۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۳ : ۱۸
عقیق: آیا
حيات دنيا فقط به معنى زيست كردن بر روى زمين و در اين نشأنه طبيعت است؟ آیا اين
زندگى، مشترك ميان جميع مردم و پيامبران و امامان بوده است؟ یا اینکه گاهی اوقات
زندگی انسانی به معنى زيست كردن در سطح افق بهيميّت و سبعيّت و شيطنت است كه اخلاق
و صفات و كردار بهائم و سِباع و شياطين می باشد؟! راه سعادت در حیات دنیاست یا
حيات آخرت كه زندگى علياست و زيست كردن در سطح افق انسانيّت و كمال عقلانى و فطرى
می باشد که راه و روش انبياء و مرسلين و امامان معصومين و اولياء مقرّبين بارگاه
لقاء خداوندى و محرمان سرّ حريم كبريائى احديّتِ اوست.
علامه
آية الله حاج سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى(ره) در تفسير آياتی از سوره
طه، در خصوص سعادت در این زندگی مادی مواعظی دارند و می فرمایند: در اين آيات
مباركه خداى علىّ أعلى به پيغمبرش خطاب می كند: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى
ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَة الْحَياة الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ
فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى، وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاة وَ
اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَة
لِلتَّقْوى.» (سوره طه آيات 131 و 132)
اين
آيات تمام برنامه زندگى انسان را در مقابل انسان مى گذارد، و ملاك راه سعادت را
از شقاوت جدا مى كند، و هدف هر انسانى را نشان مى دهد؛ (هر انسانى كه طالب مقام
انسانيّت است) مى گويد: «اى پيغمبر ما! چشمت را مينداز به اين زر و زيور، مال و
جاه و شوكت، قدرت و رياست هايى كه ما به افراد بشر قسمت كرده ايم، اينها ميزان
كمال نيست؛ اينها يك جلوه اى است از زندگىِ پست، از زندگى در صدر مظاهرِ احساسِ
حيوانى، نه در رتبه عقل و منطق انسانى؛ اين جلوه هاى اين حيات است.
ما
به اينها جلوه زديم، زينت داديم براى امتحان، كه قلب ها و دل هاى ضعيف را به سمت
خود بربايد، براى اين جهت است؛ امّا روزىِ تو كه از طرف پروردگار تو مى رسد آن
خيلى عالى است، خيلى مورد پسند و رضايت است، و آن رزقِ باقى است، از اين زر و زيورها
نيست كه روزى باشد و روز ديگر برود؛ آن رزق يك معنى ديگر دارد.
امر
كن اهل خود را به نماز و بر اين امر پافشارى كن و جدّيت كن! ما از تو طلب روزى نمى
كنيم و از تو رزق نمى خواهيم؛ ما به تو روزى مى دهيم و عاقبت براى تقوى و
متّقين است.
يعنى
آنچه را كه ما بر عهده شما گذارده ايم، همان مقام عبوديّت است، ما آن را از شما
طلب مى كنيم؛ امّا تحصيل روزى به عهده شما نيست، آن به عهده ماست، ما خداى شما
هستيم و ضامن روزى شما شديم.
دنبال
كسب و كار مى رويد نه براى تحصيل روزى، روزى مال خداست! براى اينكه افراد جامعه
هر كس بايد به كارى مشغول باشد، و إعانت و كمك به ديگرى بكند. نجّار بايد درهاى
مردم را بسازد، آهنگر بايستى كه لوازم آهنى مردم را فراهم كند، طبيب بايد به مریض
ها رسيدگى كند، عالِم بايد احكام دينى مردم را بيان كند؛ نه اينكه اينها وسيله
ارتزاق باشد.
آن
كاسبى كه صبح دنبال كار مى رود و كار را وسيله روزى مى داند و به آن اعتماد مى
كند كار غلطى كرده، اين بايد برود توكّلًا على الله! بگويد خدايا تو به من امر
كردى كه كارى كنم و كمكى به برادران مؤمن خود كنم، مى كنم؛ روزى را هم تو مى
رسانى. اين يك حسابى است و حساب اينكه انسان دنبال روزى برود و زحمت بكشد، يك حساب
ديگرى است.
اميرالمؤمنين
عليه السّلام در «نهج البلاغة» می فرمايد: «قسم به خدا كه خدا روزى شما را به عهده
خود گرفته ولى عمل شما را به عهده خود نگرفته، عمل را بر عهده شما گذاشته! ولى
سوگند به پروردگار كه مطلب عوض شده و در افكار و آراء شما مطلب واژگون شده؛ آنچه
خدا بر عهده خود گرفته كأنّه از شما طلب مى كند! و آنچه از شما طلب مى كند كأنّه
بر عهده خود گذاشته! روزى را بر عهده خود گرفته، شما خيال مى كنيد كه از شما مى
خواهد؛ عمل را بر عهده شما گذاشته، شما تصوّر مى كنيد كه عمل را بر عهده خود
گرفته و بدون عمل از شما راضى مى شود؛ قضيّه چنين نيست»!