۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۳ : ۱۴
اعضا و جوارح انسان لشگریان الهی هستند
وی
ادامه داد: در آیه 36 سوره مبارکه اسراء فرمود: «انَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ
وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» انسان مسئول از آنهاست که
آنها سه امور است؛ اول این است که انسان جامع این قوا و امور است، دوم اینکه متهم
اصلی و مجرم انسان است و سوم این است که انسان در آخرت مسئول است که این اعضا و
جوارج را در چه راهی خرج کرده است. پس اعضا و جوار مسئول نیستند و انسان مسئول
است؛ لذا انسان موظف است این امانتهای الهی را درست مصرف کند. بیان نورانی حضرت امیر
(ع) که میفرماید:«و اعلمو عباد الله ان اعضائکم جوارحه» به همین معناست اعضا و جوارج
ما جنود و لشگریان الهی هستند.
آیتالله
جوادی آملی بیان کرد: ما موظفیم این اعضا را حفظ کنیم و سالم در آخرت تحویل دهیم.
اینکه خداوند میفرماید به انسانها خودشان به خودشان ظلم میکنند معلوم میشود که
ما مالک خود هم نیستیم؛ چرا که ظلم در زیر مجموعه ملک خود انسان معنایی ندارد و
زمانی ظلم محقق میشود که در ملک دیگر تجاوزی و تعدی صورت بگیرد. بنابراین حتی ما
مالک خویش هم نیستیم. پس در آخرت انسان متهم است، انسان مسئول است و اعضا و جوارج
مسئول نیستند و اگر اقرار میکنند هم شهادت است و این انسان است که این اعضا و
جوارح را در راه بد مصرف میکند.
تحمل و مسئله ادا؛ دو عنصر محوری در شهادت
این
مفسر قرآن کریم اظهار کرد: در شهادت دو عنصر محوری لازم است یکی مسئله تحمل و یکی
مسئله ادا. شاهد کسی است که در صحنه حضور داشته باشد و کل صحنه را مشاهده کند و
ببیند که حق با کیست و حق با چه کسی نیست که این مسئله تحمل شهادت است. و اهل سهو
و نسیان هم نباشد و همان چیزی که میبیند در محکمه ادا کند که این ادای شهادت است.
در شهادت هر شاهدی این دو اصل لازم هستند. از آنجا که در قیامت اعضا و جوارح انسان
را به حرف در میآورد معلوم میشود که این اعضا در متن حادثه حضور داشتهاند و
فراموش هم نمیکنند و در قیامت وارد محکمه الهی میشوند برای ادای شهادت؛ وقتی
ذات اقدس اله اجازه سخن گفتن به اینها داد آنها آنچه را که در صحنه عمل کاملا دیدهاند
و کاملا حفظ کردهاند، میگویند. خداوند به اینها در معاد علم نداد بلکه در کل
هستی به آنها علم داد.
این
مرجع تقلید ابراز کرد: مسئله بعدی در صدور حکم در محکمه قاضی است. گاهی
قاضی به عنوان قاضی عدل است و گاهی به عنوان قاضی فضل و احسان است. اینکه
در نماز و دعا از خداوند درخواست میکنیم که چه در دنیا و چه در آخرت، مخصوصا
زمان حسابرسی با ما عادلانه رفتار نکند و با فضل و رحمتش رفتار کند از همین روست
«الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک». خداوند اگر بخواهد با عدل با رفتار کند
ما دچار مشکل خواهیم شد و اگر قرار باشد با فضلش با ما برخورد کند امیدوار خواهیم
بود.
رفتار فاضلانه و محسنانه خداوند با بندگان
آیتالله جوادی آملی تصریح کرد: در جریان کیفر ذات اقدس اله حتما عادل است و هرگز معاذالله از عدل پایینتر نمیآید. لذا عبارت «جَزَاءً وِفَاقًا؛ آنان کیفرى در خورِ آنچه مىکردند خواهند دید» یک بار در قرآن بیان شده است و آن هم برای کیفر است. یعنی کیفر ما حتما بیش از استحقاق نیست ممکن است کمتر باشد اما بیشتر نخواهد بود و این آیه نفی مازاد است نه نفی مادون. اما نسبت به پاداش اگر عادلانه باشد به همان اندازه اعمال جزاء خواهد داد اما وعده الهی این است که ما عادلانه با مومنان و صالحان برخورد نمیکند بلکه فاضلانه و محسنانه رفتار میکند. در قرآن عبارتی بیان شده است جزای پاداش بهتر از عمل خواهد بود مانند: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا» و «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» و تا جایی که این پاداش به 700 برابر و 1200 برابر و امثال این میرسد.
علم تجربی اثباتی و تک بعدی است
این مرجع تقلید بیان کرد: خداوند در آیات بعدی به قدرت تکوینی خودش اشاره میکند که کار او بر اساس کن فیکون است «وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیًّا وَلَا یَرْجِعُونَ» و برای مسخ کردن انسان نیازی به ابزار ندارد. علوم تجربی در عین حال که محترم است و بر برهان عقلی تکیه دارد حجت مثبت است. یعنی تک بعدی است و در راه اثبات چیزی است؛ مثلا در پزشکی گفته میشود فلان دارو برای فلان درد خوب است؛ اما در مورد اینکه آیا چیز دیگری برای این درد مفید است تجربه نمیتواند در مورد آن سخن بگوید و انکار کند چون آن را تجربه نکرده است. بنابراین اگر گفته شود که ولیای از اولیای الهی فردی را با یک حمد شفا داد تجربه قدرت انکار ندارد؛ چرا که آن را تجربه نکرده است. چیزی که تجربه کرده است این است که فلان دارو برای فلان درد خوب است اما غیر آن را تجربه نکرده است. بنابراین علم تجربی اثباتی و تک بعدی است و مانند کلام و فلسفه دو بعدی نیست.
اسلام ظرف شعر را از مظروف تو خالی خود در آورد
وی ادامه داد: ذات اقدس اله در اینجا مسئله معاد را پایان میدهد اگر چه در پایان سوره دوباره اشاراتی به معاد و احیای اموات دارد. از آیه 69 اشاره به مسئله نبوت دارد «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ». در این بخش به شبهه منکران نبوت پاسخ میدهد به اینکه سخنان پیامبر (ص) شعر و افسانه نیست. شعری که در جاهلیت رسم بود، شعر خیالی بود یعنی خیالات، اوهام، حرفهای غیر عاقلانه و غیر معمول را با نظم خاص ارائه میکردند. اسلام که آمد چندین کار کرد که این را به صورت هنر در بیاورد. و ظرف شعر را از مظروف تو خالی خود در بیاورد و محتوا و مظروف دیگری به آن بدهد.
اسلام حکمت و معارف اسلامی را جایگزین خیالات در شعر کرد
این مرجع تقلید عنوان کرد: اولین کار ممنوع کردن شعر در روز جمعه و در مسجد بود بعد کم کم به آنها معارف و حکمت آموخت و در مرحله آخر به آنها گفت این معارف را در آن ظرف شعر و آن وزن به جای خیالات و اوهام بریزید. مانند همان چیزی که در جریان غدیر اتفاق افتاد که پیامبر(ص) به حسان یا شخص دیگری فرمود جریان غدیر را به نظم در بیار و او بلند شد و آن محتوای غنی را در حضور پیامبر(ص) به شعر خواند. از همان زمان و حتی قبل از آن کم کم محتوی اشعار تغییر کرد و حکمت و معارف جای خیالات و اوهام گرفت.
منبع:ایکنا