عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۱۸۱۸
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۸:۴۴
خلافت یک امری است که ملائکه هرگز قادر به تحمل آن نیستند ولی انسان این خلیفه زمینی خدا، این استعداد را دارد که بار سنگین خلافت الهی را تحمل کند.

عقیق:در مراجعه اجمالی به قرآن کریم، انسان به عنوان خلیفه خدا روی زمین و موجودی که خداوند او را کرامت بخشیده و امانتدار خود قرار داده، معرفی می‌ شود. مقام خلیفه اللهی انسان که قرآن از آن پرده برداشته نوعی خلافت تکوینی است و نه امری اعتباری و قراردادی همانند مناصب اجتماعی و مسئولیت‌های اداری. چنانکه در آیه 30 سوره بقره از خلقت آدم (ع) به عنوان قرار دادن خلیفه روی زمین یاد شده است. "وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً"
در ادامه این آیه تا آیه 32 سورة بقره هنگامی که به ملائکه فرمود: همانا من در زمین جانشینی قرار دادم گفتند آیا قرار می دهی در زمین کسی که فساد بکند در آن و بریزد خون ها را و حال آنکه ما تسبیح می کنیم تو را و تقدیس می کنیم تو را؟ فرمود: همانا من می دانم آنچه را که شما نمی دانید. در این آیه خداوند متعال به صراحت در مقابل ملائکه از خلافت و جانشینی انسان دفاع می کند و در جواب ملائکه که ادعا داشتند ما برای جانشینی کافی هستیم، می فرماید: من چیزهایی از آدم می دانم که شما نمی دانید یعنی شما ملائکه به مقام والای استعداد و انسانی آشنا نیستید. مرحوم علامه طباطبایی در این زمینه می گوید که خلافت یک امری است که ملائکه هرگز قادر به تحمل آن نیستند ولی انسان این خلیفه زمینی خدا، این استعداد را دارد که بار سنگین خلافت الهی را تحمل کند.(1)
خداوند در آیه 39 سورة‌ فاطر می فرماید: "وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فی الْأَرْضِ" یعنی خداوند کسی است که قرارداد شما انسان ها را خلیفه در زمینه در این آیه خداوند به چند مطلب اشاره می کند. نخست اینکه خداوند می فرماید من هستم که خلیفه را روی زمین تعیین می کنم. دوم اینکه ضمیر (کُم) در جعلکم به انسان می خورد و اینکه شما انسان ها فقط لیاقت خلیفة اللهی را دارید و این مسئولیت سنگین را به عهده دارید. و نهایتا اینکه این خلیفه روی زمین است و موجودات آسمانی مثل ملائکه را در بر نمی گیرد و در حقیقت خداوند متعال می فرماید در بین موجودات زمینی و مادی تنها انسان لیاقت این لطف الهی را دارد و مرحوم علامه طباطبائی می فرماید که این به جهت نوع خلقت و برتری انسان است.(2)
امام در باب راه رسیدن به خلافت الهی که همان راز آفرینش بشر است، علم صائب و عمل صالح است که نموداری از آن، در دو محور معرفت و عبادت بازگو می شود:
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا؛ خدا همان کسى است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید فرمان [خدا] در میان آنها فرود مى‏آید تا بدانید که خدا بر هر چیزى تواناست و به راستى دانش وى هر چیزى را در بر گرفته است. (3)
در این آیه هدف خلقت مجموع نظام کیهانی که انسان نیز جزئی از آن است، معرفت بشر به قدرت نامتناهی و علم نامحدود خدا است؛ این دو ذاتا عین هم هستند، اگرچه از نظر مفهومی با هم متفاوت هستند، زیرا نامحدود، تعددپذیر نیست.
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (ذاریات، 56)؛ جن و انس فقط برای پرستش خدا خلقت یافتند؛ یعنی انسان اگر بخواهد به هدف والای خود که جانشینی خدا است، نائل شود، منحصرا باید خدا را عبادت کند به گونه ای که بتواند بگوید: "قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ"؛ آنگاه همه شئون فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... او صبعه عبادی می یابد.
در تفسیر عیاشی از امام صادق (ع) نیز آمده است: "زمانی که خداوند خلق کرد آدم را امر کرد به ملائکه که سجده کنند بر او، ملائکه با خود گفتند ما گمان نمی بریم خداوند خلقی گرامی تر از ما خلق کرده باشد ما همسایگان اوئیم و نزدیکترین خلق به او، پس خداوند فرمود: آیا نگفتم به شما من آگاهترم به آنچه که آشکار می کنید و آنچه که مخفی می کنید. در آنچه که آشکار می کنید در امر جنّی ها و مخفی می کنید آنچه را که در نفستان است پس ملائکه ای که این سخن را گفتند افتادند به عرش و سجده کردند." (4)
از آیات کریمه قرآن، چنین استفاده می‌شود که منشاء و واسطه رسیدن به این مقام علم و معرفت به "اسماء" است، علم و معرفتی که انسان توان دستیابی به آن را دارد و ملائکه به تمام طهارت و تقدس خویش ظرفیت وجودی آن را نداشته‌اند و این توانائی و قابلیت بشری از چنان ارزشی برخوردار است که همه ضعف ها و فسادها و زشتی‌های آدمیان را تحت الشعاع قرار می‌دهد و انتخاب خلیفة الله را از میان بشر توجیه می‌کند. (بقره، 2 و 31)
بنابراین، جانشینی خدا به این معنا است که انسان همه کارها را از طرف خدا و به عنوان مظهر و آیت خدا انجام دهد. خدای سبحان فرمود: وقتی مالی حلال به دست آوردید، در انفاق آن خلیفه (جانشین) من باشید و بدانید که این مال از آن شما نیست. خدا در این آیه اصول و مالکیت و روابط اقتصادی را میان انسان ها پایه ریزی کرد، یعنی هر کس چیزی از راه حلال کسب کرد، مال او است، اما این مالکیت در امور مربوط به خدا جریان نمی یابد و شخص نمی تواند بگوید که این چیز مال من است و مال خدا نیست. انسان فقط در نسبت با دیگر همنوعان خود، می تواند ادعای مالکیت داشته باشد و در مقابل خدا امین و خلیفه است، از این رو، در قرآن کریم آمده است: "وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ (نور، 33) از مال خدا که به شما عطا کرده است، انفاق کنید. با اینکه در قرآن کریم در موارد مختلف از اموالکم سخن به میان آمده است: "لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ" (نساء، آیه 32)
پس مقام خلافت مقامی است که هر انسان شایسته ای می تواند عهده دار آن شود. البته خلافت درجات بسیاری دارد و انسان مومن به اندازه ایمان و عمل صالح خود، خلیفه و جانشین خدا است.(5)


پی نوشت ها:

1_( تفسیر المیزان، ج 8، ص 116)
2_( تفسیر المیزان، ج17، ص 53).

3_(طلاق، آیه 12)
4_(بحارالانوار، ج 11، ص148 )

5_(نسیم اندیشه، دفتر دوم، ص 33)

منبع:قدس

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین