۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۵ : ۲۲
عقیق: علامه آیةالله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی (ره) در کتاب «رساله مودت: تفسیر آیه قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» در ذیل عنوان «حرکت در راه خدا بدون تحصیل محبت خدا محال است» مطالبی را در خصوص لزوم محبت اهل بیت پیغمبر خاطر نشان میکند و مینویسد: جان و حقیقت انسان همان قوّه جاذبه و کشش روحى اوست و گرنه با دیوار ساکن و قبر خراب چه تفاوتى دارد. عمل صالح که از جان زنده و روح صفا و محبّت بر نخیزد چون گوشوار و دست بَرَنجَنى [دستبند، النگو] است که در دست مرده و در گوش او آویزند ولى اگر با محبّت توأم شد مانند زینتى که به انسان زنده آرایش دهند، موجب کمال و مزیّت او خواهد بود.
محبّ خدا بواسطه أعمال نیک، دائما محبّت خدا را در دل خود شدید میکند و با مخالفت هواى نفس و موافقت رضاى محبوب عشق خدا را در دل زیاده می گرداند، تا به حدّى که مورد رضاى او واقع شده، از هواى خود بیرون آمده، به هواى دوست زنده است. در این حال خدا در وجود او حکومت می کند، تمام أعمال و رفتارش خود به خود به اراده خدا خواهد شد؛ کأنّه از خود خالى گردیده و از خدا سرشار است. از حرکت به خود دست کشیده و به حرکت خدا متحرّک است.
موعظه ای از خداوند به حضرت عیسی بن مریم علیهم السلام
علامه طهرانی حدیثی را از « روضه کافى » مرحوم کلینى در ضمن پندها و مواعظ حضرت بارى جلّ و علا به حضرت عیسى بن مریم علیهما السّلام روایت می کند که: «یا عیسى أُوصِیکَ وصیَّةَ المُتَحَنِّنِ علَیکَ بِالرَّحمَةِ حَتَّى حَقَّتْ لکَ مِنِّى الوِلایَةُ بتحریک مِنِّى المَسَرَّة؛ اى عیسى مانند شخصى که از روى محبّت و ترحّم و شفقت در مقام اندرز و پند و نصیحت تو در آید، تو را وصیّت می کنم تا آنکه قوّه طلب در تو زیاد گردد و در جستجوى رضا و محبّت من درآئى؛ و در این حال ولایت من در وجود تو حکمفرما خواهد شد و به تمام صفات و اسماء من متّصف خواهى گشت.»
دین اسلام میزان صحت اعمال را بر معیار محبت اندازه گیری کرده است
وی خاطر نشان میکند: دین مقدّس اسلام که خاتم ادیان است و از نقطه نظر روابط روحى و طبیعى کاملترین نظامات و دستورات را متکفّل است نیز میزان صحّت و سلامت أعمال را بر معیار محبّت اندازهگیرى کرده است و سریعترین راه را براى وصول به مقام انسانیّت و توحید در جلوى راه بشر قرار داده است؛ و آن محبّت به رسول خدا و أقارب آن حضرت است.
مقصود از أقارب أفرادى هستند که به مقام طهارت مطلق در آمده و طهارت در جان و روح و خیال و نفس و عقل و در سرّ و سویداى آنان رسوخ نموده، از تمام شوائب شرک بر آمده و در هیچ موطنى از مواطن نفس آنان غیر از خدا و آثار و صفات او چیزى را نتوان یافت؛ افرادى هستند که در هر حال چشم از عوالم کوتاه و ظلمانى طبیعت برداشته و به جمال أبدیّت دوختهاند؛ افرادى هستند که حکومت شهوت و غضب و خیال در وجود آنها مفهومى ندارد، پیوسته به حیات عقل زنده و به نور خدا منوّر و به مقام بلوغ و کمال انسانى رسیدهاند؛ أفرادى هستند که به علّت عبور از مراحل کوتاه و تاریک هوى، دیگر در افق آنان شوائب نفس أمّاره و میل حیوانى و حیات حسّ و توابع آنها نیست. آنان در حرم امن و امان الهى سکنى گزیدهاند و به نور حقّ، منوّر شدهاند و گناه که لازمه آن غفلت است در آنها مصداقى ندارد. آنان به طهارت حضرت حقّ ، مطهّر و به عصمت ذات مقدّس او معصوم گردیدهاند.
عشق به معصومین انسان را به افق فکری آنها نزدیک می کند
این استاد حوزه با ذکر این نکته که «بدیهى است که عشق و محبّت بدین افراد، انسان را به افق فکرى و وجودى آنها نزدیک می کند» تاکید می کند: و هر چه این محبّت شدیدتر گردد، انسان بدان افق نزدیکتر می گردد و بالملازمه، صفات و روحیّات و اخلاق و بالأخره ملکات و عقائد پاک آنان در انسان ظهور خواهد نمود. محبّ خاندان عصمت، اهل عبادت و تقوى و ایثار و گذشت و انفاق و بذل جان و مال در راه خدا خواهد شد. محبّت مانند برقى که بر خرمن بگذرد و ناگهان آن را تبدیل به کومه خاکستر کند، صفات رذیله از قبیل حسد، بخل، قساوت قلب، شره، جبن و غیره را مىسوزاند و در وجود محبّ بر باد فنا مىدهد؛ و معلوم است که این است راه خدا و بس یعنى سریعترین راه و بهترین و کاملترین و آسانترین راه وصول به مقصد است.
برخلاف آنکه انسان بدون عشق و محبّت آنان بخواهد این راه دور و دراز را به پاى خود و به اتّکاءِ عمل خود طى کند؛ هیهات که به مقصد برسد. هر روز که گامى جلو گذارد شوائب نفس امّاره و خواطر شیطانى، او را چند گام به عقب مىبرد، و دائما مانند حمار طاحونه به دور خود مىچرخد؛ «و کُلَّما ازْدادَ سَیرُهُ لا یَزِیدُ مِنَ اللَهِ إلّا بُعدًا» عاقبة الأمر با تلاش بسیار و زحمت فراوان با دست تهى، غارت زده، سرمایه از دست رفته، با هزاران حسرت و ندامت، دنیا را ترک گفته و جان نسپارد.
شدیدترین درجات گناه توجه و محبت به اهل معاصی است
علامه طهرانی با بیان اینکه «اُسّ و مُخّ دین و طىّ راه خدا، محبّت به خدا و منسوبین به اوست و لذا بهترین و سریعترین راه براى این مقصود تحصیل محبّت است»، خاطر نشان می کند: به عکس شدیدترین درجات گناه، توجّه و محبّت به اهل معاصى و دشمنان خداست؛ چون محبّت به افراد منحرف و ستمگر در دل اثر قساوت و شقاوت می گذارد و دل را به نقش دل آنان منقّش می گرداند و بدین وسیله صفات و روحیّات آنان در دل ظهور و به تبع آن، کردار و أعمال آنان در انسان پیدا می شود. لذا نفسِ محبّت به دنیا و زخارف زودگذر آن گناه شمرده شده است؛ کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ.[سوره قیامه، آیه 20]و محبّت به جمع آورى مال و ذخیره کردن آن گناه شمرده شده است؛ وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا.[سوره فجر، آیه 20]و گذشته از آنکه مُنکرات یکایک گناه شمرده شده است، محبّت به کارهاى قبیح و انتشار آن در بین جامعه اسلامى و مؤمنین نیز گناه شمرده شده، بلکه چون این محبّت خود مولّد گناه و سرچشمه پیدایش معاصى است داراى کیفرى بسیار سخت خواهد بود؛ إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَـحِشَةُ فِى الَّذِینَ ءَامَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِى الدُّنْیَا وَ الاْءَخِرَةِ وَ اللَهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُم لاَ تَعْلَمُون.[سوره نور، آیه 19]
محبت به دشمنان خدا و رسول، انسان را از ایمان خالی میکند
در ادامه این مقاله وی می نویسد: معلوم میشود محبّت به دشمنان خدا و رسول چنان اثر قوى در نفس انسان می گذارد که به کلّى زمینه نفس را از ایمان خالى مىکند و رائحهاى از آن باقى نمىگذارد و در این صورت أعمال صالحه انسان چون خس و خاشاکى خواهد بود که در سرزمین خشک و بىآب و علف روئیده، هیچ بو و طراوتى و جمال و زیبندگى نخواهد داشت. مثال عمل صالح به انضمام محبّت به دشمنان دین، مثال گل و گیاهى است که در مزابل روئیده باشد؛ اگر فرضاً ظاهرى فریبا داشته باشد ولى باطن و اصل آن متعفّن و زشت است؛ «لاَ تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَهِ وَ الْیَوْمِ الاْءَخِرِ یُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَهَ وَ رَسُولَهُم وَ لَوْ کَانُوا ءَابَآءَهُمْ أَوْ أَبْنَآءَهُمْ أَوْ إخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَئکَ کَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الایمانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّـتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الانْهارُ خَالدِینَ فِیهَا رَضِىَ اللَهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولَـئکَ حِزْبُ اللَهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَهِ هُمُ الْمُفْلِحُون.»[سوره مجادله، آیه 22]
در این آیه مبارکه ملاحظه مىشود که علاوه بر آنکه محبّین به دشمنان خدا را از صفّ مؤمنین بطور قاطع جدا مىکند، بهترین صفت مؤمنین و روشنترین أثر روحى آنان را عدم محبّت به دشمنان خدا قرار داده که بدین مناسبت دائما از روح خدا بدانها افاضه می گردد و در بهشت هاى جاودان زیست خواهند نمود، آنان مورد رضاى خداى خود بوده و خود نیز از خداى خود راضى خواهند بود و از همه بالاتر آنکه فقط و فقط این دسته از مؤمنین را که روحشان با صفت حبّ به خدا و رسول و عدم حبّ به دشمنان خدا و رسول آمیخته شده است، حزب خدا معرّفى نموده و علنا سعادت و نجاح مطلق را منحصرا بدین افراد سپرده است.