۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۱ : ۱۰
عقیق: در حالات آیت الله شیخ مرتضی زاهد، وارد است که برای نماز خواندن آماده شده بود. آن شب یکی از جلسات هفتگی وی برقرار بود. به طور معمول در این جلسات، ابتدا دوستان نمازهای مغرب و عشا را به امامت او می خواندند و سپس از روی رساله مراجع تقلید زمان، مسایل شرعی را بیان می کردند و بعد، سخنان و موعظه های ایشان از روی کتب حدیثی شروع می شد.
اما آن شب، نمازهای او عادی نبود. به خوبی پیدا بود فکر و حواسش جمع و جور نیست؛ انگار چیزی فکر و اندیشه او را به خود مشغول کرده بود. این حالت، در منبر و در صحبت های او بیشتر مشهود بود. همه فهمیده بودند فکر و حواسش جای دیگری است.
آن جلسه تمام شد؛ اما پریشانی های معظم له حتی در خیابان هم، همچنان ادامه داشت.
خدایا! آقا شیخ مرتضی زاهد را چه شده است؟ آیا او مریض و بیمار شده است؟!
دوستان و رفقای او نیز با نگرانی می گفتند: بیایید برویم دکتر. .. چرا این جوری شده اید؟!
و آقا شیخ مرتضی فقط جواب می داد: نه، نگران نباشید؛ چیزی نیست.
خدایا! به راستی چه شده است؟ در فکر و درون او چه می گذرد؟ چه چیزی او را این چنین مضطرب و سردرگم کرده است؟!
چند روز بعد در جمعی که حاج آقا تقی کرمانشاهی(1) نیز حضور داشت، حالت های آقا شیخ مرتضی نزدیک بود مشکل ساز شود؛ اما باز هم در پاسخ می گفت: نگران نباشید.
آن شب، حاج آقا تقی از روی نگرانی و دلواپسی می گوید: «چه می فرمایید آقا! شما حواس پرتی پیدا کرده اید؛ ما را نگران کرده اید! ما حق داریم نگران باشیم و بدانیم چه شده است!«
آقا شیخ مرتضی چاره ای جز جواب دادن نداشت. او با دلواپسی ها و نگرانی های دوستان و رفقای با وفا و با صفایش رو به رو شده بود و می بایست آنچه را که در دل داشت برای آن ها فاش کرده و آن ها را از نگرانی بیرون می آورد.
وی، با همان حال و هوای پریشان و نگرانش جواب داد: «راستش چند روز پیش از این، حدیثی را خواندم؛ حدیثی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله .«
حاج آقا کرمانشاهی و همه دوستان و رفقایی که در اطراف آقا حلقه زده بودند، خاموش و مبهوت مانده بودند. همگی از این جمله شگفت زده شده بودند. به راستی این چه روایت و حدیثی است که آقا شیخ مرتضی را با آن همه تقوا و اخلاص به این حال و روز انداخته بود؟!
آقا شیخ مرتضی زاهد ادامه داد: «در آن حدیث، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
یا علی به اندازه ای که تو با خوبی ها و راه های هدایت آشنایی داری، شیطان نیز به همان اندازه با همه بدی ها و راه های گمراهی و ضلالت در زمین و آسمان آشنایی دارد...
و سپس آقا شیخ مرتضی زاهد با نگرانی و اضطراب، به آرامی و زیر لب گفت: «... و من با این شیطان چه کنم؟«
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
و نعوذ بالله من الشیطان الرجیم(2)
[2] . آقا شیخ مرتضی زاهد، محمد حسن سیف اللهی، قم، مسجد مقدس جمکران، پنجم، 1387ش، ص 153.