۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۹ : ۲۲
عقیق: در
این شب همایش ادبی که با حضور جمع کثیری از دانشجویان و علاقهمندان ادبیات آیینی
و به ویژه عاشورایی برگزار شد، غلامرضا شکوهی به سوگ سروده خویش در رثای حضرت
زینب(س) پرداخت.
سماع
را یله کن دست و آستینت را
بزن
به خاک زمان سفره زمینت را
هنوز
رنگ شفق صبح و شام خونین است
ز
بس به سیلی و ناخن زدی جبینت را
به
آرواره کاخ یزید زلزله ریخت
چو
دید بر لب تو نطق آتشینت را
سیدرضا
مؤید خراسانی نیز در رثای سالار شهیدان سرود:
ای
کشته اشکها بنام تو سلام
بر
شور محرم الحرام تو سلام
در
کوی تو هفتاد و دو گل پرپر شد
بر
خاک همیشه لاله نام تو سلام
محمدجواد
غفورزاده (شفق) نیز سوگ سروده خویش را سرود:
جز
صبر راه چاره اگر یافتی بگو
آبی
بر این شراره اگر یافتی بگو
سید
حمیدرضا برقعی شاعر آیینی اهل قم نیز با شعر عاشورایی خود شوری به محفل داد.
اجرای
هماهنگ عاشورایی سروده محمدعلی سالاری شاعر آیینی خراسانی نیز از نکات ویژه این
همایش ادبی بود.
محمد
نیک شاعر آیینی مشهد نیز سرود:
ماجرایی
کجا به جان بشر، تا به این مایه درد و غم ریزد
آنقدر
این حماسه سوزان است، کاتش از دفتر و قلم ریزد
سعید
تقینیا نیز شاعر بعدی بود که در وصف عظمت عاشورا غزل مثنوی بلند خود را سرود:
شاید
این صحنه تکراری دنیا باشد
جای
این واقعه هر لحظه و هر جا باشد
عشق
میدان خرد نیست ولی حق عشق
میشود
فاصله این همه «اما» باشد
کربلا
مسأله کهنه دیروزی نیست
باید
این مسأله تا آخر دنیا باشد
ثمانه
مصدق استاد دانشگاه و شاعر روشندل نیز در رثای حضرت اباالفضل(ع) رباعی خود را
قرائت کرد:
تاریخ
به خون نشسته فریادی
آتش
شدی و به جان رود افتادی
در
نزد همه قافیه را باخت فرات
وقتی
که به آب، آب پس می دادی
هاشم
رضازاده شاعر اهل بیت، سامان بیاتانی از قم، بابک تمیز، محمدعلی رضایی و تعدادی از
شعرای دانشجو نیز در این همایش به ارایه سرودههای عاشورایی خود پرداختند.
شب
شعر عاشورایی« از نیزه تا قلم» به همت انجمن شعر رضوی و مؤسسه آفرینشهای هنری
آستان قدس رضوی و دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
جز
صبر راه چاره اگر یافتی بگو
آبی
به این شراره اگر یافتی بگو
لرزید
از تموج آه تو کائنات
آرامش
دوباره اگر یافتی بگو
زینب
زمان زمانه قحط مروت است
رحمی
بر این هزاره اگر یافتی بگو
بر
دور دست غربت این دشت لاله پوش
ترهیب
یک سواره اگر یافتی بگو
جز
چشم خون گرفته و مبهوت آفتاب
چشمی
پی نظاره اگر یافتی بگو
گلهای
نازپرور دامان وحی را
در
زیر خار و خاره اگر یافتی بگو
جز
اشک آسمانی این دلشکستگان
روی
زمین ستاره اگر یافتی بگو!
وا
کن به ناز گوشه چشمی در این کویر
آثار
گوشواره اگر یافتی بگو!
در
زیر ابر خنجر و شمشیر و تیر و تیغ
خورشید
و ماه پاره اگر یافتی بگو!
این
پیکر شریف شهید محبت است
بر
زخم او شماره اگر یافتی بگو!
انگشتر
و نگین سلیمان ز دست رفت
انگشتی
از اشاره اگر یافتی بگو!
جز
بوسه بر گلوی گل ارغوان به باغ
روز
وداع چاره اگر یافتی بگو!
در
انعکاس سرخی خون خدا «شفق»!
تشبیه
و استعاره اگر یافتی بگو!
محمدجواد
غفورزاده (شفق)