۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۱ : ۲۱
* روایت است که
خدا به برکت نماز خوانان بلا را از دیگرات بر می دارد. مجلسی که شما همت کردید،
زحمت های زیادی کشیده شده است ، خدا می داند که چقدر غفلت ها را، چقدر بلاها را و چقدر
زمینه های توطئه و گمراهی را بر می دارد. خدا را شاکر باشید که شما را به عنوان
پیش قراول ها پذیرفته است.
* الآن این تفکراتی که
شما دارید، در این چند قدمی شما آن سر و صدا است در بازار و شما اینجا هستید، یک
چیز ساده ای نیست. این یک عقبه ای دارد، یک پشتوانه ای دارد، ذره ذرۀ آن پشتوانه
شما را آورده اینجا و اگر نبود در غفلت می رفتید ؛ این می رود در ثواب، آن می رود در
معصیت؛ این می رود در نماز و او می رود در قمار؛ این می رود در راه خدا و او می
رود در راه شیطان. پس این راهی است که برای شما فراهم شده، شما اگر نگاه بکنید به این
راهی که می روید، دارند می برندتان، ببینید شما با چه مسائلی درگیر هستید، دارید
خودتان را می سازید و ساختمان وجودیتان را می برید بالا، اگر این را فهمیدید و حتما
فهمیدید و درک کردید ، آن موقع در بزنگاه جا نمی مانید.
* صدیقه طاهره سلام الله
علیها یک چیزی با خودش آورد بین ما. همان چیزی بود که اگر از حضرت زهرا سلام الله
علیها بتوانیم دریافتش کنیم، نماز هم معنا پیدا می کند. حج هم معنا پیدا می کند.
روزه هم معنا پیدا می کند. امربه معروف و نهی از منکر تازه معنا پیدا می کند. ولی
اگر آنچه که صدیقه طاهره آورده بود و ما آن را دریافتش نکرده بودیم، نماز هم به
درد نمی خورد، حضرت فرمودند: ما باطن نماز هستیم، می فرمایند: من نماز هستم. من
قرآن هستم.
* فردی آمد نزد امام
صادق علیه السلام خیلی مغرورانه گفت: آقا خداحافظ شما، می خواهیم برویم فرمایشی
ندارید؟ حضرت فرمود: کجا؟، گفت: آقا داریم می رویم مکه، 19 بار رفتیم حج این بار
بیستم است که می رویم حضرت صدا کردند و گفتند: ببین اگر یکبار دیگر بروی و بشود
بیست بار، ثواب یکبار زیارت امام حسین علیه السلام است.
* صدیقه طاهره نه پیغمبر
است و نه امام، ولی عصمت را با خودش آورد، یعنی چه؟، یعنی پاکی صفر تا صد است، من
قرار است دو مثقال پاکی و طهارت با خودم بیاورم، آن دو مثقال پاکی که قرار است من
بیاورم چیست؟ این است که من گناهی نکرده باشم که توبه ای بعدش نیامده باشد، این را
در این فاطمیه از من قبول کنید. من که نمی خواهم گناه بکنم شما هم نمی خواهید، هیچ
کدامتان. چون ولایت را قبول کردید قصد نافرمانی خدا در وجودتان نیست، همین که قصد
نافرمانی نیست، یعنی معاند نیستید. از گناه به این دلیل که در برابر خدا قرار گرفتم
خوشحال نمی شوید، از این که خوب شد من خدا را نافرمانی کردم، این در وجود هیچ یک از
شما نیست، این در وجود کافر است. این در وجود منافق است که حضرت فرمودند: مثل
اینکه مگس از جلویش عبور کرده باشد، مومن اینطور نیست، حضرت فرمودند: مومن معصیت
می کند انگار که یک کوه می خواهد بر سرش خراب شود. پس معاند نیست.
* ما رفتن هایمان خیلی خوب است، برگشت هایمان بد است. برنمی گردیم، یک چیزی را که پذیرفتیم می گوییم "همین است"، این "همین است" غلط است، کمی بایست ، برگرد، امیر المومنین فرمود، او که اهل گناه نیست، برای ما حرف می زند، فرمود: اگر علی گناهی کرده باشد که بعدش دو رکعت فرصت باشد برایش نماز خوانده باشد، دیگر باکی ندارد، راحت است برای رفتن. اگر آخرین عملش طاعت باشد.
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/node/39403
ما را از بروزرسانی خود آگاه
و با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
http://ammarname.ir -- info@ammarname.ir
یا علی