مهدویت 18/تیر/ 1390)، مشرق برای اولین بار و در آستانۀ میلاد مهدی موعود(عج) هر روز قسمتی از فصل نخست این کتاب را با عنوان «پرهیز از انواع انتظارهای عامیانه» منتشر می‌کند

*********

عشق در ادبیات فارسی جنبۀ معنوی و عرفانی دارد

«عشق» واژه‌ای است که در ادبیات کهن فارسی، اکثراً به محبت شدید اطلاق می‌شود. و معمولاً چنین محبتی بیشتر جنبۀ معنوی و عرفانی دارد تا جنبۀ زمینی و مادی؛ چرا که علائق مادی و زمینی معمولاً آن‌چنان اوج نمی‌گیرند و یا اگر اوج هم بگیرند، فرود آمدنشان بسیار سریع اتفاق می‌افتد. بنابراین خوب است ما هم این لفظ را در غیر از این معنا استفاده نکنیم. حتی در روابط عاطفی عادی نیز از به کار بردن آن اجتناب کنیم.

صرف‌نظر از معنای لغوی لفظ عشق در زبان عربی، وقتی به ترجمۀ عشق در ادبیات غنی و عارفانۀ فارسی نگاه می‌کنیم، آن را اصطلاحی برای محبت شدید می‌یابیم که شاخص اصلی آن، ازخودگذشتگی است. اگر محبتی آن قدر زیاد شود که اصرار بر فدا شدن برای معشوق را در پی داشته باشد، آن‌گاه عاشقی پدید آمده است. به این ترتیب یکی از بهترین کاربردهای این لفظ، علاقۀ شدیدی است که می‌توان به امام زمان ارواحناله‌الفداء داشت.

1.1.2. چهار ضرورت برای علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج)

1.1.3. 1. ما نیازمندیم عاشقانه به کسی مهر بورزیم

صرف‌نظر از اینکه نمی‌شود به امام زمان، «کم» علاقه داشت و هر کسی با آن حضرت ارتباط قلبی و عاطفی برقرار کند به مرور زمان به محبت شدید او گرفتار خواهد شد، اساساً ما نیازمندیم که به کسی عاشقانه مهر بورزیم و با عشق او، زندگی و وجود خود را گرم کنیم. این محبتِ خیلی شدید، به کسی جز امام زمان(عج) نمی‌تواند تعلق بگیرد، و به ایشان هم نمی‌تواند که تعلق نگیرد. یعنی نه می‌توان کسی را به اندازۀ او دوست داشت و نه می‌توان او را به این اندازه دوست نداشت. اگر محبت ما به آن حضرت تا این حد شدید نیست، معلوم می‌شود که ما در روح خودمان مشکل داریم، و الّا او دوست‌داشتنی‌تر از این حرف‌ها است.

1.1.4. 2. علاقۀ عاشقانه، مهمترین راه جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عوامانه است

از آنجایی که محبت شدید جز از راه معرفت، عمل صالح و ایمان قاطع به دست نمی‌آید، پس مهم‌ترین راه جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عامیانه، علاقة عاشقانه داشتن به آن حضرت است. بنابراین تنها راه نجات از عوام‌زدگی عاطفی را باید در علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج) جست‌وجو کرد. چون کسی که عزم عاشق شدن می‌کند و از خود، انتظار علاقۀ عاشقانه به حضرت دارد، مجبور است به تقویت بنیان‌های این عشق بپردازد و علم و عمل کافی برای این منظور را به دست بیاورد.

اساساً یکی از مهم‌ترین شاخص‌های علاقة عامیانه، سطحی بودن و کم بودنِ آن است، که نتیجۀ طبیعی بی‌معرفتی‌ها و بی‌تقوایی‌هاست. برای پرهیز از آسیب‌های محبت باید آن را افزایش داد، که فرمود: «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛ آنان که ایمان آورده‏اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی‏تر است.»(1)

تا اینجا به دو ضرورت و فایده برای لزوم علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج) اشاره کردیم. یکی نیاز ما به این محبت شدید برای گرمابخشی به زندگی خودمان بود؛ و دیگری کارکرد علاقۀ عاشقانه، به عنوان مهم‌ترین راه برای جلوگیری از آسیب‌های علاقۀ عوامانه به حضرت و تنها راه نجات از عوام‌زدگی در ارتباط با ایشان بود. پیش از اینکه به یکی دو فایدۀ مهم دیگر هم اشاره کنیم، جا دارد به ضرورت دوم، که نیاز خودمان به این علاقۀ عاشقانه به امام زمان(عج) بود، کمی بیشتر بپردازیم.

ما نیازمندیم با عشق زندگی کنیم. با عشقی که بتواند انگیزه‌ای قوی برای تمام اجزای زندگی ما باشد. به دلیل آن درس بخوانیم، کار کنیم، تشکیل زندگی بدهیم و... . اگر چنین عشقی پشت سر انگیزۀ رفتارهای ما نباشد زود دلسرد می‌شویم، از آسیب‌های فراوان زندگی که تعدّی به حقوق دیگران و تجاوز از فرمان‌های الهی است، در امان نخواهیم بود، اخلاقمان بد می‌شود و تعادل روحی نخواهیم داشت.

1.1.5. انگیزه‌های سطحی، قلب انسان را مکدّر می‌کند

هر کسی به خاطر مدرک تحصیلی درس بخواند، هر کس به عشق مال، به عشق جاه، به عشق دنیا و... درس بخواند، به جای اینکه با این درس خواندن قلبش نورانی شود، رفته‌رفته قلبش مکدّر و سیاه خواهد شد. این نتیجه بسیاری از روایات و سخنان علمای اخلاق است.(2) باید به یک عشقی درس خواند و زندگی کرد که آن عشق بتواند جای این انگیزه‌های رایج و معمولی را بگیرد.

از طرفی بالاخره ما هم تفریح می‌خواهیم؛ باید شاد باشیم. بهترین نوع تفریح و تفرّج روح هم، آن است که کسی را عمیقاً دوست داشته باشیم، به‌صورتی که این دوست داشتن تمام وجودمان را پُر کند و آتشمان بزند. اگر حرارت عشق و محبت، وجود کسی را آتش نزند، می‌رود پایِ آتش منقل می‌نشیند. کسی که وجودش را شراب محبت و ایمان گرم نکند، به شراب انگور پناه می‌آورد. چه چیزی می‌خواهد وجود تو را آتش بزند؟ چه چیزی می‌خواهد انرژی جوانی تو را به کار بگیرد؟

ما ابله هم نیستیم تا بی‌دلیل به کسی تا این حد علاقه‌مند شویم. کمبود محبت هم که نداریم تا فریب علاقه‌های اندک را بخوریم و آنها را زیاد تصور کنیم. پس عشق‌ به‌سادگی به دست نمی‌آید. اما عاشق شدن، خیلی برای انسان‌ها مهم و ارزشمند است. مردم در آرزوی رسیدن به چنین علاقه‌های عاشقانه‌ای است که پای فیلم‌های عشقی می‌نشینند و اگرچه به عشق نرسیده‌اند، مدام در حسرت آن، ترانه‌های عاشقانه زمزمه می‌کنند.

1.1.6. وجود امام، تمهید خداوند برای دست‌یابی ما به عشق است

روشن است که یکی از مهم‌ترین راه‌های عاشق شدن و رسیدن به عشق، یافتن دلبری است که لایق عشق ما باشد. و نه تنها بتواند این عشق را باثبات نگه دارد، بلکه هر لحظه هم بتواند گرمای آن را افزایش دهد. خداوند متعال هم راهی برای عاشق شدن قرار داده و تمهیدی برای آسان کردن دست‌یابی به عشق اندیشیده است و آن این است که موجود نازنینی به نام «امام» را در هر عصری قرار داده، تا بتوان به او عشق ورزید؛ و این یکی از مهم‌ترین خاصیت‌های یک امام است.

آخرین امام که ما در دوران غیبت او به سر می‌بریم، از این ویژگی سرشار است. امام زمان(عج)، چنان‌که در اشارات و کلمات خود اهل بیت‌‌ (ع) هم دیده می‌شود، یکی از دوست‌داشتنی‌ترین اولیای خدا هستند.(3) طبیعی است که اگر محبت چنین امامی در دل کسی بیفتد، سوزناک‌ترین نغمه‌های عاشقانه را سر خواهد داد.

1.1.7. عاشقانه‌ترین ترانه‌های دنیا به پای عبارات عاشقانۀ دعای ندبه نمی‌رسد

اگر تمام نامه‌ها و ترانه‌های عاشقانۀ عالم را جمع کنید، اگر هر کسی به هر کسی عشق ورزیده و عشقش را در قالب نامه یا ترانه‌ای ابراز کرده، دروغ یا راست، با مبالغه یا غیر آن، همه را جمع کنید، و مضامین عاشقانۀ آنها را بررسی کنید، سپس بهترین‌هایش را گزینش کرده، و با مضامین دعای ندبه مقایسه کنید، خواهید دید که بلندترین مضامین آنها نیز به گَرد کلمات عاشقانۀ این دعا نخواهد رسید. مگر کسی می‌تواند به کسی این قدر محبت پیدا کند که یک نفر می‌تواند به امام زمان(عج) محبت پیدا کند؟

1.1.8. اگر کسی عاشق امام زمان(عج) نشد، باید خودش را سرزنش کند

اگر کسی به حضرت این عشق را پیدا نکرد، باید خودش را سرزنش کند. با گفتنِ زبانی و ادعای الکی هم نمی‌شود عاشق شد؛ باید به جایی برسیم که از صمیم قلب به امام زمان(عج) بگوییم: «بی‌همگان به سر شود، بی‌تو به سر نمی‌شود/ داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی‌شود»(4) اگر در گفتۀ خود صادق نباشیم، فرشته‌ها در جواب ما می‌گویند: «تو راست نمی‌گویی، اصلاً ایشان باشد یا نباشد، تو زندگی‌ات را می‌کنی و دلت را هزار جا فرستاده‌ای. آن قدر دلگرمی‌های الکی برای خودت درست کرده‌ای که نوبت به ایشان نمی‌رسد، چه برسد به اینکه دلت وقف آقا شده باشد.»

1.1.9. 3. نقش عشق به امام زمان(عج) در ترویج دین

یکی از مهم‌ترین فواید و ضرورت‌های این عاشقی آن است که برای ترویج دین، بعد از بیان منطق و عقلانیت دین، باید آتش عشقی را که دین در تو ایجاد کرده، به دیگران نشان بدهی تا همه ببینند این دینی که داری، چقدر توانسته تو را سرشار کند و چقدر از دینت لذت می‌بری، چقدر از نمازت، از عبادت و ولایتت لذت می‌بری، که حالا می‌خواهی دیگران را هم به این دین دعوت کنی؟

دیگران با زبان بی‌زبانی از شما می‌پرسند: شما که امام زمان را می‌شناسی و به او علاقه داری، مولای تو چقدر وجود تو را تسخیر کرده است؟ این ولایتی که از آن دم می‌زنی، اثرش در تو تا چه حد عمیق بوده است؟ زندگی تو را با دیگران چقدر متفاوت کرده است؟ چقدر بانشاط‌تر، با انرژی‌تر و با آرامش بیشتری زندگی می‌کنی؟ اگر ما که مدعی انتظار هستیم، به این پرسش‌ها پاسخ درخوری ندهیم، نه تنها مبلّغ خوبی برای حضرت نخواهیم بود، بلکه وجود ما و ادعای ما ضد تبلیغ برای وجود نازنین او خواهد بود.

1.1.10. 4. مورد پسند امام زمان(عج) شدن

یکی دیگر از اثرات عمق پیدا کردن علاقه‌های ما به آن حضرت، بر اساس همان روایتی که به قطع‌شدنی بودن علاقۀ عامیانه اشاره دارد،(5) این است که امام زمان(عج) ما را به عنوان یک یار و یاور می‌پسندد و انتخاب می‌کند. زیرا می‌بیند علاقه‌مان به حضرت تضمین‌شده و پایدار است. معلوم نیست آن حضرت، کسی را که علاقۀ ناپایداری دارد، برای یاری خود برگزیند.

بنابراین نه می‌توان این علاقه را دست کم گرفت و نه باید کم بودن آن را تحمل کرد. علاقۀ عاشقانه، عصارۀ تمام معرفت و کمال معنوی یک منتظر است. البته در کنار عشق به حضرت، علاقۀ وافر به «فرج» نیز در دل منتظر موج می‌زند، که آن هم باید در جای خود مورد بررسی قرار بگیرد. این علاقه و اشتیاق به ظهور، خود از مبانی و ابعاد خاصی برخوردار است که در بخش‌های بعدی در این‌باره با هم سخن خواهیم گفت.

هر چقدر حضور در این بار عام، ابتدائاً اجباری و سهل است، حضور در آن بار خاص، اختیاری و سخت است؛ و خوبان عالم برای راه‌یابی به آن بارگاه عظیم تمنّاها و تضرّع‌های فراوان دارند.

 

پی نوشت‌ها:

(1) سوره بقره، آیه 165

(2) به چند نمونه اشاره می‌شود: رسول خدا(ص) فرمودند: «ارزش هر عملی به نیت آن است؛ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ» تهذیب الاحکام، ج1، ص83. و فرمودند: «هر كسى علمی بياموزد براى اين كه با نادانان مجادله کند، يا بر دانایان فخر بفروشد، يا توجّه مردم را به سوى خود جلب كند، جايگاهش دوزخ باشد؛ مَنْ تَعَلَّمَ عِلْماً لِيُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ يُبَاهِيَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ لِيُقْبِلَ بِوُجُوهِ النَّاسِ إِلَيْهِ فَهُوَ فِي النَّارِ» عیون اخبارالرضا، ج1، ص307. و در روایتی دیگر فرمودند: «یا علم را فرا بگیرد برای اینکه نظر مردم را متوجه خود کند تا او را بزرگ بدارند، پس خود را برای دوزخ آماده کند؛ أَوْ يَصْرِفَ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْهِ لِيُعَظِّمُوهُ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ» تحف‌العقول، ص43.

در روایت عبرت‌آموز دیگری نیز رسول خدا(ص) فرمودند: «هر كه دانش را براى خدا بياموزد، به هيچ بابى از آن نرسد مگر اين كه بيش از پيش خود را حقيرتر ببيند، با مردم افتاده‌تر شود، ترسش از خدا بيشتر گردد و در دين كوشاتر شود. چنين كسى از علم بهره‌مند مى‌شود. پس، بايد آن را بياموزد. اما كسى كه دانش را براى دنيا و منزلت يافتن نزد مردم و موقعيت يافتن نزد سلطان و حاكم فرا گيرد، به هيچ بابى از آن نرسد مگر اين كه خود بزرگ‌بين‌تر شود و بر مردم بيشتر بزرگى فروشد و از خدا بيشتر غافل شود و از دين بيشتر فاصله گيرد. چنين كسى از دانش سود نمى‌برد؛ بنابراين، بايد [از تحصيل دانش]خوددارى ورزد و عليه خود حجّت و پشيمانى و رسوايى در روز قيامت فراهم نياورد؛ مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا وَ فِي النَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِي الدِّينِ اجْتِهَاداً وَ ذَلِكَ الَّذِي يَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْيَتَعَلَّمْهُ وَ مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلدُّنْيَا وَ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ الْحُظْوَةِ عِنْدَ السُّلْطَانِ لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ عَظَمَةً وَ عَلَى النَّاسِ اسْتِطَالَةً وَ بِاللَّهِ اغْتِرَاراً وَ مِنَ الدِّينِ جَفَاءً فَذَلِكَ الَّذِي لَا يَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْيَكُفَّ وَ لْيُمْسِكْ عَنِ الْحُجَّةِ عَلَى نَفْسِهِ وَ النَّدَامَةِ وَ الْخِزْيِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.» میزان الحکمه، حدیث1369، و روضة الواعظین، ج1، ص11.

امیرالمؤمنین نیز فرمودند: «از علم هر آنچه كه برايتان پيش مى آيد فرا گيريد و زنهار كه آن را براى چهار كار بياموزيد: براى فخر فروشى بر علما، يا ستيزه كردن با نادانان، يا خودنمايى در مجالس، يا جلب كردن توجه مردم به خود و رياست كردن بر آنها؛ خُذُوا مِنَ الْعِلْمِ مَا بَدَا لَكُمْ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تَطْلُبُوهُ لِخِصَالٍ أَرْبَعٍ لِتُبَاهُوا بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ تُمَارُوا بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ تُرَاءُوا بِهِ فِي الْمَجَالِسِ أَوْ تَصْرِفُوا وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْكُمْ لِلتَّرَؤُّسِ» ارشاد مفید، ج1، ص229.

(3) رسول الله(ص): «...پس در این هنگام خداوند مردی از اهل بیت من را می‌فرستد که ساکنین زمین و ساکنین آسمان او را دوست دارند؛ ...فَبَعَثَ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ عِتْرَتی أَهْلِ بَیتی یُحِبُّهُ ساکِنُ الاَرْضِ وَ ساکِنُ السَّمَاءِ» معجم احادیث امام مهدی، ج1، ص84 و شرح احقاق الحق مرعشی نجفی، ج13، ص152.

رسول خدا(ص) در ضمن نقل گفتگوی خود با خداوند در شب معراج، می‌فرماید: «پس به جلو رفتم (و نظر كردم)، ديدم على بن ابى طالب و حسن و حسین و ... و حجت قائم مانند ستارۀ درخشانى در وسط آنها بود؛ فَتَقَدَّمْتُ أَمَامِي وَ إِذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ...وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فِي وَسَطِهِمْ. فَقُلْتُ: يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ فَقَالَ: هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ يُحِلُّ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ يَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي يَا مُحَمَّدُ أَحْبِبْهُ فَإِنِّي أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّهُ» غیبت نعمانی، ص93.

(4) مولوی، غزلیات دیوان شمس، غزل 553.

(5) روایت مذکور در صفحه 26: امیرالمؤمنین‌(ع) فرمودند: «مَودَّةُ العَوامِّ تَنْقَطِعُ کانْقِطاعِ السَّحابِ، وتَنْقَشِعُ کما یَنْقَشِعُ السَّرابُ؛ دوستی عوام بریده می‌شود مانند بریده شدن ابر، و زایل می‌شود چنان که سراب زایل می‌شود.» غررالحکم، حدیث1129.

 منبع:مشرق

211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین