۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۹ : ۱۳
عقیق: تبیان
نوشت: عارف واصل، آیت عظمای الهی؛ مرحوم «حاج سید هاشم موسوی» از بزرگترین عرفای
جهان تشیع و از شاگردان مبرزا سید العرفاء؛ مرحوم علامه «سید علی قاضی» است.
او
در سال ۱۳۱۸ هـ.ق در شهر کربلا دیده به جهان گشود و در سن ۸۶ سالگی در همان شهر به
لقاء الله پیوست.
پدرش
«سید قاسم» از شیعیان هند بود که به کربلا مهاجرت کرده بود و مادرش «هدیه» از
اعراب اصیل عراق بود.
از
آنجا که به حرفه ی نعل کوبی مشغول بود به «نعل بند» شهرت یافته بود اما بعدها خودش
آن را به «حداد» تغییر داد.
گرچه
به این حرفه اشتغال داشت، ولی از نظر معیشتی در سختی و تنگنای طاقت فرسایی قرار
داشت.
شاگرد
برجسته اش جناب «آیت الله علامه طهرانی(ره)» درباره او فرموده است:
»من چه گویم درباره کسی که به وصف در نمی آید، نه تنها
لایوصَف بود، بلکه لایدرَک و لایوصَف بود ... لذا در نوشتهجات حقیر نامی از او به
چشم نمی خورد ... چرا؟ ... برای اینکه ... او شاهباز بلند پروازی است که هر چه
طایر فکر و اندیشه اوج بگیرد و بخواهد وی را دریابد، می بیند او برتر و عالی تر ... است.«
»او مردی بود كه از جزئیّت به كلّیّت رسیده بود. دیگر
نظری به كثرات نداشت، بلكه محیط و مُهَیمِن و مسیطر بر كثرات بود. در تمام
عمر از ایشان سخنی از روی مجامله و مصلحتاندیشی و تعارفات معموله مرسومه
متداوله، و یا در مقام جواب از لحاظ فروتنی، خودشكستنیهای متعارف كه
مطابق با واقع نیست ابداً در او موجود نبود. جمله و كلمهای را از باب تواضع و
سرشكستگی أدا ننمود؛ چرا كه طبق حال و مقام وی اینها همه مَجاز و خلاف
واقع بود. او در مقامی نبود كه محتاج باشد با این جملات صدقاً و یا از روی
مصالح عامّه بدان گویا گردد. او یك بنده خدا به تمام معنی الكلمه بود.
بنابراین هرچه در این باره پیجوئی كند و بخواهد و بطلبد، غلط است؛ چون
خود در مقامی ارجمندتر، و افقی وسیعتر، و قلّهای بالاتر قرار دارد؛ و بر تمام
كائنات و مخلوقات حضرت حقّ متعال از آن نظر مینگرد. او برخود و بر غیر خود از
آن مقام منیع شاهد و ناظر است.«
حضرت
آیت الله العظمی بهجت (ره) نیز او را چنین توصیف نموده است:
»حداد سرالله است،حداد را هر کسی نمی تواند بشناسد» (1)
در
یک جمله، حضرت حداد در تمام شۆون زندگی عبد بود و عبد بود و عبد بود.
گویی
حضرت یعسوب الدین و امیرالمۆمنین امام علی (ع) این جملات را در مورد او
فرموده است:
»فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً
فِی دِینٍ وَ حَزْماً فِی لِینٍ وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ
وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ وَ قَصْداً فِی غِنًى وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَةٍ وَ
تَجَمُّلًا فِی فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِی شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ وَ
نَشَاطاً فِی هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ»؛ (2)
»از نشانه هاى دیگر ایشان )متقین)، آن است که كه هر یک را داراى نیرومندى
در دین، دوراندیشى با نرمى، ایمان همراه با یقین، حرص در دانش، علم با بردبارى،
میانه روى در توانگرى، فروتنى در عبادت، آراستگى در تهیدستى، بردبارى در سختى،
جویایى حلال، نشاط در هدایت، و دورى از طمع بینى«.
دستورالعملی برای رۆیت ظاهری امام عصر (عج)
مرحوم
حضرت حداد قدس اللـه نفسه الزکیه به من فرمودند: اگر میخواهی امام زمان علیه
السلام را ببینی من یک دستورالعمل به تو میدهم بعد از ده روز حضرت را میبینی و
با ایشان صحبت میکنی و دستورالعمل این است.
به
من دستورالعمل را دادند، ولی فرمودند: اگر طالب دیدار باطن هستی و میخواهی به آن
حقیقت و ولایت برسی دنبال دیدن ظاهر و اینها نباید باشی ولی اگر میخواهی
دستورالعمل هم همین است.
و
من آن دستوالعمل را انجام ندادم !!
چرا؟
چون
این دیدن ظاهر این دیدن نفس است خوشم میآید که من امام را دیده باشم خوشم میآید
که من حضرت را بروم ببینیم خوش میآید!
اگر
من حضرت را ببینم و حضرت بگویند: برای چه خواستی ما را ببینی؟ حالا دیدی و خیالت
راحت شد؟
آیا
به دستورات من عمل کردی؟ آیا آن چه که مورد رضایت من است انجام دادی؟ خلاصه اگر از
من پرسیدند که تو در برون چه کردی که در درون خانه آیی؟جواب چه داری؟!
این
بود مرام و مکتب اولیا و بزرگان بود اولیا و بزرگان خود را معطل ظهور امام زمان
نکردند امام زمان را در هر حالی در کنار خودشان مشاهده کردند. الان امام زمان در
همین مجلس حضور دارد. امام زمان علیه السلام در تک تک منازل من و شما حضور دارد.
امام زمان علیه السلام با تمام شراشر وجود ما و شما مصاحبت و مجالست دارد …(3)