کد خبر : ۲۱۷۱۴
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۱:۰۸

مناجات خودمانی با خدا!

خدای من! با نعمتت مرا آغاز كردى؛ پیش از آن كه چیزى به یادآمدنى باشم و از خاكم آفریدى و سپس در صلب‏ها جایم دادى؛ ایمن از سختى‏ هاى دوران و ..

عقیق: خدای من! با نعمتت مرا آغاز كردى؛ پیش از آن كه چیزى به یادآمدنى باشم و از خاكم آفریدى و سپس در صلب‏ها جایم دادى؛ ایمن از سختى‏ هاى دوران و رفت و آمد سالیان و روزگاران و من در دهلیزهاى تاریخ و زوایاى قرون، هماره از صلبى به رحمى كوچ مى ‏كردم و این لطف و احسان تو بود كه مرا در زمان حكام كفر و در زمان عهدشكنان پیامبرْ ناشناس، لباس خلقت نپوشاندى و در وجود نیاوردى؛ بلكه زمانى روح آفرینش در من دمیدى كه بستر هدایت را از پیش گسترده بودى و جاده سعادت را هموار كرده بودى.

تو مرا از آبى ریختنى سرشتى و در ظلمات سه گانه میان گوشت و پوست و خون، سكنایم دادى. نه مرا در كار خلقتم گواه گرفتى و نه كارى از آفرینش را بر دوش من گذاشتى و سپس، مرا تمام و كمال، بى ‏هیچ عیب و نقص، بر هودج هدایت نشاندى و به سوى دنیا گسیل داشتى و مرا در گهواره كودكى با دست‏هاى ملاطفتت حفظ كردى و از میان غذاها، شیرى خوشگوار برایم برگزیدى و دل‏هاى پرستاران را بر من مهربان كردى و مهربانى مادران را به كفالت من گماشتى و مرا از شر جن و انس در امان داشتى و مرا در مسیر تعادل از پرتگاه‏هاى زیادى و كاستى محافظت كردى.

پس تو بزرگ و عزیز و بلند مرتبه‏اى؛ اى بخشندگى محض واى مهربانى تمام!

خدایا! من شهادت مى ‏دهم با تمامى وجودم، از قله حقیقت ایمانم و از بلنداى بناى محكم یقینم، با خلوص و صراحت توحیدى ‏ام و از اعماق پوشیده ضمیرم، با بندبند رگ‏هاى دیدگانم و روشنایى چشمانم، با چین‏ها و چروك‏هاى صفحه پیشانى ‏ام، با زوایاى حفره‏هاى وجودم، با نرمینه پره‏هاى بینى‏ ام، با تارها و دهلیزهاى پرده شنوایى ‏ام، با تك‏تك اجزاى لب‏هایم و با تمامى حركات كلام آفرین زبانم، با فراز و نشیب‏ها و چم و خم‏هاى

دهان و آرواره‏ام و رستنگاه دندان‏هایم، با همه مجارى خوردن و آشامیدنم، با جزء جزء بشره مغزم و پوست سرم، بانخاع و رگ‏هاى ریسمان گونه گردنم، با قفسه سینه‏ام، با رگ‏هاى طناب آساى حمایل بر دل و جگرم، با بندهاى پوشیده دلم، با اجزاى كناره‏هاى جگرم، با محتویات غضروف‏هاى دنده‏هایم، با گیره‏هاى بندبند مفاصلم، با انقباض عضلاتم، با گوشه‏ هاى سرانگشتانم، با گوشتم، خونم، مویم، پوستم، عصبم، نایم،

استخوان‏هایم، مغزم، رگ‏هایم و با همه اعضا و جوارحم كه از اوان كودكى و شیر خوارگى در من تافته و بافته شده، با آن چه زمین از من مى‏ شناسد و حمل مى‏كند، با خواب و بیدارى‏ام، با حركت و سكونم و با ركوع و سجودم؛ خداى من! با همه اینها شهادت مى ‏دهم كه اگر در عمرى جاودانه سر كنم و تمام هم و غم و تلاشم را بر شكرگزارى یكى از نعمت‏هاى تو بگذارم، نمى ‏توانم. خداى من! حتى شكر یكى از نعمت‏هاى تو را نمى ‏توانم؛ مگر باز به لطف و عنایت و توفیق تو كه آن نیز شكرى تازه و جاودانه مى ‏طلبد و ثنایى تازه‏تر و ماندگارتر.

آرى معبودم! اگر من و تمام خلق شمارنده‏ات، همت كنیم و حرص بورزیم كه نعمت‏هاى قدیم و جدید تو را ـ نه سپاس بگزاریم كه ـ بشناسیم و در شماره آوریم، نمى‏ توانیم؛ محال است بتوانیم.

... و چگونه بتوانیم؛ در حالى كه خودت در كتاب ناطقت و اخبار صادقت گفته‏اى:

«وَ اِنْ تَعُدّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصوها؛ اگر بخواهید نعمتهاى خداوند را بشمارید، نمى ‏توانید».

خدایا! مرا آزرمناك خویش قرار ده، بدان‏سان كه انگار مى ‏بینمت و مرا آن گونه حیامند كن كه گویى حضور عزیزت را احساس مى ‏كنم.

 

پی نوشت:

دعاى عرفه امام حسین(ع)

منبع:جام

211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین