۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۸ : ۲۲
عقیق:
قرآن کریم در آیه صد و نوزده سوره نساء از زبان شیطان می گوید: وَ
لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لاََمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ
ءَاذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لاََمُرَنهَُّمْ فَلَیُغَیرُِّنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَن
یَتَّخِذِ الشَّیْطَنَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا
مُّبِینًا/ و آنها را گمراه مىکنم! و به آرزوها سرگرم مىسازم! و به آنان دستور
مى دهم که (اعمال خرافى انجام دهند) و گوش چهارپایان را بشکافند و آفرینشِ پاک
خدایى را تغییر دهند! ( فطرت توحید را به شرک بیالایند!) و هر کس، شیطان را به جاى
خدا ولى خود برگزیند، زیانِ آشکارى کرده است.
اما در ادامه
در آیه صد و بیست همین سوره، خداوند در توصیف وعده های شیطان می فرماید: َیعدُهُمْ
وَ یُمَنِّیهِمْ وَ مَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَنُ إِلَّا غُرُورًا/ شیطان به آنها
وعدههای (دروغین) مى دهد و به آرزوها، سرگرم مىسازد؛ در حالى که جز فریب و
نیرنگ، به آنها وعده نمىدهد.
فیلسوف و مفسر
بزرگ، علامه طاطبایی در تفسیر "المیزان" با ریشه یابی تاریخی و مردم
شناسی "َفلَیُبَتِّکُنَّ" در آیه صد و
نوزده می فرماید: کلمه "تبتیک" که مصدر باب تفعیل است و جمله:"
فلیبتکن" از آن مشتق شده به معناى شکافتن است و شکافتن گوش حیوانات با مطلبى
که بعضىها نقل کردهاند تطبیق مىشود و آن این است که گفتهاند: عرب جاهلیت را
رسم بر این بود که گوش ماده شترى که پنج شکم زائیده باشد" بحیره" و شترى
که به عنوان وفاء به عهد رها مىکردند" سائبه" را مىشکافتند تا اعلام کنند که این
حیوان آزاد است و در نتیجه خوردن گوشت آن بر همه جایز است.
و این امورى که
در آیه شمرده شده همهاش مصادیقى از ضلالت است. و با اینکه در جمله" وَ
لَأُضِلَّنَّهُمْ" مساله ضلالت را صریحا ذکر کرده اگر این مصادیق از ضلالت را
نیز بر شمرده از باب ذکر عام و سپس نام بردن از بعضى افراد آن عام است که گوینده
به شنونده مىفهماند عنایت خاصى به این چند فرد دارد.
و بعید نیست که
مراد از تغییر خلقت خداى تعالى خروج از حکم فطرت و ترک دین حنیف باشد آن دینى که
خداى تعالى در بارهاش فرمود:" فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً
فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ
اللَّهِ، ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ"
خداى تعالى بعد
از حکایت کلام شیطان، وعده او را که همان اطاعت او در آنچه امر مىکند، مىباشد
ولى گرفتن او دانسته، فرموده: اطاعت او معنایش این است که شما او را به جاى خداى
تعالى ولى و سرپرست خود بگیرید:" وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا
مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً" و در افاده این معنا نفرمود:"
و من یکن الشیطان له ولیا، و هر کس که شیطان ولى او باشد" تا همان نکتهاى را
بفهماند که آیات سابق آن را فهمانید و آن این بود که تنها ولى عالم خداى تعالى است
و هیچ کس دیگر بر هیچ چیز عالم ولایت ندارد، هر چند که مردمى او را ولى خود بگیرند.
" یَعِدُهُمْ
وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً ..." از ظاهر سیاق بر مىآید که این جمله تعلیلى براى این قسمت از
آیه قبلى باشد که مىفرمود:" فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً" و چه
خسرانى روشنتر از این خسران که سعادت حقیقى کسى مبدل به سعادت خیالى و شقاوت
واقعى شود و با وعدههاى دروغین و آرزوهاى موهوم کمال خلقت او مبدل به خسران و نقص
شود .
اما وعدههاى
شیطان عبارت است از وسوسههایى که او بدون واسطه مىکند، به خلاف امانى (که جمله:
و یمنیهم آرزومندشان مىکند- متضمن آن است) که آن از نتائج وسوسه
است و منظور از آن هر امر خیالى است که وهم از آن لذت ببرد. و به همین جهت بود که
خداى تعالى تمنى و یا به عبارت دیگر استفاده از آرزوهاى دروغى بشر را غرور نخواند
بلکه وعده او را غرور خواند و فرمود: شیطان وعدهشان نمىدهد مگر غرور و فریب را،
و این نکته بر کسى پوشیده نیست.
منبع:شبستان
211008