۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۶ : ۰۷
شبکه المنار اقدام به انتشار خاطراتی کوتاه و جذاب از فرزند سید عباس موسوی یعنی سید حسین موسوی که همراه پدر به شهادت رسید کرده است. خاطرات سید حسین معروف به "حسین مقاومت" با ترجمه "محمود علوی" در ادامه میآید:
دبیر کل شدی دیگه پیش ما نمیای!
وقتی سید عباس موسوی به دبیرکلی حزب الله انتخاب شد بیش از دو هفته در بیروت باقی ماند و در این مدت به منزلش در بقاع نرفت.
یک روز فرزند کوچکش
حسین(که با او به شهادت رسید) تلفن زد. گفت: «چرا خودتو گرفتی؟ دبیر کل
شدی دیگه پیش ما نمیای!».
پدرش خندید و از خانواده پرسید «کدومتون همچین حرفی زدید جلوی بچه؟» گفتند: «هیچکس؛ اصلا کسی جرات چنین کاری را ندارد».
یاسر پسر بزرگ شهید سید عباس موسوی میگوید: شهید حسین از همه خانواده جرأت و جسارتش در گفتار با پدر بیشتر بود و شیطنتهای زیادی داشت خصوصا با محافظان سید.
وقتی اسمش را می پرسیدیم میگفت: «حسین مقاومت»
یکبار محافظان را غافلگیر کرد و وقتی سید در دفترش جلسه داشت، با دوستش به
دفتر نفوذ کرد.
وقتی وارد شد پدرش پرسید: چه میخواهی؟ گفت: این دوست من است و دوست دارد با شما آشنا شود! برای همین آوردمش اینجا.
«سید ناراحت نشد بلکه با دوست برادرم دست داد». بعدها این کودک برای یاسر تعریف کرد که «من در کودکی با سید عباس آشنا شدم و شهید حسین مرا با ایشان آشنا کرد».
وقتی اسمش را می پرسیدیم میگفت: «حسین مقاومت».
اسمی که پدرش وقتی چهارسالش بود به او داده بود. در آن روز به او گفته بود: «وقتی بزرگ شدی یکی از مجاهدین خواهی شد. برای همین اسمت را میگذارم حسین مقاومت».
در شش سالگی میگفت شهید خواهد شد
حسین در شش سالگی دائما میگفت که شهید خواهد شد و مومنان را در قیامت شفاعت خواهد کرد.
«ولی به همه میگفت که خودش انتخاب میکند چه کسی را شفاعت کند.
یکبار برای شفاعت، ما را به سفید و سبزه دسته بندی میکرد، یکبار آنهایی را که قصد داشت شفاعت کند نام میبرد و آنهایی را که ناراحتش کرده بودند جدا میکرد».
منبع:تسنیم