۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۳ : ۰۸
عقیق: حضرت خاتم النبيين(ص) هنگامى كه در غار «ثور» در نزديكى مكه منزل كرده بود تصميم
گرفت به طرف مدينه حركت كند، اين غار در مكانى قرار گرفته بود كه همواره محل عبور
مرور كاروان و آمد و رفت چوپانان بود، مشركين مكه موقعى كه متوجه شدند كه حضرت از
مكه رفته است او را تعقيب كردند، با اينكه پيغمبر در غار ثور نشسته بود و كفار قريش
را كه دنبال او را داشتند مي ديد، ليكن خداوند جلو چشم آنها پرده كشيد، و آنان
قادر نبودند آن جناب را مشاهده بنمايند پروردگار عنكبوت را برانگيخت و دهان غار را
پرده كشيد، و حضرت رسول(ص) در پشت پرده عنكبوت از كيد و مكر و
حيله و نيرنگ مشركين محفوظ ماند، كفار مكه از دسترسى به پيغمبر مأيوس شدند و نوميد
برگشتند. سيد اسماعيل حميرى شاعر معروف در اين باره گفته:
حتى اذا قصدوا لباب
مغارة
القوا عليه نسيج غزل العنكب
صنع الاله له فقال
فريقهم:
ما في المغار لطالب من مطلب
ميلوا و صدّهم المليك و من
يرد عنه
الدفاع مليكه لم يعطب
در اين هنگام خداوند متعال دو كبوتر وحشى را
به در غار راهنمائى فرمود، و اين دو كبوتر در اين مكان جا گرفتند، موقعى كه جوانان
قريش از قبائل مختلف در حالى كه هر كدام شمشير و چوبى در دست داشتند نزديك غار
رسيدند، و مقدار چهل ذرع بين آنان و حضرت رسول فاصله بود، مردى از ميان مشركين با
عجله بطرف غار رفت تا آنجا را تحت نظر بگيرد اين مرد بلافاصله از طرف غار برگشت رفقايش
پرسيدند چرا برگشتى؟
مى خواستى درون غار را هم نگاه كنى گفت: در غار كبوترها
را ديدم و فهميدم كه در درون آن كسى نيست، حضرت رسول در اين وقت گفتگوهاى آنان را
مى شنيد، و براى اين دو كبوتر دعاى خير فرمود، و براى آنها حقوقى معين كرد و اين
كبوتران در حرم آزاد مى باشند و كسى حق تعرض به آنها را ندارد.