کد خبر : ۱۶۸۶۵
تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱۳۹۲ - ۰۳:۱۹

وهم و وسوسه هر دو به شیطان می رسد

وعده‏هاى شیطان دوگونه است؛ وسوسه‏ هایى که شیطان بدون واسطه در قلب انسان وارد مى‏کند و آرزوهایی که از نتایج وسوسه است و منظور از آن هر امر خیالى است که وهم از آن لذت ببرد.

وهم و وسوسه به شیطان می رسدعقیق: قرآن کریم در آیه صد و نوزده سوره نساء از زبان شیطان می گوید: وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لاََمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ ءَاذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لاََمُرَنهَُّمْ فَلَیُغَیرُِّنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَنَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا/ و آنها را گمراه مى‏کنم! و به آرزوها سرگرم مى‏سازم! و به آنان دستور مى‏ دهم که (اعمال خرافى انجام دهند) و گوش چهارپایان را بشکافند و آفرینشِ پاک خدایى را تغییر دهند! ( فطرت توحید را به شرک بیالایند!) و هر کس، شیطان را به جاى خدا ولى خود برگزیند، زیانِ آشکارى کرده است.
اما در ادامه در آیه صد و بیست همین سوره، خداوند در توصیف وعده های شیطان می فرماید: َیعدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ مَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَنُ إِلَّا غُرُورًا/ شیطان به آنها وعده‏های (دروغین) مى‏ دهد و به آرزوها، سرگرم مى‏سازد؛ در حالى که جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمى‏دهد.

فیلسوف و مفسر بزرگ، علامه طاطبایی در تفسیر "المیزان" با ریشه یابی تاریخی و مردم شناسی فلَیُبَتِّکُنَّ" در آیه صد و نوزده می فرماید: کلمه "تبتیک" که مصدر باب تفعیل است و جمله:" فلیبتکن" از آن مشتق شده به معناى شکافتن است و شکافتن گوش حیوانات با مطلبى که بعضى‏ها نقل کرده‏اند تطبیق مى‏شود و آن این است که گفته‏اند: عرب جاهلیت را رسم بر این بود که گوش ماده شترى که پنج شکم زائیده باشد" بحیره" و شترى که به عنوان وفاء به عهد رها مى‏کردند" سائبه" را مى‏شکافتند تا اعلام کنند که این حیوان آزاد است و در نتیجه خوردن گوشت آن بر همه جایز است.
و این امورى که در آیه شمرده شده همه‏اش مصادیقى از ضلالت است. و با اینکه در جمله‏" وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ" مساله ضلالت را صریحا ذکر کرده اگر این مصادیق از ضلالت را نیز بر شمرده از باب ذکر عام و سپس نام بردن از بعضى افراد آن عام است که گوینده به شنونده مى‏فهماند عنایت خاصى به این چند فرد دارد.

علامه طباطبایی در ادامه بحث با اشاره به آیات 82 و 83 سوره "ص" که از زبان شیطان مطرح شده - پس به عزتت سوگند که همه انسانها را گمراه مى‏کنم، مگر بندگان مخلصت را که عده کمى از انسانهایند - می نویسند: از شیطان حکایت شده که‏ گفته است من انسانها را از راه سرگرم کردنشان به پرستش غیر خدا و ارتکاب گناهان گمراه خواهم کرد و آنان را با اشتغال به آمال و آرزوهایى که از اشتغال به واجبات زندگیشان باز بدارد فریب مى‏دهم، تا آنچه را که برایشان مهم و حیاتى است به خاطر آنچه موهوم و خالى از واقعیت است، رها کنند و دستورشان مى‏دهم که گوش چهار پایان خود را بشکافند و (با اینگونه عقاید خرافى و موهوم) حلال خدا را بر خود حرام سازند و نیز دستورشان مى‏دهم که خلقت خدایى را تغییر دهند مثلا مردان را که مرد خلق شده‏اند و استعداد زن گرفتن را دارند اخته نموده این استعداد را در آنها بکشند و یا انواع مثله- بریدن اعضاء- را باب کنند و یا مردان با یکدیگر لواط و زنان با یکدیگر مساحقه کنند.

و بعید نیست که مراد از تغییر خلقت خداى تعالى خروج از حکم فطرت و ترک دین حنیف باشد آن دینى که خداى تعالى در باره‏اش فرمود:" فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ‏"
خداى تعالى بعد از حکایت کلام شیطان، وعده او را که همان اطاعت او در آنچه امر مى‏کند، مى‏باشد ولى گرفتن او دانسته، فرموده: اطاعت او معنایش این است که شما او را به جاى خداى تعالى ولى و سرپرست خود بگیرید:" وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً" و در افاده این معنا نفرمود:" و من یکن الشیطان له ولیا، و هر کس که شیطان ولى او باشد" تا همان نکته‏اى را بفهماند که آیات سابق آن را فهمانید و آن این بود که تنها ولى عالم خداى تعالى است و هیچ کس دیگر بر هیچ چیز عالم ولایت ندارد، هر چند که مردمى او را ولى خود بگیرند.

" یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً ..." از ظاهر سیاق بر مى‏آید که این جمله تعلیلى براى این قسمت از آیه قبلى باشد که مى‏فرمود:" فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً" و چه خسرانى روشن‏تر از این خسران که سعادت حقیقى کسى مبدل به سعادت خیالى و شقاوت واقعى شود و با وعده‏هاى دروغین و آرزوهاى موهوم کمال خلقت او مبدل به خسران و نقص شود .
اما وعده‏هاى شیطان عبارت است از وسوسه‏هایى که او بدون واسطه مى‏کند، به خلاف امانى (که جمله: و یمنیهم آرزومندشان مى‏کند- متضمن آن است) که آن از نتائج وسوسه است و منظور از آن هر امر خیالى است که وهم از آن لذت ببرد. و به همین جهت بود که خداى تعالى تمنى و یا به عبارت دیگر استفاده از آرزوهاى دروغى بشر را غرور نخواند بلکه وعده او را غرور خواند و فرمود: شیطان وعده‏شان نمى‏دهد مگر غرور و فریب را، و این نکته بر کسى پوشیده نیست.

 

منبع:شبستان

211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین