عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۶۰۱۸
تاریخ انتشار : ۲۸ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۷:۱۷
استاد جاودان عنوان کردند؛
اگر گفتند دروغ نگویید، گفتند همیشه دروغ نگویید؛ اگر می گویند نماز اول وقت، منظور همیشه است؛ همیشگی اش اثر می کند؛ یک کاری که همیشه انجام بدهد اثر خود را دارد.

عقیق: حجت‌الاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجسته‌ای از جمله آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیت‌الله خوانساری، آیت‌الله حق‌شناس و علامه عسکری بهره‌مند شده اند.

خدای متعال عالم را طرح ریخته برای اینکه ببیند چه کسی درست تر و بهتر عمل می کند.

اینکه ما راه مان راه درستی است را قدر نمی دانیم؛ این خیلی قیمتی است؛ هر قدمی که شما درست می روی، داری به مقصد می رسی؛ اگر راه نادرست باشد، هرچه بروی، داری به سمت جهنم می روی؛ انسان فرق بهشت و جهنم را که نمی بیند؛ آن سوی عالم که برود تازه متوجه می شود که فرق شان چیست؛ بنابراین این که راه مان درست است، فکر و اعتقادمان درست است، خیلی قیمتی است.

بعد از این انسان باید بکوشد که مدام به صاحبان این راه نزدیک تر شود؛ یک افرادی صاحبان این راه مستقیم هستند که ما در نماز می گوییم« اهْدِنا الصِّراطَ المُسْتـَقیمَ»؛ در آیه بعد یعنی آیه هفت سوره مبارکه فاتحه می فرماید: «صِراط الـَّذینَ أنـْعَمْتَ عَلَـیْهمْ» صراط مستقیم راه همان کسانی است که تو به آنها نعمت داده ای؛ در آیه 69 سوره مبارکه نساء می فرماید این کسانی که به آنها نعمت داده است چه کسانی هستند: «الـَّذینَ أنـْعَمَ اللهُ عَلـَیْهـِم مِنَ النـَّبـیّینَ وَالصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ» ما در راه انبیاء هستیم.

انسان در عمل باید کوشش کند درست تر عمل کند؛ نه اینکه زیادتر عمل کنید؛ در آیه 2 سوره مبارکه ملک می فرماید: «لِیَبْلـُوَکـُمْ أیُّکـُمْ أحْسَنُ عَمَلـًا » یعنی اصل آن عمل صواب تر باشد؛ صواب تر عمل کند؛ اصلا خدای متعال عالم را طرح ریخته برای اینکه ببیند چه کسی أصوَب و درست تر و بهتر عمل می کند.

داستان طالوت و تفسیر آن به گناه!

یک داستانی در سوره بقره داریم؛ بنی اسرائیل بعد از حضرت موسی علیه السلام گرفتار شدند و آنها را از سرزمین شان بیرون راندند؛ بعد از سال های دراز اینها خدمت پیامبرشان آمدند و از ایشان درخواست کردند که ما را به شهر و دیار خودمان برگردان؛ ما حتی حاضر هستیم که بجنگیم و سرزمین مان را از دشمن پس بگیریم؛ خدای متعال یک پادشاهی برایشان مشخص کرد؛ وقتی فرمان قتال آمد کوتاهی کردند و پشت کردند و سستی کردند و ترسیدند.

  در آیه 247 می فرماید: «وَ قالَ لهُمْ نبیّهُمْ إنَّ اللهَ قدْ بَعَثَ لکـُمْ طالوتَ مَلِکا» پیامبر فرمود که خدای متعال طالوت را به عنوان پادشاه شما قرار داده است؛ «قالوا أنـّى یَکونُ لهُ المُلکُ عَلیْنا وَ نحْنُ أحَقّ بالمُلکِ مِنهُ» گفتند آقا این از خاندان پادشاهان نیست؛ ما به پادشاهی سزاوارتر از او هستیم؛ ما از آن خاندان پادشاهان هستیم و به پادشاهی سزاوارتر هستیم؛ در ادامه فرمود وَ اللهُ یُؤتی مُلکهُ مَن یَشاءُ خدای متعال پادشاهی را به آن کس که می خواهد می دهد؛ در هر صورت مجبور شدند و پذیرفتند.

در میان بنی اسرائیل یک صندوقی بود که از زمان حضرت موسی بود و الواح تورات در آن بود؛ تورات الواحی بود که از آسمان آمده بود و آنها را در آن صندوق می گذاشتند و همیشه در جنگ هایشان آن صندوق را جلوی سپاه می بردند؛ هرگاه صندوق جلوی سپاه بود، آنها در جنگ پیروز بودند؛ نشانه اینکه این پادشاه مسلم از طرف خداست، این بود که آن صندوق که گم شده بود پیدا می شود و ایشان دومرتبه آن را می آورد.

هرکس در اثر تشنگی از آن نهر آب بخورد به طوری که سیراب شود، از من نیست

در آیه بعد می فرماید: «فلـَمّا فصَلَ طالوتُ بالجُنودِ» لشکر را حرکت دادند و به سوی دشمن رفتند؛ با لشکر به سمت آن سرزمین حرکت کردند؛ رفتند که بیابان های درازی را طی کنند و به دشمن برسند؛ حضرت طالوت یک فرمایشی به لشکر فرمود که حرف ما همان است؛ این دستوری است که برای همه ما و همه آدمیان است؛ «قالَ إنَّ اللهَ مُبْتلیکُم بنهَرٍ» در این سفر که می رویم، باید یک بیابان درازی را حرکت کنیم و ناگزیر تشنه می شویم؛ راه دراز است و آفتاب گرم است و ما تشنه می شویم؛ در میانه راه یک نهری است؛ آن نهر امتحان این لشکر است.

هرکس در اثر تشنگی از آن نهر آب بخورد به طوری که سیراب شود، از من نیست؛ هرکس نچشد از من است؛ البته اگر یک مشت هم آب بخورد عیب ندارد؛ بنابراین سه دسته شدند؛ رفتند و رسیدند و اکثرا از آن آب خوردند؛ تشنه بودند و خوردند و سیراب شدند؛ همان ها که آب خورده بودند در جنگ کوتاه آمدند؛ آن افرادی که آب خورده بودند وقتی لشکر دشمن که جالوت باشد را دیدند گفتند توانایی مقابله با جالوت را نداریم.

اما آنهایی که معتقد بودند یک قیامتی هست، می دانستند که روزی با خدای تبارک و تعالی ملاقات خواهند کرد؛ یعنی با حساب و کتاب خدا؛ یعنی با بهشت و جهنم؛ آنهایی که یقین داشتند گفتند مگر آدم با لشکر پیروز می شود؟ مگر پیروزی به عدد است؟ چه بسا دسته های اندکی که بر دسته های بزرگ به اذن خدا پیروز شدند.

هرکس از من متابعت کند، از من است

هرکس از این نهر بنوشد و سیراب شود، از من نیست؛ هرکس که هیچ نچشد، این از من است؛ این را تعبیر و تفسیر کرده اند به گناه؛ هرکس از نهر گناه بنوشد، در آیه 36 سوره مبارکه ابراهیم می فرماید: «فـَمَن تـَبـِعَنی فـَإنـَّهُ مِنـِّی» هرکس از من متابعت کند، از من است؛ وقتی می گویند متابعت کند نه اینکه گاهی بکند و گاهی نکند؛ یک روز نماز صبحش قضا شود و یک روز دم آفتاب بخواند و یک روز اول وقت.

اگر شما هم هر روز صبح نمازت را اول وقت بخوانی، از او متابعت کردی؛ اگر گفتند دروغ نگویید، گفتند همیشه دروغ نگویید؛ اگر می گویند نماز اول وقت، منظور همیشه است؛ همیشگی اش اثر می کند؛ یک کاری که همیشه انجام بدهد؛ یک بار هم نماز اول وقت بخواند خوب است؛ نه اینکه این بد باشد؛ گاهی نماز اول وقت بخواند هم خوب است؛ اما آن که اثر دارد آن است که همیشه باشد.

تمام عمر از آن نهر آب نخورده باشد؛ اصلا نچشیده باشد؛ از آن نهر آب نچشیده باشد؛ اینگونه نباشد که اگر شرایط نامناسب بود و مجبور شد، یک دروغ بگوید؛ فکر نکنید که اگر یک روز یک خطایی کرده اید باید ناامید شوید؛ در هرصورت انسان یک روزی باید به آنجایی برسد که هیچ گناهی نکند.

دعای مستجاب شده پیامبر (ص) در حق امتش به واسطه بخشش حضرت زهرا(س)

صبح رسول خدا به خانه دخترش آمد؛ این لباس چیست که بر تن کرده ای؟ مگر برایت پیراهن تازه نخریده بودیم؟ چه شد؟ عرض کرد من همانطور که شما عمل می کردی، عمل کردم؛ فقیر مراجعه کرد و من دیدم دوتا پیراهن دارم؛ یک پیراهن مندرس و کهنه و یک پیراهن تازه؛ شما هم بودی، همین کار را می کردی و پیراهن خوبت را می دادی؛ حالا ماها چکار می کنیم؟

ما لباس های کهنه مان را جمع می کنیم و به فقیر می دهیم؛ می گوید وقتی بی بی این فرمایشات را فرمود یک مرتبه حالم به هم خورد؛ جبرئیل نازل شد که یا رسول الله دخترت یک دعای مستجاب دارد؛ آقا انبیاء یک دعای مستجاب دارند؛ هرچه بگوید مستجاب است؛ می فرماید به دخترت هم یک دعای مستجاب دادیم؛ ممکن است جوانب داشته باشد و ما متوجه نشویم.

یک دعای مستجاب دارد و هرچه بگوید قبول است؛ به زبان ما گفت من حال دعا کردن ندارم؛ من انقدر در محبت خودش غرق هستم که اصلا نمی توانم دهانم را باز کنم و دعا کنم؛ فرمود خب من دعا می کنم و تو آمین بگو؛ دست به دعا برداشت و برای امتش دعا کرد؛ جبرئیل رفت و برگشت و ورقه شفاعت را آورد؛ فرمودند این را با من در قبرم بگذارید.
 

 

منبع:دانشجو

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین