۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۱ : ۰۲
عقیق:در ادامه مرور آثار بزرگان در پرونده «صدای پای موعود» گفتاری از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله جوادی آملی را از نظر می گذرانیم.
جریان مهدی منتظَر«عج» گذشته از اینکه در تمام مکاتب آسمانی مطرح است، در اسلام به نحو کمال و تمام طرح شده است. همانطور که اسلام، قرآنش را به عنوان «نور» و«تبیان» معرفی کرد؛ ذخیرة عالم را هم به صورت بیّن و شفاف روشن کرد. نام مبارک آن حضرت، دودمان پر برکت آن حضرت، مآثر و آثار آن حضرت، سیره و سنّت و سریرت آن حضرت را مشخّص کرد تا کسی اصل وجود آن حضرت را انکار نکند و یا مهدی شخصی را به مهدی نوعی تبدیل نکند، و راه را برای داعیه داران بیگانه باز نکند. هم مهدی «عج» شخص معیّن است و هم جریان مهدویتِ نوعی، یک نحوه خرافه و بدعت است.
کاری که وجود مبارک ولیعصر «ارواحنا فداه» میکنند، همان اصطلاح رایج یعنی «نقطة عطف» تاریخ بشریت است. گاهی یک حادثه ای نظیر انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی«ره» اتفاق میافتد، میگویند: این نقطة عطف است. گرچه نقطة عطف است، امّا در گوشه ای از زمین و در زاویه ای از زمان. گاهی هم جریان انبیای گذشته و رهبران بزرگ گذشته مطرح بودند؛ آنها هم نقطة عطف تاریخ بودند، امّا هم در گوشه ای از زمین، هم در زاویه ای از زمان. آن نقطة عطف جهان بشریت که کلّ عالم عوض بشود، با ظهور وجود مبارک ولیعصر است.
نقطة عطف بودن امام زمان «عج» در اندیشة تابناک علوی«ع»
این اصطلاح «نقطة عطف» از بیانات نورانی امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب«ع» است. وجود مبارک امیرالمؤمنین ظهور امام زمان را نقطة عطف دانست و فرمود: وقتی آن حضرت ظهور کند، «یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی إذْ عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی، وَ یَعطِفُ الرَّأیَ عَلَی القُرآنْ إذْ عَطَفُوا القُرآنَ عَلَی الرَّأیْ، فَیُریکُمْ کِیفَ عَدلُ السّیرِه وَ یُحیِی مَیِّتَ الکِتابِ وَ السُّنَه»(1). فرمود: دیگران هم نقطة عطف داشتند، امّا هدایت را بر هوس عطف کردهاند (همیشه هم معطوف، تابع معطوفٌ إلیه است) و رأی خود را اصل قرار دادند و کلام الهی را بر رأی خود عطف کردهاند. آنها هم نقطة عطف داشتند؛ امّا دین را بر رأی خود و هدایت را بر هوا و هوس خویش عطف کردهاند.
وقتی بشر، جامعه را پر از ظلم می بیند که دیگران عدل را بر ظلم، علم را بر جهل، عقل را بر جهالت و حیا را بر پردهدری عطف کردهاند؛ این می شود «نقطة عطف منفی». ولی وقتی ولیعصر«ارواحنا فداه» ظهور کرد، نقطة عطف مثبت دارد. یعنی تمام کجراههها را به راه مستقیم، تمام اندیشه های باطل را به شهود حق و تمام انگیزه های باطل را به عزم الهی منعطف میکند: یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی إذْ عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی، وَ یَعطِفُ الرَّأیَ عَلَی القُرآنْ إذْ عَطَفُوا القُرآنَ عَلَی الرَّأیْ، فَیُریکُمْ کِیفَ عَدلُ السّیرِه وَ یُحیِی مَیِّتَ الکِتابِ وَ السُّنَه.
آنها که نقطة عطف داشتند ظلم و جور را اصل قرار دادند و عدل را بر ظلم عطف کردند و گفتند این ظلم، عدل مجسّم است. آنها که روی اندیشة خام بشری حرکت میکردند، وحی و شهود الهی را بر اندیشة خام و کاذب خود عطف کردهاند و آن را به عنوان دین به مردم ارائه دادهاند که: یَکتُبُونَ الکِتابَ بِأیدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذَا مِنْ عِندِ الله(2). این گروه سالیان متمادی نقطة عطف داشتند و جهان را پر از ظلم و جور کردند. اما وجود مبارک ولی عصر«عج» که ظهور کرد، نقطة عطف مثبت دارد.
امام زمان«عج»؛ نقطة عطف در بُعد اندیشه و انگیزه بشریت
برای اینکه نقطة عطف آن حضرت مثبت و راه اثباتی این عطف معیّن باشد، دو بیان در سخنان امیر بیان، علی بن ابیطالب«ع» آمده است. فرمود: بشر یک بخش اندیشه دارد و یک بخش انگیزه؛ با بخش اندیشه میفهمد و با بخش انگیزه تصمیم میگیرد. این دو بال و دو جناح، جزم علمی و عزم عملی امور جامعة بشری را رهبری میکند. ولیعصر«ارواحنا فداه»، هم در بخش اندیشه نقطة عطف دارد و هم در بخش انگیزه. او اوّلاً اندیشه های حسّی، وهمی و خیالی را زیرِ مجموعة عقل میبرد و ثانیاً عقل را در تحت رهبری وحی هدایت میکند و ثالثاً قهراً مجاری ادراکی جامعه را هدایت میکند و نقطة عطف مثبت میدهد.
در بخش گرایشها و گریزها، در بخش جذب و دفعها، در بخش شهوتها و غضبها؛ همة اینها را اولاً زیر مجموعة عقل عملی میبرد، ثانیاً عقل عملی را به رهبری وحی تکمیل و تتمیم میکند و آنگاه هر گونه کجراهه ای را بر راه مستقیم منعطف میکند؛ این میشود «نقطة عطف مثبت».
مستحضرید جهانی که «جَعَلنَا لِکُلِّ نَبیٍّ عَدُوّاً شَیاطینَ الإنسِ وَ الجِنْ»(3) است، بر اساس ارادة تکوینی و نه تشریعی؛ بسیاری از شیاطین انس و جن در برابر انبیا صف میکشند و در برابر اولیا صف آرایی میکنند که در اثر همین صف آرایی توانستند دنیا را پر از ظلم و جور کنند. انسانی که ذخیرة عالم است آنچنان نقطة عطف ایجاد میکند که هم مسیر اندیشه و هم مسیر انگیزه را عوض میکند. فرمود: وجود مبارک مهدی ما که جلوه کرد، «یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی، وَ یَعطِفُ الرَّأیَ عَلَی القُرآنْ». آنگاه «فَیُریکُمْ کِیفَ عَدلُ السّیرِه». آنگاه به شما نشان میدهد که عدالت یعنی چه، چگونه قانون عادلانه وضع میشود و چگونه اجرای عادلانه را مجریان عادل به عهده میگیرند و قاضیان عادل شاهد نظارتند؛ «کِیفَ عَدلُ السّیرِه وَ یُحیِی مَیِّتَ الکِتابِ وَ السُّنَه».
این قرآنی که مطالبش در اثر تفسیر به رأی در ذهن ها مرده است، این سنّتی که مطالبش در اثر تفسیر رأی در دلها مرده است؛ اینها را زنده میکند. پس وجود مبارک ولیعصر«عج» نقطة عطف مثبت تاریخ جهان بشریت است که به امید آن روز باید بسر ببریم.
