۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۱۷
وی خاطرنشان کرد: فاصلههایی که بین مقاطع در زندگی ماست مرگِ لحظهای تلقی میشود و بدون وجود آن در زندگی، پیشرفت و نو شدن نیز در آن نخواهد بود؛ به همین خاطر، معنابخشی در زندگی اصیل، یک زندگی است که در آن مرگ حتماً باشد و بدانیم زندگی، آمیخته با این لحظههاست و مرگ به معنی پایان نیست؛ مرگ دائم در زندگی ما جریان دارد.
رسولیپور در این جلسه که به همت اداره فعالیت های دینی، هنری و ادبی معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی استان البرز در دانشگاه خوارزمی برگزار شد، گفت: اصطلاح انسان بیدرد به عنوان یک صفت منفی برای انسان به کار میرود و همان طور که زندگی بی مرگ معنا ندارد، زندگی بی درد هم معنا ندارد.
این استاد فلسفه افزود: در مکتب «بودیسم» به اصطلاح درد و رنج پرداخته میشود و از بودیسم به عنوان یک مکتب «رنج اندیش» یا «درد اندیش» تعریف میشود وهدفگذاری مکتب بودیسم، در تحلیلِ علت رنج و درد است و این مکتب از ابتدا در پی نشان دادن تکنیک و طریقی است که انسان از این درد رها شود.
رسولیپور با استناد به آیات و روایات درباره «مرگاندیشی» در اسلام، اظهار کرد: اسلام مکتب «مرگاندیش» است؛ چرا که آیات و روایات زیادی وجود دارد که انسان را به مرگ دعوت میکند نظیر«موتوا قبل ان تموتوا»؛ و در این آیه به مرگ پیش از مرگ طبیعی دعوت شدهایم و در واقع همین مردن است که حیات ما را معنی دار میکند.
وی گفت: ما همسر، فرزند، مکتب، باور و ملیتمان را عزیزتر از خودمان میدانیم و فکر میکنیم این امر درست و حقیقی است که چیزهای دیگر را از خودمان حقیقیتر و اصیلتر فرض کنیم؛ اما در مکتب بودیسم به روی همه اینها خط بطلان کشیده میشود و هیچ چیزی حقیقی تر از نفس خودِ انسان نیست.
رسولی پور گفت: تقدس نفس در بینش الهی یک حرمت خدادادی است و در بینش
غیرِدینی هم هیچ چیز مهمتر از لذت نفس نیست و در هر دو بینش مادی و الهی
نفس اهمیت دارد و این نفس است که دین باور و خداباور میشود و خودِ ما
هستیم که به متعلقات اطرافمان معنا میدهیم .
وی با بیان اینکه در نگاه مادی و الهی دلیلی برای ترس وجود ندارد، اظهار کرد: قرآن ویژگی انسان مومن را «لاخوف و لاتحزن» بر میشمارد و مومن کسی است که نه میترسد و نه درد میکشد؛ اندوه و درد و رنج برای انسان مومن نیست.
رسولی پور گفت: انسان در فلسفه شرقی و فلسفههای مدرن به امور اصیل دعوت میشود و به تعبیر سقراط زندگیای ارزشمند است که اصیل باشد و سقراط وجه اصالت زندگی را در زندگیای که تجربه شده باشد، میداند و این تجربه اشاره به آگاهی دارد و اگر انسان نداند که از کجا آمده و آمدنش بهر چه بوده است، این زندگی آگاهانه و اصیل نیست.
وی افزود: کسانی که بینش الهی دارند، هیچ وقت از خدا جدا نیستند و تعبیر «اِنّا لله و اِنّا الیه راجعون» گویای این مطلب است و غفلت، شهوت و جهل باعث جدایی از خدا میشوند و اصل حقیقت خداست و چون از خدا جدا نیستند، چه دلیلی برای غصه خوردن وجود دارد؟
این استاد فلسفه گفت: در دیدگاه مادی نیز باید نفس پرورانده شود و خود انسان اصل است و چرا باید نسبت به هر چه غیر از نفس، غصه خورد؟ درد، ریشهاش مایا و توهم است به طوریکه چیزی را در ذهنمان ایجاد میکنیم، با از دست دادن آن ناراحت میشویم؛ حال آن که اگر حقیقتی باشد هیچ وقت از دست نمیرود که رنج ببریم.
وی یادآور شد: حس درد، توهم و امور غیر اصیل را به جای اصیل نشاندن است و زمانی که عضوی از بدن درد داشته باشد فکر میکنیم عضو و درد آن اصیل است؛ اما اینها همه توهم است و حقیقت ما نه به اعضای بدن، همسر، فرزند وغیره، بلکه حقیقت، خودِ ما هستیم که در تمام مراحل زندگی همراه ماست و درک آن سخت و مشکل است.
رسولی پور گفت:همان طور که پیامبر اکرم نماز را تکنیکی برای فارغ شدن از چرخهی تکراری زندگی بیان فرموده است، در مکاتب دیگر قرار دادن تخم مرغ شکسته بر روی چشمها و یا تمرکز بر دیوار سفید، عاملی برای فارغ شدن از تکثر و تفرق است ولی دین اسلام نیز از طریق نماز انسان را به یک مبدأ یکتا دعوت میکند تا از کثرت رها شود و فارغ شدن از تکثر و تفرق و تخلیه ذهن، احساس بی وزنی و وحشت و عدم برای آن لحظه پایان تمرکز است.
عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی تصریح کرد: در این زندگی لحظاتی باید با خود بود و این نه به معنای خودخواهی است؛ بلکه به معنای اینکه خودت را درک کنی و در این لحظات به حقیقتی که دیگران را بفهی، دست پیدا کنی.
رسولی پور خاطرنشان کرد: این خود نه باور، اندیشه، ملیت، خانواده و مذهب است بلکه خود شما و روح پاک الهی است که اگر پیدا شود تمام مسائل دیگر مضحک خواهد بود و دغدغههای ما همه به خاطر اضافات است.
وی تأکید کرد: خدا به دنبال بنده آگاه است یا پررنج؟ آگاهی دادن در سطح بندهها خدا را راضیتر میکند تا اینکه بخواهیم رنج را توسعه دهیم ولی ما درد و رنج را در زندگی انکار نمیکنیم و تحت تأثیر آن قرار میگیریم به طوری که با شادی دیگری شادی میکنیم و با مویه کنان، گریه میکنیم و این وصف انسانی است؛ اما حقیقت داستان این است که شادیها و غمهای ما اصلی نیست و اینها جلوههای زندگی ماست نه حقیقت زندگی و آنچه که هستی پیدا میکند باقی است و همین رضایت ایجاد میکند.
رسولی پور در پاسخ به این سوال که «آیا در زندگی اصیل همه چیز باید خنثی باشد؟» گفت: خنثی بودن در زندگی نتیجه گیری غلطی است و ما باید درک درستی نسبت به زندگی اصیل داشته باشیم و زندگی ما زندگی انسانی است و شادی و گریه را با خود به همراه دارد.
وی افزود: زمانی که امام خمینی(ره) در سال 57 وارد ایران شدند از ایشان در مورد حسی که دارند سوال شد و ایشان در پاسخ گفتند که هیچ حسی ندارم و این پاسخ برای عموم غیرمنتظره بود؛ اما در واقع ایشان به مقام رضاء رسیده بودند وهمان گونه که امام حسین(ع) در لحظهای که به شهادت رسیدند فرمودند «رضاً برضائک»، انسان حقیقتاً باید به مقام رضا برسد؛ این مقام نه به معنای جبری آن است که در مواجهه با هر رویدادی آن را بپذیریم و نه به معنای بی تفاوتی آن.
رسولیپور در پایان تصریح کرد: حضرت زینب(س) در پاسخ به توصیف واقعه کربلا
گفتند: «ما رایت الا جمیلا» ایشان واقعاً غیر از زیبایی ندیدند و این همان
مقام رضاست، ایشان در عین حال که گریه میکند، میداند که برادرش و
فرزندانش از بین نمیروند؛ چون خود حضرت هم در باطنش میداند که این امور
اصیل و حقیقی نیست.
منبع:پارسینه
211008