۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۲۰
عقیق: انسان در زندگی، حاجات مختلف مادّی و معنوی پیدا میکند.
حاجات مادّی هم اقسام خاصّی دارد؛ گرفتاریهای مختلف پیدا میشود. در اینجا دعا یک نوع پناه بردن است.
وقتی انسان گرفتاری پیدا میکند و میبیند که تدبیرهایش کارساز نیست، میگردد
کسی را پیدا کند که بتواند این گره را باز کند. لذا متناسب با گره ای که دارد، میگردد
و شخص مناسبی را پیدا میکند. مثالهای ساده بزنم تا مطلب روشن شود؛ مثلاً
اگر گرفتاری مالی دارد، میرود دنبال کسی که بتواند این گره مالی او
را باز کند؛ نمیرود دنبال طبیبی که متخصص طبّ باشد.
این کار یک نوع پناه بردن و درخواست است. دعا درخواست است،
پناه بردن و درخواست کردن از موجودی است که کارگشا و گره گشا است. حتّی در دعای
غیر مأثور هم عرض کردم که مثلاً اگر کسی بخواهد از خداوند طلب عفو و مغفرت کند، به
مقام غفّاریّت حق تعالی پناه میبرد. میگوید: «یا غفّار الذّنوب اغفر
لی»! یا مثلاً اگر بیمار است به مقام شافی بودن خدا پناه میبرد، «یا شافی اشف»! یعنی متناسب با آن
حاجت خودش، به وصفی از اوصاف پروردگارش پناه میبرد که ما در گذشته از آن به «تناسب بین
دعا و حاجت» تعبیر
کردیم.
تمسّک به «اُلوهیّت» و «ربوبیّت» خدا در ادعیه
ما در ادعیه مأثورهمان که از ائمه(ع)
رسیده است، چه نسبت به حاجات خاصّه باشد و چه در ارتباط با حاجت خاص نباشد، بلکه
اعم باشد، دو اسم از اسماء الهیّه را میبینیم. البته ممکن است یکی از آنها وصف
باشد، امّا دیگری اسم است. تقریباً میشود گفت یکی از آنها در جمیع ادعیه به
کار میرود،
امّا دیگری اینطور نیست.
امّا اوّل، یک اسم خاص است؛ شما در هر دعایی میبینید
که «اُلوهیّت خداوند» مطرح است. مثلاً اوّل دعا «اللهم» یا «الهی» دارد. مگر اینطور
نیست؟! دعا که از اوّل شروع میشود، با این اسم است. این اسم ناظر به
اُلوهیّت او است. لذا این اسم خاص به کار میرود. بنا بر فرض اگر ابتدای دعا هم
نباشد، بالأخره در ضمن دعا میبینید باز این اسم »الله» آورده میشود، حالا به هر شکلی که باشد.
دوم، «رب» است. این جنبه توصیفی دارد، ولی «الله» اسم است.
حتّی در آیات شریفه قرآن، در مباحث دعا هم میبینیم که «رب» به کار رفته است. مثلاً در
سوره زمر میفرماید:» وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ
مُنیباً». (1) «الله» ندارد. یا در سوره فرقان میفرماید: «قُلْ ما
یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم». (2) خطاب به پیغمبر است که بگو اگر
دعا و خواندنِ شما از خدا نباشد،، پروردگار من به شما اعتنایی نمیکند.
نمیفرماید: «ما یَعْبَؤُا بِکُمْ الهی»؛ بلکه ربوبیّت را مطرح میکند.
ما در دعاهای مأثوره، در بین اسماء الهی، اسم «الله» را میبینیم
و از بین اوصاف خدای متعال هم وصف «رب» را میبینیم. در یکی «مدعوّ» لحاظ شده است و در
دیگری «داعی» لحاظ شده است؛ یکی سمت بالا است و یکی سمت پایین است. امّا چرا؟ بحث
امشب من همین مطلب است.
این که میبینید در دعاها «الهی» و «اللّهم» و
امثال اینها آمده است، و حتّی در باب دعاها داریم که ده مرتبه «یا الله» بگو و
بعد دعا کن، به این جهت است که «الله»، این لفظ جلاله، اسم است برای آن موجودی که
مستجمعِ جمیعِ صفات است. هر کمالی را که بخواهی، در این اسم هست؛ هم رازق است، هم
شافی است، هم کافی است، هرچه بگویی هست! «الهی»، «یا الله» و «اللّهم» یعنی ای موجودی
که همه کلیدها و همه خیرها در دست تو است! ای کسی که تمام اوصاف جمال و کمال در تو
است!
لذا هر حاجتی که از حوائج باشد، در این قالب میگنجد
و با این خطاب تناسب دارد. اینکه شما میبینید که در ادعیه لفظ جلاله به کار
رفته، به همین دلیل است. این اسم لحاظ مدعوّ است و اشاره به طرف بالا است.
امّا صفتی که در آن لحاظ داعی شده و در آیه هم
هست، مربوط به من و تو است» ربّ» یعنی پرورش دهنده؛ «ربوبیّت» یک امر
اضافی است؛ یعنی مضاف الیه میخواهد. وقتی گفتی «رب»، پای «مربوب» به
میان می آید. اینجا است که پای من و تو به میان می آید! این را هم بدان که احتیاج
من و تو به ربوبیّت، تنها در یک بُعد نیست؛ بلکه ما در تمام ابعاد وجودی، چه مادّی
و چه معنوی محتاج به ربوبیّت او هستیم. لذا وقتی به طور مطلق گفتی «رب»، این تنها
در یک بُعد نیست؛ در جمیعِ ابعادِ وجودیِ تو است.
»ربّ» هم مثل همان «الله «در باب حاجات، فراگیر میشود.
چون سراپای ما احتیاج است، باید کسی را صدا بزنیم و به او پناه ببریم. حالا به چه
کسی پناه ببریم؟ به کسی که همه چیز ما در ید قدرت او است، و او همه امور ما را
اداره میکند.
به او پناه ببریم و از او بخواهیم.
لذا شما این دو کلمه را در ادعیه مأثوره زیاد
میبینید.
یکی «الهی» و «اللهم «است که زیاد میبینید و غالب ادعیه ما اینطور
شروع میشود؛
دیگری هم کلمه »ربّ»
است که زیاد کاربرد دارد و زیاد میبینید. به همین دلیل است که ما میبینیم
معصومین(ع)، هم در مواردی که از آنها حاجتی
تقاضا میشد،
و هم وقتی میخواستند کسی را که دارد کار خوبی انجام میدهد
دعا کنند،
«اللهم» را به کار میبردند. ائمه وقتی میخواستند
دعا کنند، از همین لفظ جلاله بهرهگیری میکردند.
جلسه گذشته عرض کردم که امام حسین(ع)
وقتی خواستند جُون را دعا کنند، سه چیز را مطرح کردند و گفتند: «اللَّهُمَّ
بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ طَیِّبْ رِیحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ».(3) مثال
دیگر، ابن الشعثا است که تیرانداز ماهری بود؛ روز عاشورا دشمن را هدفگیری
میکرد و به سمت دشمن تیر میانداخت. وقتی چشم امام حسین(ع)
به این کار او افتاد، فرمود: »اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْیَتَهُ»؛ خدایا
تیرهایش را به هدف بزن! «وَ اجْعَلْ ثَوَابَهُ الْجَنَّةَ».(4) پاداش او را بهشت
قرار بده! در هر دو مورد، حضرت از «أللّهمّ» برای دعا استفاده فرمودند.
پی نوشت ها:
(1). سوره مبارکه فرقان، آیه 77
(2). بحارالأنوار، ج45، ص 23
(3). بحارالأنوار، ج45، ص
_برگرفته از جلسات اخلاق آیت الله مجتبی تهرانی
منبع:شبستان