عقیق: به مناسبت سالروز وفات کریمه اهل بیت(ع) حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) عقیق جدیدترین اشعار ویژه این مناسبت را به منظور استفاده مخاطبان منتشر می کند. بانوی بی بدیل ؛ معصومه
التماس قنوت گریه ی من
الدخیل الدخیل معصومه
**
شرف الشمس شهر قم هستی
از تبار و ذراری خورشید
پای دَرست ملائکه حاضر
ای پناه مراجع تقلید
**
صحن بالا سر تو منزل نور
مهبط جبرئیل این صحن است
بال جمله ملائک عرشی
زیر پاهای زائرت پهن است
**
حرم اهل بیت صحن شماست
حرم خانواده ی زهرا
کربلا و مدینه و مشهد
نجف و کاظمین و سامرّا
**
وقت تجدید عهد با زهرا
شهر یثرب اگر نشد قم هست
گره هایم نگفته واشده است
تا قسم به امام هشتم هست
**
گرچه چنگ خزان به جان تو و
جان ایل و تبارت افتاده
پاره پاره ولی نشد هرگز
نامه ای که رضا فرستاده
**
بین این کوچه ها خدا را شکر
محترم مانده گوشواره ی تو
لاأقل هلهله نشد بر پای
چشم گریان و پر ستاره ی تو
**
گرچه خم شد قدت ز فاصله ها
ذبح اطفال را ندیدی تو
حضرت زینب امام رضا
تلّ و گودال را ندیدی تو
**
تشنه ای را که زیر یک دشنه
دست و پا میزند که جان بدهد
حق او نیست شمر با پایش
جسم زخمیش را تکان بدهد
محسن حنیفیای سایه یِ بالا سرِ خواهر، برادر
ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر
خواهر همان احساس مادر بر برادر
دارم برایت می شوم مادر، برادر
**
ای سوره ، چشمی بر منِ آیه بیانداز
یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز
یك بار دیگر بر سرم سایه بیانداز
بر خواهرانش سایه دارد هر برادر
**
چیزی به غیر از چشم تر دارم؟ ندارم
از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم
اصلاً نمی دانم پدر دارم ؟ ندارم؟
دیدم كمالاتِ پدر را در برادر
**
از جانب زُلفت صبایی می فرستی؟
با التماس من دعایی می فرستی؟
دارالشِفای من دوایی می فرستی؟
افتاده ام در گوشه ی بستر، برادر
**
این جا مسیرِ كوچه ها خوب است خوب است
وقتی نگاهِ مردها خوب است خوب است
حالا كه احوالِ رضا خوب است خوب است
از بس فنا گردیده ام من در برادر
**
در كوچه ها با حالِ بیمارم نبردند
وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند
این معجری را كه سرم دارم نبردند
این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر
**
ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند
جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند
هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند
افتاده روی تلِّ خاكستر برادر
**
نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت
نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت
نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر
**
با نیزه ای تا شاه را از حال بردند
یك یك تماماً رو سوی اموال بردند
هر آن چه را كه بود در گودال بردند
تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر
علی اکبر لطیفیانسلام بر تو که اسطوره ی حجاب شدی
جواب های سؤالات بی جواب شدی
سلام بر تو که در آسمان علم و ادب
شعاع نور شدی مثل یک شهاب شدی
به خاک کشور ایران دو نور تابان شد
رضا چو شمس شموس و تو آفتاب شدی
برای یاری دین و امام عصر خودت
شبیه عمه ی خود پای در رکاب شدی
ز بس که دست کریمت گره گشایی کرد
برای نام کریمه تو انتخاب شدی
برای شأن تو این واژه تا ابد کافی ست
رضا حسین شد و زینبش حساب شدی
خدا کند بنویسی مرا به نوکری ات
تو دختری ولی عالم فدای مادری ات
نگاه مرحمتی کن به این گدا بی بی
بده به حق رضا حاجت مرا بی بی
میان صحن تو جارو به دست میگیرد
برای خادمی ات صاحب عصا بی بی
قسم به جان خودم جبرئیل می میرد
اگر که پر نزند دور این سرا بی بی
پی زیارت زهرا به قم سفر نکنم
بگو کجا بروم من بگو کجا بی بی
مراجع و علما حلقه دور تو بستند
برای اینکه تویی باب علم ها بی بی
غمی نمانده برای اهالی ایران
دمشق ما توئی و کربلا رضا بی بی
غمی که سوخت دلت را شرار زهر نبود
تو از دیار خود افتاده ای جدا بی بی
تو آمدی که انیس دل رضا بشوی
تو آمدی که در ایران بزرگ ما بشوی
مرا خدات نوشته برای نوکری ات
برای بال زدن در هوای زائری ات
از آن زمان که به موسی بن جعفرت دادند
رضا همیشه بنازد به مهر خواهری ات
تو آمدی که سپاه برادرت باشی
رواست اینکه بنازد به این دلاوری ات
زبس مقام تو بالاست آفریننده ت
نیافت هیچ کسی را برای همسری ات
گل همیشه بهار امام هفتم ما
دلم شکسته برای خزان پرپری ات
اگرچه درد فراق آتش است و میسوزد
ولی نسوخت تمام دل کبوتری ات
مرا ببخش ولیکن در این مسیر خطیر
نرفت دست پلیدی به سمت روسری ات
ولی امان ز دل کوثر امام حسین
ز پنجه ها و سر دختر امام حسین
مهدی نظری