۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۱۹
عقیق: نسب
مرحوم عمروي رهبر شيعيان مدينه به محمد بن عثمان بن سعيد عمري دومين نائب امام
زمان(عج) ميرسد. امام زمان(عج) در زمان غيبت چهار نايب خاص داشتند:
ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري
ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري
ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي
ابوالحسن علي بن محمد سمري
سلسلة شيعي عَمري به قبيلة خزرج منتسب ميباشد. «خزرج»
نيز يكي از دو قبيلة مهمّ مدينه بوده است كه در هجرت پيامبر از مكّه به مدينه با
آغوش باز از ايشان استقبال كرد و مهاجران را در خانههاي خويش پذيرفت.
جدّ ايشان (الشيخ علي العمروي) امام و رهبر شيعيان
مدينه، «رئيس الطائفه» و پاسدار مذهب اهل بيت (ع) بود و همانند ائمّة اطهار (ع) در
كنار فعاليّتهاي ديني و علمي، به كارهاي زراعي نيز ميپرداخت، به همين جهت، به
پدران ايشان «النخيلين» يعني «خرماداران» گفته ميشد.
آيتالله عمروي در سال ۱۳۲۷ ق. تولّد يافت. از همان كودكي ضمن كمك به كارهاي زراعي پدر
بزرگوارش در دامن ايشان با اخلاق اسلامي، عشق به اهل بيت (ع) و در خدمت به اهل علم
تربيت شد تا اينكه پس از بروز نبوغ و استعدادش، سال ۱۳۴۹ به دستور پدر جهت تحصيل علوم ديني با
كاروان حج به نجف اشرف عازم گشت.
پس از ارتحال سيّد ابوالحسن اصفهاني، مرجعيت نجف به آقاي
حكيم رسيد، آيتالله حكيم، مرحوم عمروي را مكلّف كرد تا براي تولّي امور شيعيان،
به وطن بازگردد و در مدينه به مؤمنان خدمت كند.
در آن زمان، فشار بسياري روي شيعيان بود، به ويژه در
زمان تركها كه شيعيان را از مدينه راندند و آنها پيش از جنگ جهاني دوم به ايران،
عراق، تركيه و شام پناهنده شدند. در چنين شرايطي ايشان بسيار تلاش كردند تا شيعه،
در مدينه محفوظ بماند. در حقيقت، زماني كه حكومت اراده كرده بود مدينه را از شيعه
خالي كند، شيخ العمروي استقامت كرد و با امامت و رهبري خود، شيعه را در اين شهر
حفظ نمود.
در گذشته، بيشتر شيعيان مدينه يا در مزارع كشاورزي ميكردند
يا به كارهاي ابتدايي ديگري مانند: كارگري و فروش گوشت و غيره ميپرداختند، اما
اكنون فرزندان شيعيان، تحصيلات عاليه، شغل دولتي يا معلّمي و وضعيت اقتصادي و معيشتي
بهتري دارند.
از نظر تركيب جمعيت نيز، در آن زمان، بيشتر ساكنان مدينه
شيعيان بودند و غير از «سادات حسيني»، «جعافره» و «نخيليين» كسي در اين شهر نبود. تنها تعداد اندكي
از اهل سنّت وجود داشتند كه از بقاياي حجاج بودند و جايگاه مهمي نداشتند، امّا به
مرور زمان، جمعيت آنها افزايش يافت و شيعيان نيز به اجبار از مدينه خارج شدند، به
طوري كه امروز جمعيت برادران اهل سنّت بيشتر از شيعيان است.
ايشان مدتي را در نجف اشرف به تحصيل علوم ديني ميپردازد
و پس رسيدن به مراتب علمي به مدينه باز ميگردد. مادرش از او ميخواهد او را به
زيارت عتبات عاليات در عراق ببرد.
پس از زيارت عتبات مادرش از او ميخواهد او براي زيارت
امام رضا علييه السلام به مشهد مقدس ببرد.
عازم ايران و خراسان ميشوند. در مشهد اندوحتههاي
ماليشان تمام ميشود و بي پول ميشوند.
آن زمان نه از حساب بانكي خبري بود و نه كارت بانك و نه
راهي سريع براي انتقال پول تنها راهي كه به نظر ميرسد متوسل شدن به آقا علي بن
موسي الرضا عليه السلام بود. به حضرت عرضه مي دارد من در اينجا غريبم و كسي را
ندارم و كسي را هم نميشناسم، مادرم را نزد تو آورده ام و اكنون بي پول شده ام و از
تو سه خواسته دارم: عمر طولاني ؛ توفيق خدمت به مردم و خرج سفر.
در حرم حضرت بوده كه شخصي بر شانههاي شيخ ميزند و ميگويد:
شيخ محمد علي عمروي شما هستيد؟
ايشان ميگويد: بلي
آن شخص ميگويد: از تو ميخوام امانتي را به مدينه منوره
ببريد.
شيخ ميگويد: مشكلي نيست اما من هزينه برگشت به مدبينه
را ندارم.
آن شخص ميگويد: هر چه بخواهي به تو ميدهم و از اين
بابت مشكلي نيست.
قراري را با آن شخص ميگذارد. آن شخص امانتي را به او
تحويل ميدهد كه آن را در مدينه به فلان شخص بدهد. مقداري وجه نقد بهمراه كيسه اي
سنگ به او ميدهد و به او ميگويد: پولها براي خرج سفر شما و اگر هم زياد آمد
براي شما باشد. سنگ هايي هم كه در اين كيسه هست را در مدينه بفروش و خرج كن.
شيخ به مدينه رسيد. از آنجا كه سر رشته از فروش سنگ
نداشت، سنگي را از كيسه درآورد و در بازار با قيمت گران ومناسبي فروخت. تازه متوجه
شد اين سنگها چقدر قيمتي است. لذا از فردا قيمت را بالا برد و از راه فروش اين سنگ
ها، بخشي از همين باغ را كه اكنون حسينيه در آن قرار دارد را خريد.
چند سالي ميگذرد تا اينكه تاجري باني ميشود، آيت الله
العظمي حكيم را به حج آورد. ايشان با ده نفر به مدينه منوره مشرف ميشود. شخصي از
اهل مدينه باغي را به ايشان هديه ميدهد. آيت الله العظمي حكيم اختيار اين باغ را
به مرحوم عمروي ميدهد.
الان باغ كنوني حدودا ۸ هكتار است.
ايشان اين باغ را وقف امام مجتبي عليه السلام ميكند تا
درآمد آن خرج زوار و فقرا و نيازمندان شيعه شود.
قبل از اينكه اين باغ محل تجمع و نماز جماعت شيعيان شود،
در نزديكي مسجد النبي و حوالي مسجد بلال كنوني حسينيه اي به نام محسنيه وجود داشته
كه خطباي معروفي از ايران همانند مرحوم فلسفي و كافي در آنجا منبر ميرفتند. باپيروزي انقلاب
اسلامي در ايران سختگيري حكومت نسبت به شيعيان مدينه زياد شد و علاوه بر تخريب
محسنيه چند مسجد ديگر شيعيان نيز تخريب شد.
با تخريبهاي صورت گرفته شيعيان به دنبال مكاني براي
اقامه نماز جماعت بودند. بدين منظور شيخ در زير زمين منزل خود نماز جماعت برگزار ميكرد
تا اينكه جمعيت مردم افزايش يافت و براي نماز جماعت به زير زمين ديگر خانههاي
محبين اهل بيت ميرفتند.
باغ شيخ عمروي چند اتاق داشت. مخفيانه سالني را ساختند و
از آن پس براي اقامه نماز خصوصا نماز مغرب كه جمعيت زيادي در آن حضور مييافتند به
اين باغ ميآمدند.
هيئتي ايراني در سفري رسمي به عربستان تقاضاي ديدار با
ايشان را ميكنند كه ايشان عذر خواهي ميكند و ميگويد چند سال قبل با آقاي خوئينيها
اينجا ملاقات داشته و به همين دليل سه سال زندان رفته است و اكنون با توجه به سن
بالا حوصله زندان رفتن را ندارد.
پس ازآن كه به ايشان ميگويند اين سفر رسمي است و حتي
امير مدينه در معيت هيئت ايراني به اينجا ميايند ميپذيرد.
آن زمان حسينيه تقريبا شبيه مخروبه اي بوده است و همه
ديوارها از خاك و گل بود و راهروي باريكي تا ورود به حسينيه وجود داشته است.
آنجا در حضور امير مدينه گفته ميشود كه اهل سنت در
ايران علاوه بر داشتن مسجد و نماينده حتي كتاب درسي خاص براي خود دارند اما نسبت
به شيعيان مدينه تضييقات زيادي گرفته ميشود. اميرمدينه ميگويد من اينجا را ميسازم
و حتي مقداري بودجه براي اين منظور در نظر ميگيرد كه به او ميگويند تنها مجوز ساخت
براي آنان كافي است.
