۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۹ : ۰۷
عقیق: باز
هم نيمه شعباني دگر رقم خورد و تو نيامدي، تو اي بقيةالله كه اگر بازآيي چه
ديدگاني كه مشتاق ديدن روي ماه تواند، مولا جان آنهايي كه مدام صفحه دل را باز مينگرند
و چيزي جز قبول ولايتت برايشان ارزشمند نيست و اصلا هيچ چيز به غير آن وجود ندارد
و هرچه غير از پذيرش ولايت توست، سراب است. نميدانم؛ بلكه معرفتم بدين حد نيست كه
دريابم جايگاه شما را، آن جايگاهي كه هر جاي آن را در دفتر شريعت ورق ميزنم پذيرش
تمام اعمال و رفتارم بسته به همراهي با ولايت توست و غير از اين همه اش هيچ است كه
در گذري جلوه كرده و سريع هم نابود ميشود، و اصلا به سر منزل مقصود نميرسد.
اي كسي كه «أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ
صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ
لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ
أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ حَقٌّ فِي
ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ» (وسايل الشيعه، ج۱، ص۱۱۹) ما تو را به سروري
پذيرفته ايم چرا كه تو لايق سروري هستي از آن جهت كه «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ
لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»
(الاحزاب/۳۳).
نه تنها فضائلت به اين مختصر ختم نميشود بلكه اتمام
حركت عظيم حج نيز به توست چرا كه «وَ رَوَى جَابِرٌ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ
مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ» (منلايحضرهالفقيه، ج۲، ص۵۷۸) و سر منزل اصلي تو
هستي چون دين به واسطه شما استوار است و به وجود شماست كه عالم پابرجاست كه اگر
نبودي «لو بقيت الأرض يوما واحدا بلا إمام منا لساخت الأرض بأهلها و لعذبهم الله بأشد
عذابه و ذلك لأن الله جعلنا حجة في أرضه و أمانا لأهلها لم يزالوا بأمان من أن
تسيخ بهم الأرض ما دمنا بين أظهرهم فإذا أراد أن يهلكهم و لا يمهلهم و لا ينظرهم
ذهب بنا من بينهم ثم يفعل الله ما يشاء»
(دلائلالإمامة، ص۲۳۲).
مدام در ذهنم جهاني را كه تو اداره مينمايي ترسيم ميكنم
و چه زيباست آن جهان كه تحت حاكميت تو باشد زيرا: « ففي ظهور الحجة على الوجه الذي
نص عليه رسول الله ص فوائد كثيرة و تكاليف يتعين بظهوره و منافع حاصلة بذلك ليس
شيء منها حاصلا في حال الغيبة لأنه (ع)
يظهر لزوال دول الظالمين المخيفين لشيعته و ذراري آبائه
(ع) و رفع جورهم بعدله و إبطال أحكام أهل الضلال بحكم الله و السيرة بالملة
الإسلامية التي لم يحكم بجملتها منذ قبض الله نبيه (ص). و منها الأمر بكل معروف و
النهي عن كل منكر و جهاد الكفار مع سقوط ذلك أجمع عنا في حال الغيبة و هذه أحكام تثبت
و حقوق تظهر و قبائح ترتفع و تكاليف تتعين بظهوره ليست حاصلة في حال غيبته. »
(تقريبالمعارف، ص۲۰۶)
و باز چشم ميگشايم و از سرا پرده ذهن پا به واقعيت
كنوني جهان ميگذارم و اندوه سراسر وجودم را ميگيرد و باز تو را نميبينم و باز
به نقص و كاستي خود پي ميبرم كه آنگونه نشده ام تا حجاب را كنار بزنم و خورشيد
جهان تاب رويت را ببينم و خجلت زده از ناتواني خود در ديدن شمس تابان وجودت، اما
به اميد ديدن تو باز هم راهي ميشوم و هر لحظه از تو ميخواهم را كه در مسير صراط
مستقيم راهنمايم باشيم؛ چرا كه امام تويي و مأموم من و آيا مأموم را جز امامش
راهبري ميكند؟ !
منبع:حج
211008