کد خبر : ۱۷۲۱۰
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۱

ماجرای نبش قبر حضرت رقیه(س)

حرم را خلوت كردند و لحد را شكافتند، ديدند بدن نازنين مخدّره ميان لحد قرار دارد، و كفن آن مخدّرة مكرّمه صحيح و سالم مى باشد، لكن آب زيادى ميان لحد جمع شده است...

ماجرای نبش قبر حضرت رقیه(س)عقیق: مرحوم «آيت الله حاج ميرزا هاشم خراسانى» (متوفاى سال ۱۳۵۲ هجرى قمرى) در منتخب التواريخ مى‎نويسد:

«عالم جليل، شيخ محمّد على شامى كه از جمله علما و محصّلين نجف اشرف است به حقير فرمود: جدّ امّى بلاواسطه من، جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقی، كه نسبش منتهى مى شود به سيّد مرتضى علم الهدى و سن شريفش از نود افزون بوده و بسيار شريف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد ذكور نداشتند.

شبى دختر بزرگ ايشان جناب رقيه بنت الحسين(س) را در خواب ديد كه فرمود٬ به پدرت بگو به والى بگويد ميان قبر و لحد من آب افتاده، و بدن من در اذيت است؛ بيايد و قبر و لحد مرا تعمير كند.

دخترش به سید عرض كرد، و سيد از ترس حضرات اهل تسنن به خواب ترتيب اثرى نداد. شب دوم، دختر وسطى سيد باز همين خواب را ديد. به پدر گفت، و او همچنان ترتيب اثرى نداد. شب سوم، دختر كوچكتر سيد همين خواب را ديد و به پدر گفت، ايضا ترتيب اثرى نداد. شب چهارم، خود سيد، مخدّره را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: "چرا والى را خبردار نكردى؟"

صبح سيد نزد والى شام رفت و خوابش را براى والى شام نقل كرد. والى امر كرد علما و صلحاى شام، از سنى و شيعه، بروند و غسل كنند و لباسهاى نظيف در بر كنند، آنگاه به دست هر كس قفل درب حرم مقدس باز شد همان كس برود و قبر مقدس او را نبش كند و جسد مطهّرش را بيرون بياورد تا قبر مطهّر را تعمير كنند.

بزرگان و صلحاى شيعه و سنى، در كمال آداب غسل نموده و لباس نظيف در بركردند. قفل به دست هيچ يك باز نشد مگر به دست مرحوم سيّد ابراهيم. بعد هم كه به حرم مشرف شدند، هر كس كلنگ بر قبر مى زد كارگر نمى شد تا آنكه سيد مزبور كلنگ را گرفت و بر زمين زد و قبر كنده شد.

بعد حرم را خلوت كردند و لحد را شكافتند، ديدند بدن نازنين مخدّره ميان لحد قرار دارد، و كفن آن مخدّرة مكرّمه صحيح و سالم مى باشد، لكن آب زيادى ميان لحد جمع شده است.

سيد بدن شريف مخدّره را از ميان لحد بيرون آورده بر روى زانوى خود نهاد و سه روز همين قسم بالاى زانوى خود نگه داشت و متّصل گريه مى كرد تا آنكه لحد مخدّره را از بنياد تعمير كردند. اوقات نماز كه مى شد سيد بدن مخدّره را بر بالاى شیء نظيفى مى گذاشت و نماز مى گزارد. بعد از فراغ باز بر مى داشت و بر زانو مى نهاد تا آنكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند.

سيد بدن مخدّره را دفن كرد و از كرامت اين مخدّره در اين سه روز سيد نه محتاج به غذا شد و نه محتاج آب و نه محتاج به تجديد وضو. بعد كه خواست مخدّره را دفن كند سيد دعا كرد خداوند پسرى به او مرحمت فرمود مسمّى به سيّد مصطفى.

در پايان، والى تفصيل ماجرا را به سلطان عبدالحميد عثمانى نوشت، و او هم توليت زينبيه و مرقد شريف رقيه و مرقد شريف ام كلثوم و سكينه عليهماالسلام را به سيد واگذار نمود و فعلا هم آقاى حاج سيد عباس پسر آقا سيد مصطفى پسر سيد ابراهيم سابق الذكر متصدّى توليت اين اماكن شريفه است.»
 
آيت الله حاج ميرزا هاشم خراسانى سپس مى گويد: گويا اين قضيه در حدود سنة هزار و دويست و هشتاد اتّفاق افتاده است.


پی نوشت:

(این مطلب برگرفته از کتاب "ستاره درخشان شام حضرت رقیه(س)" می‎باشد.)

منبع:ابنا

211008


ارسال نظر
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
سيد علي اصغرپور
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۰
0
1
بر منكر خانم ...سه ساله ابي عبدالله (ع)حضرت رقيه سلام الله عليها تا قيام قيامت لعنت
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین