عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۹۰۷۴
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۳
چرا به امام رضا (ع) عالم آل محمد (ص) می گویند مگر همه ائمه علیهم السلام از نظر علم یکسان نیستند ؟

عقیق:

دلیل اول : ویژگی خاص عالمیت امام رضا (ع)

همانطورکه جزو اعتقادات ماست ائمه معصومین علیهمالسلام « کلهم نور واحد » هستند و همه یکپارچه یک حقیقت هستند. ائمه به صورت الهام که نوعی از مسیر وحی است با عالم غیب در ارتباطند و هرگاه اراده کنند دریافت علم برای ایشان محقق می شود، اما این که امام رضا علیه السلام در بین ائمه(ع) به این لقب ممتاز شده اند مربوط به بحث تجلی خاص است و همه علوم برای همه ائمه(ع) به یک صورت است.

اما اینکه امامی به یک صفت مشهور می شود به لحاظ خصوصیات زمانی و مکانی خاص ایشان است. امام علیه السلام در عصری زندگی می کردند که توانستند آن همه معارف بلند توحیدی و فقهی و مسائل اجتماعی بخصوص شناخت پروردگار متعال و پیامبر(ص) را برای مردم تبیین نمایند و ما از برکت معارف رضوی می بینیم که در عیون اخبارالرضا چقدر مسائل سنگین و با ارزش ذکر شده است .
موارد بسیاری در مسائل فقهی از آن حضرت بیان شده است و از این جهت ایشان به عالم آل محمد(ص) ملقب شدند. به واسطه اینکه ایشان کلام ائمه قبل از خویش را تشریح کردند، مواردی بوده که کلماتی از امیرالمومنین(ع) و دیگر ائمه(ع) در محضر ایشان خوانده می شد و مردم تلقی درستی نسبت به آن مطلب نداشتند و حضرت با بیانات کافی و شافی خود گره از فهم این مطالب بر می داشتند؛ همچنین در مباحث معرفتی، حضرت معارف توحیدی را چقدر زیبا بیان نموده اند و اگر این بیانات نبود، این مقدار معارف توحیدی گسترش پیدا نمی کرد؛ آنقدر از امام(ع) معارف بلندی صادر شد که جناب صدوق با اینکه کرسی تدریس برای چهار فرقه اهل سنت داشتند، اما درس را رها کرد و از بغداد به ایران آمدند تا روایاتی که از ایشان نقل می شد را جمع آوری کنند و این مطالب را تحت عنوان چند کتاب گردآوری نمودند.

دلیل دوم: عصر علمی زمان امام(ع) و برگزاری مناظرات

پس از آنکه امام رضا(ع) بعد از پدر، مسئولیت رهبرى و امامت را به عهده گرفت، در جهان اسلام به سیر و گشت پرداخت و نخستین مسافرت را از مدینه به بصره ‏آغاز فرمود تا بتواند به طور مستقیم با پایگاه هاى مردمى خود دیدار کند و درباره ‏همه کارها به گفتگو پردازد. عادت او چنین بود که پیش از آنکه به منطقه‏اى حرکت ‏کند، نماینده ‏اى به آن دیار گسیل می داشت تا مردم را از ورود وى آگاه کند تا وقتی وارد می شود، مردم آماده استقبال و دیدار او باشند. سپس با گروه هاى ‏بسیار بزرگ مردم اجتماع بر پا می کرد و درباره امامت و رهبرى خود با مردم ‏گفتگو می فرمود. آن گاه از آنان می خواست تا ازو پرسش کنند تا پاسخ آنان ‏را در زمینه‏ هاى گوناگون معارف اسلامی بدهد  سپس می خواست که با دانشمندان ‏علم کلام و اهل بحث و سخنگویان، همچنین با دانشمندان غیرمسلمان ملاقات ‏کند تا در همه باب مناقشه به عمل آوردند و با او به بحث و مناظره پردازند پس از پایان کار به مردم کوفه خبر می داد که تا سه روز دیگر نزد آنان ‏خواهد بود و با پایگاه هاى خود تماس می گرفت و با بحث کنندگان و متکلمان ‏و یهود و نصارى و کسانی که در آن زمان در جهان اسلام یک خط فکرى ‏داشتند، تماس می گرفت تا در هر باب گفتگو کنند. به گروه اخیر از آن روى توجه ‏مى‏ فرمود و به جنبش و افکارشان اهمیت میداد که از راه ترجمه ها و مجادله هاى کلامى، توجه جهان اسلام را بخود جلب کرده بودند .
امام(ع) در این مسافرت ها با همه گروه ها و مکتب هاى علمى، بحث ها و گفتگوهاى رنگارنگ می داشت. محمد بن عیسی یقطینی گوید: «مسائلی که ‏از امام(ع) مى‏ پرسیدند گرد آوردم، به هیجده هزار مساله رسید که به آنها پاسخ‏ گفته بود.» «ابراهیم بن عباس صورى ‏» می ‏گوید: « هرگز ندیدم که از رضا(ع) پرسشى ‏کنند و او پاسخ آنرا نداند

مامون عباسی به ‏« فضل بن سهل ‏» فرمان داد سران مذاهب گوناگون همچون ‏«جاثلیق» (رئیس اسقفان مسیحى) و «راس الجالوت‏» (رئیس علماى یهود) و بزرگان ‏»صابئین » (فرشته پرستان یا ستاره پرستان یا کسانی که به نبوت و شریعتی ایمان نداشتند) و «هربذ اکبر» (معرب‏ «هربد» است و به خادم آتشکده و قاضى گبران و آتش پرستان گفته مى‏شود و پیروان زرتشت) ، و (« نسطاسرومى» پزشک رومى) و متکلمان(کسانی که در علم عقائد مهارت داشتند) را جمع کند، » فضل » ایشان را گرد آورد .

مامون به وسیله ى ‏«یاسر» متصدى امور امام رضا از امام(ع) تقاضا کرد درصورت تمایل با سران مذاهب سخن بگوید، و امام(ع) پاسخ داد فردا خواهم آمد.

چون یاسر بازگشت، امام به من فرمود: « اى نوفلى ! تو عراقی هستى و عراقی هوشیار است، از اینکه مامون مشرکان و صاحبان عقائد را گردآورده است چه مى فهمى؟» گفتم : فدایت ‏شوم، مى خواهد شما را بیازماید و میزان دانش تان را بشناسد . . . فرمود: « آیا مى ترسی آنان دلیل مرا باطل سازند؟» گفتم: نه به خدا سوگند، هرگز چنین بیمی ندارم، و امید مى دارم خدا تو را بر آنان پیروز گرداند. فرمود: «اى نوفلى ! دوست دارى بدانی مامون چه وقت پشیمان مى شود؟» گفتم : آرى. فرمود: « آنگاه که من بر اهل تورات با تورات شان، و بر اهل انجیل با انجیل شان، و بر اهل زبور با زبورشان، و بر صابئین با زبان عبرى خودشان، بر هربذان با زبان پارسی شان، و بر رومیان با زبان خودشان، و بر اصحاب مقالات با لغت شان استدلال کنم، و آنگاه که هر دسته ای را محکوم کردم و دلیلشان را باطل ساختم، و دست از عقیده و گفتار خود کشیدند و به گفتار من گراییدند، مامون درمى یابد مسندى که بر آن تکیه کرده است ‏حق او نیست و در این هنگام مامون پشیمان مى گردد و بعد امام(ع) فرمود و لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم.


پی نوشت:

حمیدرضالطفی_پایگاه خبری مهرورزی

منبع:قدس


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین