۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۹ : ۱۵
این موقعیت را برای هر کدام از ما که تشریح کنند همه ما در برابر چنین انسانی موضع می گیریم که مگر می شود آدمی نسبت به نجات دهنده اش تا این حد ناسپاس و خیانتکار باشد اما حتی بسیاری از ما که در برابر این موقعیت و در برابر آن فرد موضع گرفته ایم خود به درد مشابهی گرفتاریم، درد مشابه ما آنجاست که اگر به جای آن فرد افتاده در چاه خودمان را قرار دهیم و به جای آن نجات دهنده، خداوند را که هر روز و هر لحظه ما را از گرداب هایی که در آن می افتیم بیرون می کشد، می بینیم ما هم مثل همان فرد ناسپاس رفتار کرده ایم.
قرآن
حکیم در آیه 12 سوره یونس، این شکوائیه عجیب و دردناک را مطرح می کند و می فرماید:
وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ
قَائمًا فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَن لَّمْ یَدْعُنَا إِلىَ ضُرٍّ
مَّسَّهُ کَذَالِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا کاَنُواْ یَعْمَلُونَ / چون به
آدمى گزندى رسد، چه بر پهلو خفته باشد و چه نشسته یا ایستاده ما را به دعا
مىخواند. و چون آن گزند را از او دور سازیم، چنان مىگذرد که گویى ما را براى دفع
آن گزندى که به او رسیده بود هرگز نخوانده است. اعمال اسرافکاران اینچنین در
نظرشان آراسته شده است.
علامه
طباطبایی در "تفسیر المیزان"جمله"مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا
إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ" را کنایه از فراموشى و غفلت از چیزى که فراموش نمىشود،
می داند و معتقد است: معناى آیه این است که وقتى بلا و ناملایمى جانکاه به انسان مىرسد
مدام و بدون وقفه ما را به منظور رفع آن بلا مىخواند و برخواندن خود اصرار
مىورزد، و همین که بلاى او را برطرف مىکنیم به کلى ما را فراموش مىکند، و دلش
به سوى همان کارهایى که قبلا داشت کشیده مىشود، آرى، این چنین اعمال که اسرافگران
و مفرطان در تمتع به زخارف دنیوى دارند، در نظرشان زیبا جلوه مىکند، آن قدر زیبا
که جانب ربوبیت پروردگار را به کلى از یاد مىبرند، و به فرضى هم که کسى آنان را
یاد آورى کند اصلا از یاد خدا روى بر مىگردانند.
اما در "تفسیر نمونه"با اشاره به این که خاصیت مشکلات و حوادث دردناک، کنار رفتن حجابها از روى فطرت پاک آدمى است، تصریح می شود: در کوره حوادث تمام قشرهاى سیاهى که روى این فطرت را پوشانده است مىسوزد و از میان مىرود، و براى مدتى، هر چند کوتاه درخشش این نور توحیدى آشکار مىگردد.اما افراد غافل، چنان کم ظرفیت و بى خردند که"به مجرد اینکه بلا و ناراحتى آنها را بر طرف مىسازیم، آن چنان در غفلت فرو مىروند که گویا هرگز از خداوند تقاضایى نداشتند.
"تفسیر نمونه" در ادامه این شبهه را مطرح می کند که
آیا این همان انسانى است که خدا او را در"احسن تقویم" می نامد و نیز آیا
این همان انسانى است که خدا معلم او بوده و آنچه را نمىدانسته است به وى آموخته
استو آیا این همان انسانى است که خدا بیان به او آموخته است، آنگاه این گونه به
این شبهه پاسخ می دهد: این بحثها همه مربوط به انسانهایى است که تحت تربیت رهبران
الهى قرار نگرفته بلکه به صورت خودرو پرورش یافتهاند، نه معلمى و نه راهنمایى، و
نه بیدار کنندهاى داشتهاند، شهواتشان آزاد و در میان هوسها غوطهور هستند.
بدیهى
است چنین انسانى نه تنها از امکانات فراوان و سرمایههاى عظیم وجود خویش بهره
نمىگیرد، بلکه با به کار انداختن آنها در مسیرهاى انحرافى و غلط به صورت موجودى
خطرناک و سرانجام ناتوان و بینوا در مىآید. اما انسانى که با استفاده از رهبران الهى
و به کار گرفتن اندیشه و فکر و قرار گرفتن در مسیر حرکت تکاملى و حق و عدالت به
مرحله"آدمیت" گام مىنهد و شایسته نام"بنى آدم" مىشود، به
جایى مىرسد که به جز خدا نمىبیند، چنان که قرآن مىگوید:"وَ لَقَدْ
کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ
مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا/
ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم و صفحه خشکى و دریا را جولانگاه آنها قرار دادیم و
از روزیهاى پاکیزه به او بخشیدیم و بر بسیارى از مخلوقات خود فضیلت و برتریش دادیم"
منبع:شبستان