ویژگی یاوران امام زمان «عج»
مطلب دیگر آن است که این راه گرچه از رهگذر غیب کمک میگیرد، ولی راههای علمی فراوان دارد. گرچه عدّه ای به آن سمت و سو حرکت میکنند که جهان را پر از ظلم و جور کنند، امّا عدّه ای مشتاقانه منتظر ظهور آن حضرتند تا بیاید و نقطة عطف به دست اینها اجرا بشود. اینها کسانیاند که راههای علمی و راههای عملی آن حضرت را طی میکنند. اینطور نیست که وجود مبارک حضرت که ظهور کرد و بیش از 300 شاگرد خالص دارد، آن شاگردها خَلقُ السّاعه ظهور کنند . او حداقل 313 شاگرد مثل امام خمینی دارد؛ پرورش امام خمینی هم کار آسانی نیست! حوزه های فعال پر تلاش در مسیر علم ناب حرکت میکنند تا در بین اینها امامها تربیت بشوند و بشوند شاگردان بنام مهدی «عج».
شاید بیش از 300 نفر باشند، ولی حداقل 313 تن مثل امام شاگردان ابتدایی آن حضرتند. اوحدی از شاگردان آن حضرت کیانند، خدا میداند! ولی شاگردانی که در کلاس عمومی امام شرکت میکنند، در حد امام خمینیاند. اینها سالیان متمادی، هم در اندیشه و هم در انگیزه تلاش و کوشش میکنند.
احیای روح بی نیازی در دل امت اسلامی توسط امام زمان «عج»
وقتی وجود مبارک حضرت ظهور کرد، روح بینیازی در دلهای امت احیا میشود: «یَملَأُ قُلُوبَ اُمَّهِ جَدِّهِ غِناً«. مهمترین کاری که ولیعصر در زمان حضور و ظهورش دارد آن است که دلهای امت را بی نیاز میکند. خوی جهل و جهالت، گدایی، آز و طمع، احساس نیاز به شرق و غرب و توکل به غیر خدا را که «وَ اُحضِرَتِ الأنفُسُ الشُحّ»(4)، همه را شست و شو میکند. هم مردم را عالِم میکند؛ هم بالاتر از علم، عقل میدهد و روح غنا در دلهای آنان ایجاد میکند. این روح بی نیازی، مردم را روی پای خود مستقل نگه میدارد.
قرآن کریم به یهودی و مسیحی میگوید: شما توان اقامة تورات و انجیل را ندارید. زیرا بار سنگین روی دوش کسی است که پایدار و استوار باشد. فرمود: «یا اَهلَ الکِتابْ! لَستُمْ عَلی شِیءٍ حَتّی تُقیمُوا التُّوراهَ وَ الإنجیلْ»(5). شما که پایه و پایگاه ندارید تا بتوانید تورات و انجیل را اقامه کنید. مشهور بین اهل تفسیر این است که این آیه را چنین معنا میکنند که شما به هیچ نمیارزید، تا اینکه تورات و انجیل را اقامه کنید و در سایة اقامة تورات و انجیل، ارزشمند بشوید. ولی سیّدنا الاُستاد علامة طباطبایی«رضوان الله علیه» این آیه را لطیفتر معنا کرده است؛ فرمود: شما با کدام پایگاه علمی میخواهید تورات را اقامه کنید؟! این کار، یک پایگاه اعتقاد موحدانه، یک روح مقتدر و یک نفس مطمئن میطلبد تا توان تحمّل معارف تورات و انجیل را داشته باشد. شما که آن پایگاه را ندارید، توان اقامة تورات و انجیل هم از شما مسلوب است.
وجود مبارک ولی عصر«ارواحنا فداه» اوّل در امت توان درک ناب و عمل صحیح را عطا میکند و میدمد، آنها را زنده میکند، روح بی نیازی و استقلال، روح آزادی و روح استغنا به آنها میدهد؛ آنگاه اندیشه ها و انگیزه های خود را ارائه میکند، آنگاه حداقل 330 یا 313 شاگرد مثل امام خمینی تربیت میکند، آنگاه در برابر شرق و غرب میایستد و جهان را پر از عدل و داد میکند.
تأثیر یاوران حضرت ولیعصر «عج» در پیروزی نهضت عدل گستر مهدوی
اینچنین نیست که وجود مبارک مهدی منتظَر از علی بن ابیطالب برتر باشد! همان عدل علوی است که به دست مهدی «علیهما آلاف التحیّه والثناء» ظهور میکند. لکن وقتی طلحه و زبیر شاگردان علی باشند، محصولی جز جمل و صفیّن و نهروان ندارد! وقتی اصحابی مثل ابو موسی اشعری در جمع یاران حضرت باشند، نتیجهای جز صفیّن ندارد! امّا اگر افرادی مثل امام خمینی در محضر ولیعصر زانو به زمین بزنند، شاگردی آن حضرت را به دوش بکشند، او میتواند شرق و غرب را پر از عدل و داد کند.
فرمود: مهدی من و مهدی ما نقطة عطف تاریخ است. اگر انقلاب اسلامی نقطة عطف است، چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی؛ و اگر انبیای دیگر آمدند و نقطة عطف شدند؛ آنها هم به شرح ایضاً. آنکه کلّ جهان را عوض میکند، نقطة عطف جهانی و جهانشمول است، همان است که «یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی إذْ عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی، وَ یَعطِفُ الرَّأیَ عَلَی القُرآنْ إذْ عَطَفُوا القُرآنَ عَلَی الرَّأیْ». دیگران نقطة عطف منفی داشتند، ولی مهدی ما نقطة عطف مثبت دارد. و اگر ذات اقدس اله با آن قدرت غیبی بقیّه الله را یاری کند، هیچ کسی توان تحمّل و مقاومت ندارد.
شما مستحضرید اگر بشر در سایة رهبری انبیای الهی حرکت کند، کلّ جهان در اختیار رهبران الهی است و اگر خدای ناکرده بیراهه بروند، کلّ جهان علیه آنهاست. زیرا از سپهر و زمین، همه مأموران تدبیری الهیاند: «لِلّهِ جُنُودُ السَّمواتِ وَ الأرضْ»(6). شما جریان موسای کلیم را مکرر شنیدهاید. همین موسای کلیم که در کوتاهترین مدّت سپاه خود - بنی اسرائیل- را از دریای قهّار موّاج گذراند: «فَاضرِبْ بِعَصاکَ البَحرْ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرقٍ کَالطُّودِ العَظیمْ»(7)؛ همین موسی با همین عصا، همین بنی اسرائیل را از دریای روان برد و همین بنی اسرائیل چون تابع موسی «ع» بودند، از دریا گذشتند .
امّا همین که به فکر سیر و پیاز و مسائل مادی و انحراف و ترک مبارزه افتادند؛ در دشت پهن صحرای سینا ، 40 سال سرگردانند: «یَتیهُونَ فِی الأرضِ أربَعینَ سَنَه»(8). خوب، نه دشت پهن سینا جای گم شدن بود و نه دریای روان جای رفتن! آنجا که به رهبری وحی الهی حرکت میکنند، دریا میشود بستر مستقیم! اما آنجا که کجراهه میروند؛ راه مستقیمِ دشت سینا میشود وادی تِیه. اینها همان گروهند، و موسی همان موسی است؛ ولی وقتی رهبری او را بپذیرند، با «فَاضرِبْ بِعَصاکَ البَحر» حرکت میکنند. اما اگر رهبری او را نپذیرند و بگویند: «اِذهَبْ أنتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلاً إنّا هاهُنا قاعِدُونْ»(9)، «یَتیهُونَ فِی الأرضِ أربَعینَ سَنَه» دامنگیرشان میشود. تازه موسای کلیم است، عَلی نبیّنا وَ آله و عَلیهِ السَّلام!
پی نوشتها:
.1نهج البلاغه، خطبه 138.
2.سورۀ بقره، آیۀ 79.
3.سورۀ انعام، آیۀ 112.
4.سورۀ نسا، آیۀ 128.
.5سورۀ مائده، آیۀ 68.
.6سورۀ فتح، آیات 4 و7.
.7سورۀ شعرا، آیۀ 63.
.8برداشت از: سورۀ مائده، آیۀ 26.
.9سورۀ مائده، آیۀ 24.
منبع:دانشجو
211008