عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۶۰۵۴
تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۳۹۲ - ۰۸:۲۹
جون کسی بود که امیر المومنین(ع) او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب الوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المومنین(ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی(ع) و سپس به خدمت امام حسین(ع) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
درخشش بدن غلام سیاه امام حسین
عقیق: بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.

جون کسی بود که امیر المومنین(ع) او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب الوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المومنین(ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی(ع) و سپس به خدمت امام حسین(ع) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.

هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین(ع) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.

جون خود را بر قدم های مبارک امام حسین(ع) انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا(ص) ، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟

جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت: آقای من بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا ابا عبدالله(ع)، لطف فرموده مرا بهشتی نماییدتا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می گفت و گریه میکرد به حدی که امام حسین(ع) گریستند و اجازه دادند.

با آنکه جون پیر مردی ۹۰ ساله بود، ولی بچه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خاحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتندو زخمهای فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین(ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود:«اللهم بیش و جهه و طیب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد(ع): بارالها رویش را سفید و بویش را خاموش فرما و با خاندان عصمت(ع) محشورش نما.

از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تما درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.

منبع:باشگاه خبرنگاران
211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
محمدرضا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۳
0
4
این آرزوی لحظه ی جان دادن من است

با ذکـر "یـــا حسین" رود جــان ز پیــکرم ...
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین