۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۴ : ۰۳
عقیق: در آستانه میلاد عقیله بنی هاشم حضرت
زینب (س) جلسه هفتگی زیارت عاشورا صبح امروز با مداحی حاج منصور ارضی در حسینیه
صنف لباس فروشان تهران برگزار شد.
به گزارش عقیق حاج منصور ارضی در ابتدای مراسم ضمن توسل به حضرت حجت ابن الحسن(عج) این ابیات را در رثای آن حضرت خواند:
رخت سفر برتن کن واز جاده ها برگرد
پوسید نخ ها بر تن لباده ها برگرد
ای خواهش امثال ما بیچاره ها برخیز
ای دستگیر از نفس افتاده ها برگرد
خیس است مهر سجده از مژگان تر آقا
پاییز شد نقاشی سجاده ها برگرد
خیره سرم نوکر شدم کاری کنم اما
افتاده ام در دام این قلاده ها برگرد
حالا که حرف تازه ای در شعر هایم نیست
آقا بیا و با زبان ساده ها برگرد
چشم مدینه تار می بیند از آن دستی
که لطمه زد بر قلب آقازاده ها برگرد
ای انتقام بانوی در کوچه افتاده
رخت سفر بر تن کن و از جاده ها برگرد
در ادامه نیز حاج منصور ارضی این شعر را در مدح حضرت زینب (س) قرائت کرد:
قلم به دست گرفتم که با خدا باشم
قلم به دست گرفتم که از شما باشم
قلم به دست گرفتم که از تو بنویسم
و با ثنای تو هم دوش انبیا باشم
قلم به دست گرفتم در انزوای خودم
که قلبتان شوم و از خودم جدا باشم
قلم به دست گرفتم که با دوبال غزل
در آسمان تو پروا کنم رها باشم
قلم به دست گرفتم در ابتدا اما
نشد مسافرتان تا به انتها باشم
قلم زدست من افتاد و دم زدم از عشق
که او دری شد و من پرزدم به شهر دمشق
برای آمدنت لحظه بی قراری کرد
زمین دوباره خروشید و چشمه جاری کرد
فرشته فرش زمین را به مقدمت می شست
ملک زمینه شب را ستاره کاری کرد
مدینه آمدنت را در انتظار نشست
و بهر دیدن تو ثانیه شماری کرد
طلوع اشک فشانت به مادر و پدرت
هوای خانه شان را کمی بهاری کرد
شروع ابری و بارانی تو چشمت
مسیر آمدنت را بنفشه زاری کرد
ولی تمام بهانه است خوب می دانم
من از نگاه تو شوق حسین می خوانم
تو زینب آمدی و خواهر حسین شدی
تو زینت پدر و مادر حسین شدی
تو آمدی و من از خنده هات فهمیدم
که ناز کردی و دلبر حسین شدی
تو در کتاب خدا نه که بین مصحف عشق
نزول کردی و کوثر حسین شدی
رسیده ای و خداوند کرده مبعوثت
که بعد واقعه پیغمبر حسین شدی
تمام کوفه به هم ریخت تا لبت وا شد
چو خطبه خوان شدی و حیدر حسین شدی
اگر چه بانویی اما علی کراری
فقط به دست خودت ذوالفقار کم داری
کدام واژه رسد ارمغان تقدیرت
کدام شعر و غزل می کنند تصویرت
به فهم و درک مقامت عقول کل بشر
هنوز که هنوز است مانده درگیرت
مفسران همه انگشت بر دهان هستند
ز آیه ای که شنیدی و طرز تفسیرت
حدیث چشم تو دیده به دیده می چرخد
و اشک ها همه مامور امر تکثیرت
بدان که بعد علمدار تو علمداری
فدای دست تو و شانه علم گیرت
تو در اسارتی اما جلیلیه ای زینب
به حق هر چه تو الحق عقیله ای زینب
تویی انیس غم و غم مجانبت بانو
که اشک و غصه شده قوت غالبت بانو
چه باشکوه به صحرا رسیدی اما بعد
کسی نماند که باشد مراقبت بانو
از آنطرف که بلا پشت هر بلا دیدی
ولی به عرش رسیده مراتبت بانو
به دستخط خودت حک شده به دفتر غم
تمام آنچه که دیدی ، مصائبت بانو
ز دست می دهد ایوب عنان صبرش را
فقط ز خواندن قدری مطالبت بانو
اگرچه قد رشیدت خمید بی بی جان
کسی شکست شما را ندید بی بی جان
توان بده بپرم در هوای دستانت
توان بده که شوم غمسُرای دستانت
بگو از آنچه که حس کرد دست حیدریت
بگو که شعر بگویم برای دستانت
از آن امام بدون سپاه عاشورا
که بود ملتمس یک دعای دستانت
از آن طناب ضخیم پراز گل سرخی
که داشت شرح غم ماجرای دستانت
از آن سه ساله پیر پر از کبودیها
که گیسویش شده بود آشنای دستانت
من از نسیم دو دست تو یاس می بویم
به ذات فاطمی تو سپاس می گویم
منبع صوت: دوست داران حاج منصور
ارضی