عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۸۲۱۷
تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۳۹۲ - ۰۵:۵۱
گزارشی از راز سرخ درخت عاشورایی زرآباد
با صدای اذان صبح عاشورا چشم حیرت زده زائران بر شاخه درخت دخیل می شود؛ اشکی سرخ بر زمین می چکد و فضای امامزاده علی اصغر(ع) زرآباد پر می شود از نوای «شاه شهید»...

عقیق:سرخی غروب، پهنای آسمان  الموت  را پر کرده، پلک که  باز می کنی فقط سپیدی برف است که به چشم می آید، راه ورود «زر آباد» یخ بسته و سرمای استخوان سوز هوا تصمیم گروه، برای کنجکاوی و پرسه در روستا را معلق می گذارد. توصیف کوچه پس کوچه های این روستا با چند جمله کوتاه ممکن می شود: «خانه های ساده با سقف های چوبی، راه های تو در تو و مزرعه هایی که حجم وسیع برف، هویتشان را مخفی کرده است»

زائران در بدو ورود میهمان سخاوت زرآبادی ها می شوند؛ روز سرد زرآباد با بخاری اتاق کوچک پیرمرد روستا و شنیدن حکایت های متفاوت از امامزاده و درخت  خونبار روستا گرم می شود. این روستا دو اتفاق مقدس را به خود دیده؛ نخست آن درخت چنار 2 هزار ساله ای که هر صبح عاشورا خون گریه می کند و دیگری حاجت های روا شده در بقعه متبرک امامزاده علی اصغر(ع)، برادر امام رضا(ع). این ها را پیر روستا با لهجه مهربان زرآبادی و اشک های جاری بر گونهایش تعریف می کرد. می گفت: «این امامزاده صاحب کرامات است، خیلی ها از خوان کرمش بهره برده اند. سلامت گرفته اند و گره از کارهایشان باز شده، دلیلش هم این است که هر سال بیش از هزار زائر می آیند خواسته هایشان را نذر می کنند و دلهایشان را دخیل می بندند».

روایت است که آقا علی اصغر(ع) با خواهرشان حضرت معصومه (س) برای زیارت امام رضا (ع) راهی مشهد می شوند . خواهرشان در قم اقامت کرده و همانجا به دیار باقی شتافتند. آقا علی اصغر(ع) هم که در مسیر حرکت به آبادی الموت رسیده بود زخمی می شود و وصیت می کنند او را به زرآباد منتقل کرده و در زمینی میان 5 درخت که به اذن خدا بر جدشان امام حسین(ع) خون گریه می کند، دفن کنند.

پیرمرد که بیش از 70 سال از زندگی اش می گذشت، یکی از «آزاد»ها بود، که فامیل غالب زرآبادی هاست، می گفت: هرسال فوج فوج زائر به زیارت می آید، اینجا کسی به فکر تجارت نیست، اما امامزاده رئوف تر از آن است که خواسته های دلی را بی جواب بگذارد». از شفا یافتگان در این امامزاده تعریف کرد و حاجاتی که از زن و مرد روا شده بود.

گروه مشتاق می شوند ، حس کنجکاوی قوت می گیرد و بر سرمای نیمه شب تاسوعا و سختی عبور از کوچه های پر برف  روستا چیره می شود و امامزاده آغوش خود را می گشاید: «السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و معدن الرساله...»

زنی می آید پارچه سبزی را بر سر و صورت جماعت می کشد و می بندد به ضریح، گریه می کند. می گوید 10 سال پیش شفای دختر صرعی اش را از امامزاده گرفته و 10 سال است که  هر صبح عاشورا می آید اینجا و تشکر می کند و قربان صدقه اش می رود. گره های دخیل شده بر ضریح را باز می کند و به دیگران امید می دهد.

شب های عاشورای زرآباد حال و هوای خاص خود را دارد، هوایی که مخصوص این روستای الموت قزوین است. عده ای هر سال به اینجا می آیند چون دلشان به این ضریح گره خورده و نمی توانند که نیایند. عده ای برای ادا کردن نذزشان می آیند و عده ای هم برای پاسخ به سوال های ذهنی شان درباره خونگریه کردن یک درخت می آیند. قبل از اذان صبح روز عاشورا همه خودشان را به امامزاده علی اصغر می رسانند و انتظار می کشند. آدمهایی با قومیت های مختلف از شمال و جنوب و غرب و شرق ایران خود را به زرآباد می رسانند تا روز عاشورای زرآباد را از دست ندهند.

آقا سید، خادم حرم می گوید: سید الاسلام خادم سالخورده امامزاده زنده ترین گواه کرامت امام زاده  آقا علی اصغر (ع) است، او می تواند هم آدرس شفا یافتگان را بدهد و هم هر آنچه را از خوان کرم آقا نصیبش شده، روایت کند.

حوالی صبح  دسته های عزاداری الموت و روستاهای اطراف سوی حرم برادر امام رضا (ع)  روانه شده و میهمان  درخت کهنسالی می شوند که بی تابی اش همزمان با اذان صبح  عاشورا بر راز و رمز این مکان مقدس می افزاید.

آقا سید خادم می گوید: در الموت به درختهایی که کنار امامزاده رشد می کنند تادانه می گویند. یعنی دردانه، یکی یکدانه و این درخت چنار2 هزار ساله هم دردانه الموتی هاست، درختی که  بهتر و بیشتر از ما آدم ها شور حسینی(ع) دارد. 

سید سوال چشم های ناباور جماعت را بی جواب نمی گذارد و از راز درخت حرف می زند: خیلی از روستاییان معتقدند که درخت کهنسال زر آباد روزی که واقعه عاشورا به وقوع پیوست  به اذن خدا میزبان یکی از مرغانی بود که مامور شد با آغشته کردن  پرهای خود به خون امام حسین (ع) پیام مظلومیت شهدای کربلا را به همه جا برسانند. حالا هر سال هنگام اذان صبح در روز عاشورا صمغ قرمز رنگی از این درخت جاری می شود و همین اعجاز هر ساله خیل عظیمی از گردشگران مشتاق را روانه این روستا می کند؛ از ارادتمندان اهل بیت گرفته تا محققان و مستند سازان و کسانی که برای پرسش هایشان دنبال پاسخ هستند. می گوید: اعجاز درخت خونبار زر آباد در این است که در فصل سرما در آوندهای درخت برگ ریز هیچ مایعی اعم از صمغ و .. جاری نیست حتی اگر شاخه اصلی درخت قطع بشود. این همان چیزی است که درخت زرآباد را متفاوت می کند و هیچ استدلال علمی  هم ناقض اعجاز آن نیست.به همین خاطر است که خیلی ها این درخت را مقدس و نظر کرده می دانند و برایش نذر می کنند.

دسته های عزاداری حسین حسین گویان و بر سر و سینه  زنان امامزاده را طواف می کنند، اینجا انگار داغ هزار و 400 ساله ای  تازه شده، به تازگی قطرهای خونی که از چشمه های تادانه زرآباد می جوشد. اشکهای عزاداران بالا گرفته آنقدر که گروهی را از هوش می برد و حضور امدادگران هلال احمر را توجیح می کند. با صدای اذان صبح عاشورا چشم  حیرتزده  زائران بر شاخه درخت دخیل می شود؛  مایع قرمزی می چکد روی زمین و فضای امامزاده  علی اصغر زرآباد پر می شود از نوای «شاه شهید»...

گروهی که انگار چیزی بر وجودشان سنگینی کرده باشد به طرز مشهودی از دل ماجرا پا پس می کشند، تلاش می کنند به آنچه می بینند فکر نکنند اما نمی توانند، همه آنچه که می اندیشند چیزی است که می بینند؛ صمغ سرخ درخت در صبح سرخ عاشورا. یک دنیا سوال بی مهابا به ذهنها هجوم می آورد و پیر مرد که انگار تمام فکرها را خوانده می گوید: اینجا کسی به کنکاش نمی آید، تنها دل ها پاسخ خود را می یابند.


منبع:تسنیم

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین