۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۲ : ۲۳
عقیق: حجتالاسلام والمسلمین سیدحسین مؤمنی، از وعاظ نامآشنایی است که 20 سال تدریس سطوح عالی در حوزه علمیه قم را در کارنامه خود دارد و علاوه بر تدریس، منبرهای وعظ و خطابه و روضهها و مقتلخوانیهای او مشهور است. نقل داستان توبه «علی گندابی» و انتشار گسترده آن در فضای مجازی و در بین جوانان، نام وی را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت.
کسانی که به حسینیه ارک و هیئت حاج منصور ارضی و همچنین به هیئتهای مشهور تهران از جمله هیئت رایة العباس(س) حاج محمود کریمی میروند، او را به خوبی میشناسند. هیئتیهای قم هم از قدیمالایام تاکنون در هیئات مختلف و در حرم حضرت معصومه(س) بسیار پای منبر این واعظ مشهور نشستهاند. سخنرانی که هم با جامعه وعاظ مأنوس است و هم با ذاکران و مداحان رابطه صمیمانه و خوبی دارد و همین باعث شده تا حرفش خریدار و مخاطبان زیادی داشته باشد. بخش اول گفتگو با تسنیم را بخوانید؛
لطفا در ابتدای بحث مختصری از سابقه هیئتی خود و حضورتان در مجالس امام حسین(ع) بفرمایید؛ قبل از اینکه سخنران بشوید، چه فعالیتهایی در هیئت و مرتبط با هیئت داشتهاید؟
اوایل سالهای طلبگیمان بود که همراه با حاج احمد پناهیان در مدرسه علمیه
کرمانیهای قم بودیم. ایام دفاع مقدس و جنگ بود و حال و هوای خاصی بر آن
مدرسه حاکم بود.
جلسات ما هم از زیارت عاشورای صبحهای پنجشنبه در منزل یکی از اساتیدمان
شروع شد تا به شکلگیری هیئت محبین اهل بیت(ع) بعد از جنگ منجر شد. تشکیل
دهنده این هیئت شخص حاج احمد پناهیان بود. منتها استوانه اصلی و رکن این
هیئت حاج علیرضا پناهیان بودند. دوستان دیگری هم که از همان ابتدای
شکلگیری هیئت بودند، یادم هست که آقایان محلوجی، شیرینکار، لطفی (مدیر
رادیو معارف)، حاج آقای صفاری و بنده بودیم.
بنده در ابتدای شکلگیری هیئت دو سِمَت داشتم؛ هم میاندار بودم و هم مدیر داخلی جلسه بودم و تبلیغات و تزئینات و پذیرایی جلسه هم با بنده بود. به همین دلیل هم الآن میتوانم بگویم که تقریبا با تمام زوایای هیئت آشنایی دارم و وقتی وارد یک جلسه میشوم، نقاط ضعف و قوت یک جلسه را تشخیص میدهم. این را هم به برکت خدمت در هیئت میدانم و فکر میکنم که اگر کسی در هیئت خادمی نکرده باشد، نمیتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند.
اولین هیئتی که در آن منبر رفتید، کجا بود؟
اولین منبرم را در هیئت طفلان حضرت زینب(س) تهران رفتم که خودم هم الحمدلله عضو این هیئت هستم که از هیئتهای قدیمی سمت غیاثی و جهانپناه است. خیلی از بچههای این هیئت شهید شدند؛ آقای سیدمحمد میرهاشمی و آقای عسگری از مسئولان این هیئت بودند. به طور اتفاقی یک بار که سخنران جلسه نیامد، بنده با اینکه آن موقع ملبس هم نبودم، ولی لباس طلبگی پوشیدم و منبر رفتم و یادم هست بحثی هم که مطرح کردم در مورد این آیه از قرآن بود که «و من أعرض عن ذکری فإنّ له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة أعمى». بعد از این بود که ارتباط سخنرانیمان با این هیئت بیشتر شد و الآن چندین سال است که 27 رجب را در حسینیه مهدیان مشهد برای این هیئت منبر میرویم.
یکی از ویژگیهای بارز حضرتعالی این است که ارتباطتان با سخنرانان و حتی مداحان خیلی زیاد است و بسیار مشاهده شده که در جلساتی هم شرکت میکنید که در آنها سخنران نیستید؛ درباره این مسئله و تأثیر آن در بهبود و تقویت ارتباط بین وعاظ و مداحان بفرمایید.
من روحیهام، روحیه استفاده است؛ یعنی بر خلاف آقایانی که با عینک نقد همه چیز را میبینند، من اگر فرصت داشته باشم، میروم و در جلسات مینشینم. دو سال قبل بود که شب 23 ماه رمضان جایی برای مراسم احیاء قول داده بودم که بروم، ولی آن جلسه به هم خورد. برای همین به جلسه هیئت فاطمیون(س) قم رفتم و یک گوشه مجلس نشستم که خودم استفاده بکنم. آقای سلحشور ادب و احترام و لطف کردند و به بنده فرمودند شما قرآن بر سر گرفتن را انجام بدهید و بنده هم گفتم چشم.
وقتی با عینک نقد همه چیز را نبینیم، آن موقع راحت هستیم و ارتباطمان هم بیشتر است. این را از باب «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» عرض میکنم که این باعث میشود که اگر بنده به یکی از رفقای سخنران خودم نقدی هم بکنم، ایشان این نقد را جدی بگیرند و واقعا دلسوزانه ببینند و نه مغرضانه. یا حتی بوده است که دوستان به مداحی نقدهایی را وارد کردهاند، ولی تاثیری ندیدهاند، اما بنده وقتی به ایشان یک کلمه گفتهام پذیرفتهاند و آن را اصلاح کردهاند. الحمدلله تابحال هم از منبر بسیاری از دوستان سخنرانم استفاده کردهام و بهره بردهام.
به نظر میآید ارتباط نزدیک سخنرانان و مداحان در هیئات و مجالس اهل بیت(ع) در تهران محسوستر از جاهای دیگر است. نظرتان درباره این موضوع چیست و این ارتباط چه ثمرات و تأثیراتی میتواند داشته باشد؟
یکی از ویژگیهای جلسات تهران این است که حرمت بزرگتر را حفظ میکنند. مثلا در دهه اول محرم همه میدانند که بعدازظهرها جلسه حاج محمود کریمی هست. صبحها آقای حدادیان جلسه دارند. شب بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء جلسه حاج منصور ارضی است. آخر شبها جلسه حاج آقای سازور است. قبل از نماز ظهر جلسات آقای خلج است. اینها در تهران جا افتاده است که به جلسات هم میروند و به هم سر میزنند و این باعث میشود که مستمع هم از جلسات دیگر محروم نشود. این موضوع هم باعث انس و الفت میشود و هم با این کار حریم بزرگترها حفظ میشود.
گفته میشود که یکی از عوامل ایجاد معضلات و مشکلات در هیئات و جلسات عزاداری عدم حضور منبریها و وعاظ در متن هیئت است؛ شما علاوه بر سخنران به گفته خودتان هم میاندار بودهاید و در بخشهای مختلف مدیریت هیئت حضور داشتهاید و با زوایای هیئت آشنا هستید. یک هیئت و هیئتی موفق چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
بنده الآن بیش از 20 سال است که مدرس حوزه علمیه قم هستم و در سطوح عالیه هم تدریس دارم. طلبههایی که در کلاس من حاضر هستند میدانند که امتحان شفاهیای هم که میگیرم از هیئتیها سخت میگیرم. چون اصلا این تلقی را قبول ندارم که یک هیئتی یعنی بینظم و بیانضباط. نخیر، بنده یک هیئتی را منظمترین افراد میدانم. کما اینکه ما خودمان اینگونه بودهایم. هیئت محبین اهل بیت(ع) قم باید به موقع شروع میشد و هر برنامه از قرآن ابتدای جلسه تا منبر و مداحی زمان مخصوص خودشان را داشتند و هیچکدام نباید بیشتر از آن میشد. تمام جلسه هیئت ظرف دو ساعت تمام میشد و بعد ما آنجا را جارو میکردیم و بیرون میرفتیم. یعنی هر چیزی باید سر جای خودش باشد.
یادم هست که در ماه رمضان شبها هیئت میرفتیم و در عین حال ساعت 7 صبح هم که کلاس داشتیم، همیشه سر کلاس حاضر بودیم و اینگونه نبود که به بهانه اینکه شبها تا دیر وقت هیئت بودهایم، صبح دیرهنگام بلند شویم و از کار و زندگی بیفتیم و کلاس اول وقتمان را رها کنیم. اعتقادم بر این است انسانهایی که به بهانه اینکه شبها هیئت میروند، صبح ها را تا دیروقت بخوابند و به کارهایشان نرسند، به تدریج از مسیر نظم خارج میشوند و کسی هم که از طریق نظم خارج بشود، نمیتواند در طریق اهل بیت(ع) بماند و یقینا از مسیر دین خارج میشود.
لذا من هیئتی موفق را کسی میدانم که کارش روی نظم بوده و منظم است و انضباط دارد. باید هر جایی که هست در آن کار نمونه باشد. اگر کارمند است، کارمند نمونه باشد. اگر کاسب است، کاسب نمونه باشد. اگر دانش آموز یا دانشجوست، باید دانشجوی نمونه باشد. این توصیه را هم دلسوزانه عرض میکنم به دوستان هیئتیای که نتوانستهاند در هیئت نظم را یاد بگیرند یا در هیئت نظم را اجرا بکنند که اینها در زندگیشان هم از مسیر اهل بیت(ع) فاصله گرفتهاند.
شما ارتباطتان هم با وعاظ و منبریها و هم با جامعه ذاکران مداحان خوب است؛ سؤال بعدی درباره تحریفات عاشورا است. حضرتعالی بزرگترین عوامل ورود نقلهای غیرواقعی در نقل وقایع حرکت امام حسین(ع) را چه میدانید و برای مقابله با جریان تحریف در بعد نقل وقایع و تبیین اهداف امام(ع) و مستندسازی آن به منابع درست چه باید کرد؟
من ابتدا دو واژه را تعریف بکنم؛ ما یک تحریف داریم و یک تصحیف داریم. پشت تحریف غرضی هست؛ یعنی مغرضانه میآیند یک مطلبی را که میدانند چنان و چنین است، آن را عمدا عوض میکنند. اگر غرض و عمد در تغییر چیزی باشد، ما به آن تحریف میگوییم. اما گاهی از اوقات تصحیف است؛ به این معنا که شما گاهی مطلبی را از بنده میشنوید و میدانید که بنده عمدی بر دروغ گفتن ندارم. شما این مطلب را از بنده نقل میکنید. حالا ممکن است سند آن را هم پیدا نکنید.
من خودم کلاس مقتلشناسی داشتم برای طلابی که به عنوان روحانی کاروان میروند. مقتلشناسی تخصصی علمی بود. اولین کتابی که به عنوان کتاب ضعیف معرفی کردم و کلی هم به نویسنده این کتاب نقد کردم کتاب «روضة الشهداء» بود. شب آیتالله مرعشی نجفی را در خواب دیدم. ایشان به من گفتند که سیدحسین فکر نمیکنی که اینها هم زحمت کشیدهاند. بعد فضای زمان مرحوم کاشفی صاحب «روضه الشهدا» را بررسی کردم و دیدم زمان ایشان بالای منبر کتاب گلستان و بوستان میخواندهاند و از زمانی که این کتاب آمد، دیگر جایگزین گلستان و بوستان شد و مردم شروع به خواندن «روضه الشهداء» در منبرها کردند. لذا کلمه روضهخوان که امروزه مصطلح شده است به برکت کتاب روضه الشهداست.
نکته بعد هم این است که الآن یک تلقی اشتباهی وجود دارد که فکر میکنند و میگویند دون شأن علمی کسی است که روضهخوان باشد. الآن متاسفانه اینگونه شده است که میگویند اگر کسی خیلی باسواد و ملا هست، پس نباید روضهخوان باشد؛ یعنی اگر روضه بخواند از شان علمیاش کم میشود. در حالی که روضهخوانی کاملا یک بحث علمی است و ما انتقاد شدید داریم به علمای بزرگمان که روضه نمیخوانند؛ روضه خواندن کار علمای ما بوده است.
بنابر این باید از 3 دیدگاه به کربلا نگاه کرد. به هر کدام از این دیدگاهها توجه نشود نسبت به کربلا کملطفی شده است. نخست: علل و عواملی که منجر به این رخداد شد، دوم : اتفاقاتی که در روز عاشورا افتاده و سوم : پیامدهای واقعه عاشورا. ما باید به این سه زمینه ورود تخصصی و علمی پیدا کنیم تا مبتلا به این صحبتها و این نحوه سوالات نشویم.
به نظر شما ابعاد معرفتی و عاطفی قیام عاشورا هر یک در مجالس و هیئتهای امام حسین(ع) چه سهم، وزن و جایگاهی داشته باشند و اکتفای به یکی از این ابعاد چه تبعاتی در پی خواهد داشت؟
مقام معظم رهبری فرمودند که کربلا مرکب از سه عنصر است: اول، عقلانیت؛ دوم حماسه و عزت و سوم عاطفه و عشق. هر کدام از اینها بر دیگری بچربد و غلبه پیدا کند، غلط است. شما اگر صرف عقلانیت را بدون حماسه و عاطفه مطرح کنید غلط است. اگر صرف حماسه را مطرح کنید بدون عقلانیت و عاطفه میشود شاهنامه و باز هم غلط است. اگر صرف عاطفه و عشق را مطرح کنید و بگویید که مقصود از این حرکت اشک و گریه است، این هم غلط است.
حالا ما باید این کلام رهبری را تفسیر کنیم؛ در مواردی از عقلانیت کاری برنمیآید؛ یعنی شاهد تعطیلی عقولیم. در جایی که عقل تعطیل است باید از دو حربه حماسه و عزت و احساسات استفاده کرد. اگر حربه حماسه و عزت هم کارساز نشد، تنها حربه ای که در اختیار داریم حربه عاطفه و احساس است. منتها این احساسات باید مدیریت شود و این مدیریت توسط من گوینده و ذاکرین و مداحان باید صورت بگیرد. یعنی این احساسات پاک را باید به سمت امام حسین(ع) و به سمت خدا سوق بدهیم. من تلقیام از منبر صرفا دادن یک سری اطلاعات و معلومات عمومی نیست. منبر دهه اول محرم ما جوان را باید نماز اول وقتخوان بکند که این اتفاق افتاده است و ما نمونههای زیادی از آن را شاهد بودهایم.
برای نمونه ما یک داستان علی گندابی را از استاد فرزانهمان شیخ حسین انصاریان شنیدیم و نقل کردیم که این خودش علی گندابیها درست کرده است. ما الآن یک مجموعهای از علی گندابیهای روز و معاصر داریم. خیلی هستند. ما معمولا هر کجا منبر میرویم مراجعات بسیاری داریم که میگویند برای ما یا پسر و دخترمان هم این طور اتفاقاتی افتاده است. لذا نباید از این عاطفه و احساس هم غفلت کرد. همانگونه که امام حسین(ع) هم در کربلا حضرت علیاصغر (ع) را با علم به اینکه با یک تیر هم شهید میشوند بر روی دستان خودشان گرفتند تا با عاطفه تاریخ صحبت کنند. به همین دلیل است که در تاریخ داریم که بعد از شهادت حضرت علیاصغر(ع) چند نفری از دشمن هم به لشکر امام پیوستند.
به نظر میآید در سالهای اخیر روز به روز از مخاطبان منبر کاشته شده و بر مخاطبان مداحان و ذاکران افزوده شده است و برخی معتقدند که این نشانه غلبه شور بر شعور و معرفت در جلسات است؛ آیا شما چنین دیدگاهی را قبول دارید؟ در صورتی که پاسخ مثبت است علل آن را بفرمائید.
بنده کاملا مخالف حرف برخی از دوستان و عزیزان هستم که کملطفی میکنند و میگویند در این جلسات شور بر شعور غلبه دارد. برای مثال بنده سال قبل در مراسم هیئت «رایة العباس» چیذر تهران ساعت 3 بعد از ظهر منبر میرفتم و از ساعت 4 آقای کریمی میخواندند. از ساعت 7 صبح که در باز میشد جوانان میآمدند و جا میگرفتند. خب این یعنی چه؟ یا 30 شب رمضان حسینیه ارک مجلس حاج منصور و یا حسینیه همدانیها که استاد عزیزمان شیخ حسین انصاریان منبر میروند. جوانی که با آن تیپ خاص میآید و اینجا مینشیند شما میگویید که شور بر ایشان غلبه پیدا کرده است؟
من اسم این را می گذارم شعور اجمالی؛ یعنی شعور اجمالی دارد که مثلا نمیرود به قهوهخانه یا دربند و توچال و درکه و حتی به تفریحات سالم هم نمیرود. خودش را معذب میکند و از ساعتها قبل میآید به این جلسهای که فضا تنگ و هوا گرم است. برای رسیدن به چه مطلوبی؟ ما اسم این را شعور اجمالی میگذاریم. وقتی شور هم ضمیمه آن بشود طرف را به شعور تفصیلی میرساند. لذا کار مداح و سخنران اینجا کار سنگینی است. اینکه رهبر معظم انقلاب به مداحان فرمودند که یک وقتی یک شعر شما از یک ساعت سخنرانی موثرتر است، یک واقعیت است.
گفته میشود که حقیقت را با دروغ نمیشود پیش برد؛ علما تأکید میکردند که روضهخوانان نباید به هر قیمتی فقط دنبال گریاندن مستمعان باشند، بلکه باید به دنبال بیان حقایق نیز باشند. نظر شما درباره مقاتل یا روایات ضعیفالسند چیست و در صورت امکان چند کتاب مقتل معتبر را جهت استفاده مخاطبان معرفی کنید.
وقتی برخی از علمایی که توانمند در این امر هستند، نسبت به این امر اهتمام ندارند و حتی آن را دون شأن خودشان میدانند، کار به این جاها میکشد. روضه خواندن کار آیات عظام ما مانند حاج شیخ جعفر شوشتری و آیتالله حکیم و دیگر بزرگان از علما و مراجع ما بوده است. آیتالله تبریزی میفرمودند که من میخواستم روضهخوان بشوم که شدم مرجع تقلید. یعنی این قدر روضهخوانی برای من قداست دارد. الآن یک تلقیای هست که آقایان علمای ما اگر روضه بخوانند، مخصوصا با لحن و صدا، دون شأن ایشان است. کار کاملا یک کار علمی است و کار علمای ماست. مقاتل را علمای ما نوشتهاند، علامه مجلسی مقتل نوشته است.
البته بهتر است تعبیر «دروغ» را به کار نگیریم. به نظر بنده کسانی که از مقاتل یا روایات ضعیفالسند نقل قول میکنند، کم لطفی و مسامحه میکنند و باید قدری مطالعهشان را بیشتر کنند. من یک بحثی که در کلاسهای مقتلشناسی هم مطرح میکنم استخراج روضه از روضه است. به این معنا که شما به عنوان مداح و روضهخوان، روضهای را که میخواهید شب بخوانید باید از صبح آن روز مرتب با خودتان تکرار کنید. بعد قدرت پیدا میکنید که از داخل روضه، روضه دیگری استنباط و استخراج کنید.
روایتگران کربلا چند گروهاند: یک: گروهی که در لشکریان عمرسعد بودهاند. دوم: بازماندگان از آن واقعه مثل حضرت سکینه(س) و حضرت زینب(س) و حضرت سجاد(ع) و دیگرانی که دیدهاند. سوم: ائمه و پیامبران قبل از امام حسین (ع). چهارم: ائمه بعد از زمان امام حسین(ع). برای مثال اینکه ما میگوییم امام حسین(ع) را زنده سر بریدند، در هیچ مقتلی نیامده است؛ منتها این کلام امام رضا (ع) است. یا اینکه امام حسین(ع) را به قتل صبر کشتند، از امام صادق(ع) است. یا اینکه میگوییم هیچ روزی مثل روز عاشورا نیست، این جمله امام حسن(ع) است که میگوید: «لا یوم کیومک یا ابا عبدالله». پیغمبر خدا روضه می خواندند و حضرت زهرا(س) ضجه میزدند که پیامبر ایشان را آرام می کردند. حتی پیامبران گذشته هم برای حسین(ع) روضه خوانده و گریه کردهاند.
پس کتابهای روایی ما فقط اینها نیستند که در زمان صفویه نوشته شدهاند. فقط این ابیمخنف تحریف شده نیست. بسیاری از مقاتل ما بسیار معتبر هستند که میتوان به آنها مراجعه کرد. مثلا لهوف، مقتل مقرم و مقتل الحسین خوارزمی که سنی هم بوده است، کتاب قمقام فرهادمیرزا، نوع کتابهایی که استاد فرزانه جناب آقای نظریمنفرد همچون قصه کربلا و قصه کوفه نوشتهاند و کتاب جامعی که اخیرا در پژوهشگاه مؤسسه امام خمینی(ره) زیر نظر استاد پیشوایی به نام مقتل جامع امام حسین(ع) در 2 جلد منتشر شده است که کاملا میتوان به آن قسم خورد.
منتها نکته اینجاست که برخی از مداحان دقت کافی را به خرج نمیدهند. شما نگاه کنید برخی از آقایان مداح بر روی شعر و سبک وقت میگذارند. روی ریتم و فضاسازی جلسه وقت میگذارند، ولی روی روضه وقت کافی نمیگذارند.
منبع:تسنیم
211008
خداخیر دنیا وآخرت به آقاسید بده
من خودم نفوذکلام ایشون رو توهیئت دیدم