چهارمین شماره از کتابمجله همشهری آیه منتشر شد:
*جوانی میگفت من سال ها در سرویس بهداشتی منزل نماز می
خواندم چون پدرم مخالف نماز بود، بالاخره حالت اضطرار است.
*انسان باید خودش را در بندگی عرضه کند، در معاملات باید
جنس را روئیت کرد بعد خریداری نمود. انسان به خدا بگوید این زبان من است، چقدر زندگی ها
به وسیله زبان من بهم ریخت، این چشم من است چقدر گناه کرد و...
*ما باشلوغی ذهن و دل به درخانه خدا آمده ایم، فکرهای ما
مشغول جاهای مختلف است.
*انگار الان واقعا وقت صادر کردن مداح است! به هر کسی اشاره
کنی بلند می شود از خودش با شعرهای بی معنی یک صدایی در می آورد.
*یکی از بزرگان علما زیر آسمان نماز می خواند و آنقدر نمازش طولانی بود که وقتی به رکوع می رفت برف زیادی روی پشتش می نشست.
*عاشق نگشته ای که گرفتار من شوی! ما به دلایل مختلف از مناجات فراری هستیم. برای بعضی ها کله پاچه خوردن صبح جمعه از مستحبات است و
مناجات را رها می کنند و می روند.
*من این حرف که کلنا عباسک یا زینب را قبول ندارم. البته اگر
بگویند همه ی ما غلام عباس زینب هستیم قبول است.
*خدا می گوید من مشتری هستم، قربان این مشتری که به میوه لک دار و
خراب کاری ندارد.
*مهر قبولی خدا بر قلب تو زمانی است که تو بتوانی به یاد امام حسین گریه کنی.
اشعار مناجات؛
این من و این تو این سوز گداز
که گدای شه بخشنده منم
ای خدا بنده ی شرمنده منم
بارالها مپسند خواری من
زده شد بانگ خود آگاهی من
این من و این تو این زاری من
که گدای شه بخشنده منم
ای خدا بنده ی شرمنده منم
هرکجا خواست مرا نفس کشید
عاقبت روی سر افکنده ببین
عمرمن طی شد و بیچاره شدم
رانده ازهردر و هرخانه شدم