تا كنون ۶ بار نسبت به تعمير و گسترش حسينيه
اقدام شده و عمده هزينههاي ساختماني آن را ايرانيان باني ميشوند.
در اين مزرعه چاهي وجود دارد كه معروف است آن را رسول
الله (ص) به يك پيرزن هديه كردند و دعا فرمودند كه خدا خيري كثير در آن قرار دهد.
اين چاه، آبي پر خير و بركت دارد. شيخ العمروي پس از خريد اين مزرعه، دوباره به
نجف بازگشت و به مطالعه، تدريس و تحصيل ادامه داد.
اهل بيت (ع) هم در همين منطقه سكونت داشتهاند. مزرعه
امام موسي كاظم (ع)، مشربة امّ ابراهيم، نخل سلمان، بئر الغرس چاهي كه پيامبر (ص)
به اميرمؤمنان (ع) وصيت كردند كه ايشان را با آب آن غسل دهند در نزديكي همين باغ
قرار دارد.
گفتني است، شماري از شيعيان مدينة منوره، از اشراف آن
شهر به شمار ميروند. در منطقة نجران (منطقة مرزي عربستان با يمن) نيز شيعيان
اسماعيلي مذهب وجود دارند. طبق آمار ارائه شده، شمار شيعيان اسماعيلي آن سامان، به
هشتصد هزار تا يك ميليون نفر بالغ ميشود. برخي از روزنامهها، شمار اسماعيليهاي
ساكن عربستان سعودي را نيز يك ميليون نفر اعلام كردهاند. اسماعيليهاي عربستان،
فقط بخشي از اسماعيليها هستند؛ زيرا اين جماعت سه دستهاند: اسماعيليهاي «آغاخاني»، اسماعيليهاي
«داوودي» (بهرهها) و اسماعيليهاي «سليماني» كه همان اسماعيليهاي ساكن نجران هستند.
مرحوم عمروي ۱۰۵ سال عمر كرد كه حدود ۴۵ سال آن را در زندان گذراند.
ايشان در اين ساليان طولاني بسيار براي شيعيان مدينه
زحمت كشيد. ارزش زحمات ايشان زماني آشكار و ملموس ميشود كه در اين نكته دقت شود
كه حكومت عربستان در طول اين سالها از هيچ تلاشي در از بين بردن عقائد شيعيان فرو
گذار نكرده و از دوره ابتدايي تا آخر، مرتب و به تناوب عقائد وهابيت را به مغز دانش
آموزان فرو ميكند.
مرحوم عمروي سه بار به اعدام محكوم ميشود:
بار اول كه ايشان را براي اعدام ميبرند و طناب دار را
به گردن ايشان ميآويزند، بعد از كشيدن طناب جايگاه فرو ميريزد و ايشان از مرگ
نجات پيدا ميكند. در اسلام قانوني وجود دارد كه اگر كسي را براي اجراي حد ببرند و جان
سالم بدر ببرد، تبرئه خواهد شد. لذا او را رها كرده و از زندان نيز آزاد ميشود.
بار ديگر با اتهام و جرم جديدي شيخ را به اعدام محكوم ميكنند.
و او را براي اجراي حكم به جايگاه مخصوص ميبرند. اين بار از پيش جايگاه را محكم
ميكنند. ايشان را باچندين طناب ميبندند. و به دار ميآويزند.
خود ايشان نقل ميكند در زماني كه طناب بر گردنم افكندند
متوسل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها شدم و به ايشان عرضه داشتم اگر كشته شوم
در راه شماست و اين براي من عزت دنيا و آخرت است. اما در اين صورت اينها به شيعيان
مدينه ظلم خواهد كرد و كسي را ندارند. چهار پايه را از زير پاي ايشان كشيدند، چند
ثانيه اي نگذشته بود كه طنابهاي محكم همانند تار عنكبودي از هم پاشيد و ايشان
بيهوش بر زمين افتاد و به كما رفت و بيش از بيست روز در كما بود تا اينكه از مرگ
حتمي نجات پيدا كرد.
اما در بار سوم قاضي پرونده و ماموران اجراي حكم كه براي
اعدام ايشان عازم محل بودند در تصادف عجيبي كشته ميشوند و به اين ترتيب شيخ براي
بار سوم از اعدام رهايي مييابد.
منبع:حج
211008