عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۷۴۷۴
تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۶:۲۹
از امام هادى(ع) كرامات و معجزات بسيارى مشاهده شد كه در كتاب هاى تاريخ و حديث ثبت شده است.

عقیق: نخستين فرزند امام جواد(ع) در نيمه ماه ذى الحجه سال 212 هجرى ديده به گيتى گشود. پس از پدر، درخشان ترين و شامخ ‌ترين شخصيت اسلام بود. امام(ع) معاصر با خلفا و زمامدارانى بود كه آنان را محوشدگان مى نامند. معتصم عباسى محو در خونريزى ، هارون و واثق پسرش محو در لذت طلبى و جعفر و متوكّل برادر وى ، محو در عقده هاى روانى بودند.
اسم شريف آن حضرت ((على)) و كنيه او ((ابوالحسن)) بود و چون در ائمه مكنى به اين كنيت بودند به جهت تعيين آن جناب را ((ابوالحسن الثالث)) مى گويند. القاب شريفه زياد و اشهر آنها ((نقى)) و ((هادى)) است. گاهى آن حضرت را ((نجيب)) عالم ، فقيه ، ناصح ، طيب ، و مؤ تمن ، مى گفتند. چون آن حضرت و فرزندش امام حسن عليه السلام در سامرّا سكنى فرمودند و در محله عسكر بدين سبب آن بزرگواران به آن مكان منسوب شدند و ((عسكرى)) نام گرفتند.
آن حضرت در سال 254 هجرى (طبق روايات شيعه) به دست پليد معتز، خليفه عباسى با سم به شهادت رسيده است.
امام هادى(ع) در ايام خود با هفت تن از خلفاى عباسى : ماءمون ، معتصم ، واثق ، متوكّل ، منتصر، مستعين و معتز معاصر بوده است. در عهد معتصم ، سال 220 بود كه پدر بزرگوارش در بغداد با سم شهيد شدند. حضرتش در مدينه بود و به امر خدا و معرفى امامان گذشته به امامت رسيد و به نشر تعاليم دينى مى پرداخت تا زمان متوكّل فرارسيد.
متوكّل در سال 243 در اثر سعايت هايى كه كرده بودند، به يكى از امراى دولت خود ماموريت داد كه آن حضرت را از مدينه به سامرّا - كه آن روز پايتخت و عاصمه خلافت بود - جلب كند و نامه اى مهرآميز با كمال تعظيم (!) به آن حضرت نوشت و تقاضاى حركت و ملاقات كرد. البته پس از ورود آن حضرت به سامرّا، در ظاهر اقداماتى به عمل نيامد. ولى در عين حال آنچه مى توانست در فراهم آوردن وسايل اذيت و هتك آن حضرت كوتاهى نمى كرد و بارها به منظور قتل يا هتك، امام را احضار كرده و به امر وى خانه اش را تفتيش نمودند.
متوكّل در دشمنى با خاندان رسالت در ميان خلفاى عباسى نظير نداشت. به ويژه با حضرت اميرمومنان على(ع) دشمن سرسخت بود و آشكارا به حضرتش ناسزا مى گفت و مرد مقلّدى را موظف داشت كه در بزم هاى عيش تقليد آن حضرت را درمى آورد و خليفه مى خنديد. وى در سال 237 هجرى امر كرد قبه و ضريح حضرت امام حسين عليه السلام را در كربلا، همچنين خانه هاى بسيارى كه در اطرافش ساخته بودند، ويران و با زمين يكسان نمودند و دستور داد كه آب به حرم امام بستند و زمين قبر مطهر را شخم و زراعت كنند تا به كلى اسم و رسم مزار فراموش شود.
در زمان متوكّل وضع زندگى سادات علوى - كه در حجاز بودند - به مرحله رقت بارى رسيده بود، چنان كه زن هاى ايشان هيچ گونه ساتر نداشتند و عده اى از ايشان يك چادر كهنه داشتند كه در اوقات نماز آن را به نوبت مى پوشيدند و نماز مى خواندند. نظير اين فشارها را به سادات علوى - كه در مصر بودند - نيز وارد مى ساخت.
امام هادى(ع) به شكنجه و آزار متوكّل صبر مى فرمود تا آن خليفه نابه حق در گذشت و پس از وى، منتصر، مستعين و معتز روى كار آمدند و به دسيسه معتز، آن حضرت مسموم و شهيد شد. اغلب روات و مورخين گويند: آن حضرت در نيمه ذى حجه سال 212 در ((صريا)) - موضعى در حوالى مدينه - دنيا را به نور خود منور فرمود. بعضى دوم - يا پنجم - رجب را ذكر كرده اند.
والده معظمه اش ((سمانه)) مغربيه و معروف به سيّده است كه و كانت من القانتات. محدث قمى رحمة الله از ((جنات الخلود)) نقل مى نمايد كه آن مخدره در زهد و تقوى مثل و مانندى نداشت و بيشتر اوقات روزه بود.
شمايل امام هادى(ع) را اين گونه توصيف كرده اند:
حضرت متوسطالقامة بود، روى سرخ و سفيد، چشم هاى فراخ ، ابروهاى گشاده و چهره دلنشين داشت ، كه هر مغمومى كه بر روى مباركش نظر مى كرد، غم او زايل مى گشت و محبوب القلوب و صاحب هيبت بود، و در راه رفتن قدم ها را كوچك مى گذاشت ، و پياده رفتن بر آن حضرت دشوار بود. نقش خاتم آن حضرت عليه السلام الله ربى و هو عصمتى من خلقه بود. انگشتر ديگرى داشت كه در آن نقش بود حفظ العهود من اخلاق المعبود.
سيد بن طاووس رحمة الله روايت كرده كه جناب عبدالعظيم حسنى گويد:
حضرت امام محمد تقى(ع) اين حرز را براى پسرش حضرت امام على النقى عليه السلام آنگاه كه آن حضرت كودك بوده و در گهواره جاى داشت نوشت و او را تعويذ مى كرد و آن حضرت اين تعويذ را به اصحاب خود امر مى كرد و آن حرز چنين است:
بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم. اللهم رب الملائكة و الروح.
تمام اين تعويذ در ((مهج الدعوات)) آمده است و تسبيح آن حضرت هم اين گونه بود:
سبحان من هو دائم لا يسهو، سبحان من هو قائم لا يلهو، سبحان من هو غنى لا يفتقر، سبحان الله و بحمده.
گوشه اى از كرامت ها و شگفتى هاى امام هادى(ع)
امامان معصوم(ع) به جهت مقام عصمت و امامت ، از ارتباط ويژه با خداى متعال و جهان غيب برخوردار بوده اند و مانند پيامبران الهى معجزات و كراماتى داشته اند كه مؤ يّد مقام امامت و ارتباط آنان با خدا مى بود. نمونه هايى از علم و قدرت الهى آن بزرگواران در موارد مناسب - باذن الله - بروز و ظهور مى كرد، و موجب پرورش و تربيت پيروان و اطمينان خاطر آنان مى شد و نيز حجت و دليل آشكارى بر حقانيت آن گراميان محسوب مى گرديد.
از امام هادى(ع) نيز كرامات و معجزات بسيارى مشاهده شد كه در كتاب هاى تاريخ و حديث ثبت شده است و نقل همه آنها به مجالي مفصل نياز دارد. براى رعايت اختصار دو نمونه را ذكر مى كنيم.
آغاز امامت
امام هادى(ع) پس از شهادت پدر گراميش ، در سن هشت سالگى بر مسند امامت قرار گرفت و اين خود از روشن ترين كرامات و معجزات است ؛ چرا كه حيازت چنين مقام و مسئوليت خطيرى كه صرفا الهى است نه تنها از كودك كه حتى از مردان عاقل و بالغ نيز ساخته نيست. با توجه به اين كه علما و محدثان شيعه پس از شهادت و درگذشت هر يك از ائمه در مسائل گوناگون به امام بعدى مراجعه مى نمودند و حتى گاهى او را آزمايش ‍ مى كردند.
همچنين بزرگان از علويان و اقوام امام كه در سن كمال بودند به خانه امام رفت و آمد و با آن حضرت معاشرت داشتند؛ غيرممكن است جز به خواست و تاييد خدا و جز در ارتباط با عصمت و علم و قدرت الهى، كودكى بتواند اين مقام و مسند را در دست بگيرد و به همه سوالات پاسخ صحيح دهد و در مشكلات رهبرى كامل نمايد. بديهى است كه حتى مردم عادى نيز كودك خردسال معمولى را از يك امام آگاه راهبر تميز و تشخيص مى دهند.
اجراى تقديرات الهى
خيران اسباطى مى گويد: از عراق به مدينه رفتم و خدمت امام هادى عليه السلام (ع) شرفياب شدم. آن گرامى از من پرسيد: واثق (خليفه عباسي) چگونه بود؟
عرض كردم : فدايت شوم در عافيت بود و من از ديگران اطلاع و آگاهى بيشترى دارم، زيرا هم اكنون از راه مى رسم.
فرمود: مردم مى گويند: او مرده است.
چون اين موضوع را فرمود، دريافتم منظور از مردم خود امام مى باشد.
آن گاه به من فرمود: جعفر متوكّل چه كرد؟
عرض كردم : به بدترين وضعى در زندان بود.
فرمود: او خليفه خواهد شد.
آنگاه فرمود: ابن زيّات چه كرد؟
عرض كردم: مردم با او بودند و امر، امر او بود.
فرمود: رياست بر او شوم است.
سپس قدرى سكوت كرد و فرمود: چاره اى جز اجراى تقديرات و احكام الهى نيست . اى خيران! بدان كه واثق مرد، جعفر متوكّل بر جاى او نشست و ابن زيّات كشته شد.
عرض كردم : فدايت شوم چه وقت؟
فرمود: شش روز پس از بيرون آمدن تو.
هنوز بيش از چند روز نگذشته بود كه قاصد متوكّل به مدينه رسيد و جريان همان طور بود كه امام هادى(ع) فرموده بود.

پی نوشت:

 چهره هاى درخشان سامرّاء؛ حضرت امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلام، نوشته: على ربانى خلخالى

منبع:حج

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین