عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۶۳۲۲
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۹:۵۷
حجت الاسلام جعفری و حاج منصور ارضی شب 23 محرم در بیت الزهرا(س)
جناب ایوب نسبت به هر نعمتی شاکر بود. و شکرش او را مبتلا کرد، این در روایات آمده است، خدای سبحان یک یک نعمت ها را از او گرفت تا ببیند آیا او باز از گرفتن نعمت شاکر است یا خیر...

عقیق: مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) در شب بیست و سوم محرم الحرام در بیت الزهرا(س) با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین رضا جعفری آغاز شد و حاج منصور ارضی به مداحی و ذکر مصیبت با توسل به سه ساله امام حسین(ع)، حضرت رقیه (س) پرداختند؛ که در ادامه متن گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام جعفری و اشعار خوانده شده حاج منصور ارضی را می خوانید.

لازم به ذکر است مراسم دهه سوم محرم در بیت الزهرا(س) تا پایان ماه محرم در این مکان واقع در خیابان ولیعصر ، جنب مهدیه تهران، کوچه مهدیه برقرار است.

گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام جعفری را بخوانید:

* کسی پیش پیغمبر اکرم (ص) ادعا می کند که من اهل یقین هستم. پیغمبر اکرم(ص) می فرمایند: علامتش چیست؟ او عرض می کند که علامتش این است که من الآن اهل بهشت را در بهشت متنعم می بینم و اهل دوزخ را در دوزخ معذب می بینم. سپس به پیغمبر اکرم(ص) عرض می کند که می خواهید نام ببرم؟ پیغمبر اکرم (ص) انگشت سبابه خود را روی لب ها می گذارند و می گویند: ساکت باش، این علم اگر بخواهد پخته بشود در تو، باید تا همین جایش را می گفتی، اگر از اینجا به بعدش را بگویی دیگر پختگی ندارد، باید بماند تا پخته شود. سپس او می گوید: که برای من سخت است که این بار را تحمل کنم، آیا شما دعا می کنید که در رکاب شما شهید بشوم و بروم؟ پیغمبر اکرم(ص) هم می فرمایند بله من دعا می کنم؛ که شهید هم می شود.

* بعضی از علوم مقتضی کتمان هستند، بعضی ایراد می گیرند که آنچه اهل معرفت گفتند چرا در روایات نیست و یا اگر هست چرا روایاتش متواتر نیست؟ جوابش همین است دوستان که دم زدن از وحدت حقه حق مقتضی این است که آدم کم حرف یزند، در بعضی از روایات آمده است که "شیعتنا الخُلُص"، خُلُص یعنی لال، شیعیان ما لال هستند. این لال بودن نشان می دهد که این نوع تشیع نوعی خاص است، یعنی علومی را اینها تحمل می کنند، که آن علوم زبانشان را می بندد. همیشه که آدم بلبل زبانی نمی کند، إذا تم العقل و نقص الکلام عقل که کامل می شود، زبان بسته می شود.

* بعضی از علوم مقتضی کتمان است، حضرت امام صادق(ع) به بعضی از اصحابشان دستور کتمان می دادند، یکی به امام صادق (ع) می گوید که: مطالبی را شما به ما گفته اید که من وقتی تنها هستم، سینه ام سنگینی میکند از این مطالب، و شما گفته اید که به کسی نگو و من در اذیت هستم از اینکه به کسی نگویم، حضرت می فرمایند: برو بیابان های اطراف مدینه، چاله ای حفر کن و به آن چاله بگو و بعد هم رویش خاک بریز و برگرد تا کمی آرام شوی. مقتضی کتمان است و حالا اگر آدم بخواهد کم جنبگی بکند باید از این چیزها استفاده کند.

* حَمدِ حق تعالی یک حقیقتی است، که در نفس حاصل می شود و هر چه قدر هم که نفس وسعت داشته باشد، آن وسعت منجر به این می شود که انسان در حمد به کمال برسد.

* شکر به شما وسعت نفس می دهد، یعنی شاکر باشید تا نفستان از این محدودیت به یک بساطتی برسد، وسعت نفس مستلزم حمد است، بنابر این شکر مقدمه حمد است.

* جناب ایوب نسبت به هر نعمتی شاکر بود. و شکرش او را مبتلا کرد، این در روایات آمده است، خدای سبحان یک یک نعمت را از او گرفت تا ببیند آیا او باز از گرفتن نعمت شاکر است یا خیر، شکر اگر به نعمت باشد و به سلب نعمت، می شود حمد، پس اگر انسان بخواهد اهل حمد شود، باید شاکر باشد.

* شُکر یعنی هم نعمت را منتسب به حق و مبدأش ببیند و هم افراد و موجودات را واسطه رساندن آن نعمت به اهلش ببیند.

* پیغمبر اکرم(ص) به صورت تبرک می نشستند، یعنی به صورتی که شتر می نشیند، و در تشهد و سلام مستحب است که آدم به آن صورت بنشیند، یعنی طوری که کف پای چپ به روی پای راست بخورد مانند نشستن شتر، بعد می فرمودند: من این نشستن را دوست دارم، این نشستن، نشستن عبد است. نشستن بنده است. در زمان پیغمبر اکرم(ص) چهار زانو نشستن عرف سلاطین و عرف جماعتی بوده که اینها زور گو بودند، پیغمبر اکرم(ص) چهار زانو نمی نشست.

 

متن اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی:

از لطف زهرا(س) ما گرفتار حسینیم

شکر خدا گرمی بازار حسینیم


هر کس که پرسید از مقام ما بگوئید

ما جزو نوکرهای دربار حسینیم


کاری به کار مردم دنیا نداریم

تنها در این عالم پی کار حسینیم


اشکی نمی بارد زدیده بی اجازه

زهرا(س) نوشته که عزادار حسینیم


هر کس که بیاید به هیئت کربلائیست

پس ما تمام سال زوّار حسینیم


او جان و مال خویش را خرج خدا کرد

تا روز محشر ما بدهکار حسینیم


این رفت و آمدهای ما معنیش این است

دیوانۀ یک لحظه دیدار حسینیم


در روز رجعت انتقامش را بگیریم

سینه سپر هستیم، مختار حسینیم


من زیر بار ظلم قامت خم نکردم

چون پیرو خط علمدار حسینیم


**************


آتش گرفت و شعله ها بال و پرم را برد

طوفان گرفت و ناگهان خاکسترم را برد


گفتم که بابای مرا پس می دهی یا نه؟

سر نیزه را هُل داد و باب نِعَم را برد


وای از شتاب دست سنگینی که در صحرا

سیلی زد و بینائی چشم تو را برد


با تازیانه، با لگد، با فحش، با دعوا

با هر چه می شد پشت ناقه پیکرم را برد


گفتم نَکِش، این دست دوز مادرم زهراست

گوشش بدهکارم نشد، زد معجرم را برد


برق اَلَنگوهام آخر کار دستم داد

دور مُچَم را زخم کرد، زیورم را برد


این دختر شامی چه رقصی می کند بابا

آوازه ها و خنده های او سرم را برد


چه مجلسی دیروز رفتم، بودی آنجا که

هرزه کنیزی بند روی خواهرم را برد



گزارش و صوت: سید علی حسینی


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
بیات
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۶
0
7
ممنون از زحماتتون بابت انعکاس برنامه های حاجی
امیرحسین
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۰۲ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۷
0
5
فوق العاده بود ممنون! :(
علیرضا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۷
0
3
واقعا عالی بود. دمتون گرم که روضه حضرت رقیه حاجی رو در سایت قرار دادید
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین