۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۴ : ۰۲
عقیق: چهارم ربیعالثانی سال 173 برابر است با سالروز ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر مقدس مدینه.
مدت 79 سال عمر با برکت این محدّث والا مقام، مقارن با دوران امامت چهار امام معصوم؛ امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمدتقی و امام علی النقی علیهمالسلام بوده است که وی محضر مبارک امام هشتم، نهم و دهم را درک کرده و احادیث فراوانی از این ائمه اطهار(ع) روایت کرده است.
حضرت عبدالعظیم(ع) فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی(ع) است و نسبش با چهار واسطه به این امام همام میرسد و به همین دلیل به حسنی شهرت یافت. وی از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین علیهمالسلام و از چهرههای بارز و محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت(ع) و پیروان آنان بود و در مسایل دین آگاه و به معارف مذهبی و احکام قرآن، شناخت و معرفتی وافر داشت.
ستایشهایی که ائمه اطهار(ع) از وی داشتهاند نشان دهنده شخصیت علمی و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی(ع) گاهی اشخاصی را سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی میفرمودند که سؤالات خود را از حضرت عبدالعظیم (ع) بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش میشمردند و معرفی میفرمودند.
در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و ستایشهای عظیمی درباره او به چشم میخورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهیزکار، ثقه، دارای اعتقاد نیک و صفای باطن و به عنوان محدثی عالیمقام و بزرگ یاد کردهاند؛ در روایات نیز برای زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سید الشهدا علیهالسلام بیان شده است.
*هجرت عبدالعظیم حسنی از مدینه به ری
زمینههای مهاجرت حضرت عبدالعظیم(ع) از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستوجو کرد؛ خلفای عباسی نسبت به خاندان حضرت پیامبر اکرم(ص) و شیعیان بسیار سختگیری میکردند، یکی از بد رفتارترین این خلفا متوکل بود که خصومت شدیدی با اهل بیت علیهمالسلام داشت و تنها در دوران او چندین بار مزار امام حسین(ع) را در کربلا تخریب و با خاک یکسان کرده و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری به عمل آوردند.
سادات و علویون در زمان او در بدترین وضع به سر میبردند. حضرت عبدالعظیم(ع) نیز از کینه و دشمنی خلفا در امان نبود و بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهای دروغ سخنچینان را بهانه این سختگیریها قرار میدادند، در چنین دوران دشوار و سختی بود که حضرت عبدالعظیم(ع) به خدمت حضرت امام هادی(ع) رسید و عقاید دینی خود را بر آن حضرت عرضه کرد، امام هادی(ع) او را تأیید فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستی!
این محدث والا مقام به صورت یک مسافر ناشناس، وارد ری شد و در محله ساربانان در کوی «سکةالموالی» به منزل یکی از شیعیان رفت. او در زیرزمین آن خانه به سر میبرد و کمتر خارج میشد، روزها را روزه میگرفت و شبها به عبادت و تهجد میپرداخت، تعداد کمی از شیعیان او را میشناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش میشتافتند، اما میکوشیدند که این خبر فاش نشود و خطری جانِ حضرت را تهدید نکند.
پس از مدتی، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم(ع) را شناختند و خانهاش محل رفت و آمد شیعیان شد، نزد او میآمدند و از علوم و روایاتش بهره میگرفتند و عطر خاندان عصمت علیهم السلام را از او میبوئیدند و او را یادگاری از امامان خویش میدانستند.
حضرت عبدالعظیم(ع) در میان شیعیان شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسائل شرعی و حل مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این تأکید، هم گویای مقام برجسته حضرت عبدالعظیم(ع) است و هم میرساند که وی از طرف حضرت امام هادی(ع) در آن منطقه، وکالت و نمایندگی داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام(ع) میدانستند و در مسائل دینی و دنیوی، وجود او محور تجمع شیعیان و تمرکز هواداران اهل بیت (ع) بود.
روزهای پایانی عمر پر برکت حضرت عبدالعظیم(ع) با بیماری او همراه بود، آن قامت بلند ایمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت در آستانه محرومیت از وجود پربرکت این سید کریم قرارگرفته بودند، اندوه مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاکمیت عباسیان برایش دردی جانکاه و مضاعف بود؛ در همان روزها یک رؤیای صادقانه حوادث آینده را ترسیم کرد.
یکی از شیعیان پاکدل ری، شبی در خواب حضرت رسول(ص) را در خواب دید. پیامبر(ص) به او فرمود: فردا یکی از فرزندانم در محله سکة المولی چشم از جهان فرو میبندد، شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبار میبرند و نزدیک درخت سیب به خاک میسپارند.
سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن یکی از فرزندان پیامبر اکرم(ص) را نصیب خویش سازد، عبدالجبار که خود نیز خوابی همانند خوابِ او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب پی برد و برای اینکه در این افتخار، بهرهای داشته باشد، محل آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف کرد تا بزرگان و شیعیان در آنجا دفن شوند.
همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت این نواده رسول اکرم(ص) دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامههای سیاه پوشیدند و بر در خانه حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) گریان و مویهکنان گرد آمدند؛ پیکر مطهر او را غسل دادند، به نقل برخی مورخان در هنگام غسل، در جیب پیراهن او کاغذی یافتند که نام و نسب خود را در آن نوشته بود. بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و با جمعیت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبار تشییع کردند و پیکر مطهرش را در کنار همان درخت سیب که رسول خدا (ص) به آن شخص اشاره کرده بود، دفن کردند تا پارهای از عترت مصطفی(ص) در این باره به امانت بماند و نورافشانی کند و دلباختگان خاندان پیامبر (ص) از مزار این ولی خدا فیض ببرند.
منبع:فارس
211008