۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۸ : ۰۴
در
این آیه، "میت" با تخفیف به معنی "میّت" با تشدید، کنایه از
کافر است، طبعا در مقابل آن، "حیّ"، کنایه از مؤمن است. نور به معنی
روشنی، کنایه از ایمان همچنان که ظلمات به معنی تاریکی کنایه از الحاد است.
درباره
نور ایمان باید گفت: چراغی است در پیش چشم خرد/ که دل ره به نورش به یزدان برد.
بنابراین
کافر، حکم میت داشته و مؤمن حکم حی و زنده و ایمان بسان نور، حالتی روشنی بخش
داشته و کفر بسان ظلمت مایه تاریکی است.
شأن نزول آیه؛ مقابله حمزه با ابوجهل
مفسران
می گویند: این آیه در حق حمزه عموی پیامبر و ابوجهل فرود آمده است، حمزه در بیرون
مکه به شکار رفته بود، پس از بازگشت آگاه شد که ابوجهل، برادرزاده اش حضرت محمد
(ص) را آزار و اذیت کرده است. او از این کار سخت برآشفت بدون این که لباس سفر از
تن بیرون کند سراغ ابوجهل رفت و با سلاحی که در دست داشت بر سر او کوبید به گونه
ای که خون از صورت او جاری شد، ولی ابوجهل که از شجاعت حمزه آگاه بود سخنی نگفت و
بدون هیچ عکس العملی جریان پایان یافت.
حمزه زنده شد اما ابوجهل در ظلمت ماند
در
واقع حمزه از دو ویژگی برخوردار بود. اول آن که کافر بود و مؤمن شد، یعنی مرده بود
و زنده شد. دوم این که در ظلمت و تاریکی می زیست، اما از این فضا بیرون آمد و در
روشنای ایمان زندگی کرد. ولی ابوجهل از این دو نعمت بی بهره بود. ابوجهل کافر بود
یعنی میت و به همان حال باقی ماند، در ظلمت و تاریکی زیست و از آن بیرون نیامد.
زنده و مرده، یکسان نیستند
اما
این آیه نخستین آیه ای نیست که مؤمن را زنده و کافر را مرده ترسیم می کند بلکه در
آیات دیگر وارد شده است، چنان که می فرماید: "فانک لا تسمع الموتی / تو
نمی توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی" در جای دیگری می فرماید: " و
ما یستوی الاحیاء ولا الاموات / زندگان و مردگان یکسان نیستند"
در
این آیه ها حی و میت، کنایه از مؤمن و کافرند و در آیات دیگر نیز نور به عنوان
کنایه از ایمان به کار رفته است زیرا همان طور که نور، راه را برای انسان روشن می
سازد ایمان نیز روشنگر راه مؤمن است چنان که می فرماید: "مَا کُنتَ تَدْرِى
مَا الْکِتَابُ وَ لَا الْایمَانُ وَ لَاکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نهَّْدِى بِهِ مَن
نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّکَ لَتهَْدِى إِلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیم / تو
نمىدانستى کتاب و ایمان چیست. ولى ما آن را نورى ساختیم تا هر یک از بندگانمان را
که بخواهیم بدان هدایت کنیم و تو به راه راست راه مىنمایى"
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
درست
است که شأن نزول آیه این دو نفر و احیانا ابوجهل و عمار معرفی شده اند ولی شأن
نزول، مایه اختصاص آیه به این دو نفر نیست، اصولا یک حکم کلی است، زیرا ایمان به
خداوند، مایه تحرک در ابعاد مختلف زندگی است زیرا در نظر وی کار زیبا و نازیبا
یکسان نیست، ایمان او را سوی کارهای زیبا حرکت بخشیده و مظهر حیات و تحرک می گردد،
در حالی که در نظر کافر، این دو عمل در جهان یکسان حساب می شوند و بازخواستی از
انسان نمی شود لذا مبدأ کارهای خیر و نیک نمی گردد.
اما
مؤمن به خاطر اعتقاد به ارتباط این جهان با عالم بالا و پیوستن این جهان به سرای
دیگر، فضا را روشن می بیند و جهان از نظر گذشته و حال و اینده در نظر او روشن است
در حالی که کافر به خاطر عدم ایمان به سرسلسله هستی در ظلمت فرو می رود و از گذشته
بریده و نسبت به آینده اظهار بی اطلاعی می کند. بنابراین مؤمن به خاطر حرکت به سوی
کارهای نیک زنده است و کافر به خاطر عدم ایمان، مرده و بی تحرک. از این زاویه می
توان گفت ایمان افق زندگی را روشن می کند و کفر مایه تاریکی می گردد.
یادآور
می شود که تشبیه صورت گرفته در این آیه تشبیه مرکب است نه بسیط. تشبیه مؤمن به
مرده ای که از نو زنده شده و در زندگی همراه با نور است و تشبیه کافر به میت فاقد
نور که در ظلمت باقی می ماند.