۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۰ : ۱۳
در برخی از این مباحثی که خدمت شما عرض میکنیم.گاهی ممکن است به ظاهر تلخیهایی دیده شود. اینها ناشی از حکایت واقعیتهاست. در دنیا واقعیاتی وجود دارد. خیلیها بنا ندارند این تلخیها را به صراحت به زبان بیاورند. من دأبم این نیست که از واقعیاتی که ما را احاطه کرده است حرفی نزنم که مبادا کسی از دین زده شوند. دین هیچ تلخیای ندارد. این خلقت خداوند است که تلخیهایی دارد. که خداوند در قرآن کریم صراحتا میفرماید:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ(البلد آیه ۴)
امتحان هم چیزی از این قبیل است. مقدرات الهی از این قبیل است. تلخیها و شیرینیهایی دارد.
اگر در قرآن کریم دقت کنید اتفاقا اصل هم با تلخیهاست:
سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً (طلاق آیه ۷)
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً(الشرح آیه ۵)
اصل بر سختی است. کنارش آسودگی هم هست.
عبارتهای قرآن کریم در این باره بسیار روشن اند.
نمونههایی از روایات را هم شبهای گذشته برایتان ذکر کردم. مثلا نامه سی و یک نهج البلاغه. که حضرت امیرالمومنین علیه السلام دارد به جوان خود میگوید:
إِلَى الْوَلَدِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْیَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ وَ رَصِیدِ الْآفَاتِ وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَات.
تا چهارده خصلت برای جوان ذکر میکند که غالبشان منفی هستند. اولینش این است به جوانی نامه مینویسم که به آرزوهایش نخواهد رسید. اسیر ایام است زمین خورده شهوات است. سیبل تیرها و بالاهاست. امیرالمومنین علیه السلام نمیآیند برای جذب جوان دروغ بگویند. دنیا این گونه است. دنیا جای رسیدن به آرزوها نیست دنیا جای پس دادن امتحانهاست.
برخی از دوستان ممکن است که گله بکنند یا سوال بکنند که چرا در گفتن حقایق دینی یک زبان تلخی را انتخاب کردهای؟ اینها حقایق دنیاست نه دین! دین میگوید دستت را به من بده تا تو را از تخلیها خلاص کنم تخلیهایت را مثمر ثمر کنم. البته برخی خیال میکنند اگر دین داری بکنند و نماز بخوانند. دیگر از تلخیها و رنجها کلا خلاص میشوند. نه، حالا که نماز خوان شدی مشکلات را تحمل میکنی و نور میگیری اگر نماز خوان نبودی مشکلات را که تحمل میکردی و هیچی هم گیرت نمیآمد چه بسا جهنم هم میرفتی!
تا میآییم از تلخیهای حیات صحبت میکنیم؛ میگوید: از رحمت خدا هم صحبت کن! این تلخی ها اتفاقا از رحمت خداست. بگو از آسودگیها هم صحبت کن.
کمی تلخ زبانی مرا تحمل کنید. برای آنهایی که این تلخ زبانی مرا تحمل نمی کنند. خوششان نمیآید.یک روایت تقدیم میکنم، ان شاء الله جوانهای ما مرد راهاند و از سختی نمیهراسند. اصلا انسان ارزشش به رنجهای مفید و سازندهاست نه رنج های بی خود و بی فایده.
نامه سی و یکم نهج البلاغه سند آموزش و تربیت است. اگر کسی روایت دیگری را در این زمینه آورد که مغایر این نامه شریف بود. به احتمال زیاد باید آن روایت را کنار گذاشت. در موعظه اخلاقی و آموزش تربیت فرزند اولین سند اسلام است. همین نامه است. تدبیر و حکمت امیرالمومنین علیه السلام در این نامه آمده است. ولی در کنارش این روایت را هم تقدیم بکنم:
در تحف العقول ص ۵۹ پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
سیکون بعدی أقوام لا یستقیم لهم الملک إلا بالقتل و التجبر و لا یستقیم لهم الغنى إلا بالبخل و لا تستقیم لهم المحبة فی الناس إلا باتباع الهوى و التیسیر فی الدین ألا فمن أدرک.
بعد از من قومی میآیند که ملکشان قوام پیدا نمیکند مگر به قتل و ظلم، غنی نمیشوند مگر به بخل
اگر دنیا را نگاه بکنید دنیا سرشار از این اقوام است که پیامبر اعلام کردند. حکومتهای غربی را میبینید.دائم زورگویی میکنند. میگویند این انرژی را که ما داریم شما نباید داشته باشید اگر داشته باشید شما را میکشیم. این تکفیریها را میفرستند آنجا که سر ببرند تا منافع این ها تامین شود. دموکراسی غرب با تکیه بر خونهای ریخته شده مظلومان دنیا صد سال است که سرپاست. در ادامه روایت میفرماید: شما خواهید دید اینها وقتی میخواهند بین مردم محبت پیدا کنند از هوای نفس مردم تبعیت میکنند. یک مسئولی که بیاید برای کسب محبوبیت تبعیت کند از اهوای مردم، میآید از قلیان کشیدن صحبت میکند.اینها را پیش بینی میفرمایند
راه دیگر کسب محبوبیت برای آنها، از راه تیسیر در دین است. دین را آسان جلوه میدهند تا محبوب شوند.
شما هم میخواهید من اینگونه باشم!
سخن تلخ نگویم، از حقایق دینی، از آیاتی که ممکن است برای مردم سخت باشد و تلخ باشد. صحبت نکنم تا بین مردم محبوبیت پیدا بکنم!؟ البته معلوم است که نباید اخلاقمان هم طوری بد باشد که مردم از ما در بروند.
یک مروری کنیم که توجه به امتحان چه فوایدی دارد، تا امشب یک معنای دیگری از امتحان را هم ارائه بدهم.
یکی از فواید این بود که توجه به امتحان برای روحیه آدم خیلی خوب است. دچار ترسهای بیجا ، اضطرابهای بیجا، کینه های بیجا نمیشوی. فوق العاده آرامش میدهد. هر کس از امتحان میترسد. به سفارش حضرت امیرالمومنین علیه السلام عمل کند.میفرماید: از هر چیزی می ترسی با کله برو داخلش!عیبی ندارد وارد این نگرانی بشو به آرامشی میرسی.
دیگر فواید توجه به امتحان این است که، ارتباط با خدا را درست میکند تکبر را از بین میبرد انسان یک مقدار ترسان به درگاه خدا میشود. بعد از این ترس محبت پیدا میکند. وابستگی و اتکای به خدا پیدا میکند.
آثار فکریش چیست؟
الکی فضای تربیت دینی را ضعیف قلمداد نمی کند فضای سیاسی را ضعیف تلقی نمی کند. الکی فضای تبلیغ دین را ضعیف تلقی نمیکند.دوستان من آن طور که غربیها با تبلغات میتوانند انسانها را مسخ کنند و جذب کنند. در دستگاه اسلام اگر خیلی هم تبلیغاتشان خوب باشد و هنر هم داشته باشند. نمیتوانند مردم را به نفع خدا مسخ کنند. چون اصلا مسخ کردن در اسلام قبول نیست.
وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ (الانعام آیه ۳۵)
گر چه اعراض آنان بر تو خیلى گران مىآید، و لیکن تو چه مىتوانى کرد؟ آیا مىتوانى زمین را سوراخ کرده و یا نردبانى بر آسمان گذاشته از آسمان و یا از شکم زمین آیهاى برایشان بیاورى؟ (حاشا) خدا است که اگر بخواهد همه آنان را بر هدایت مجتمع مىسازد، پس زنهار که از جاهلان نباش.
خطاب آخر آیه خیلی سهمگین است. میشود حقیقت را خداوند طوری نشان بدهد که همه مات و مبهوت بمانند. اما این کار را نمیکند.
فدای پیامبر(ص) بشوم در یکی از مسیرهای جنگ شترشان را گم کرده بودند. میفرمودند شتر من کجاست؟ منافقین گفتند: آدرس شترش را بلد نیست. آن وقت آدرس دنیا و آخرت را به ما میدهد. همین کارها را میکردند که برخی پرو میشدند. ما تبلیغات دینی که شما را تسخیر بکند قبول نداریم. منتظر همچین چیزی نباشید. البته بماند که الان یک تبلیغات دینی که حقایقی را هم برساند نداریم!!!
در تبلیغ شوق و خوف توامان باید باشد.
آقا مردم را بترسانیم که دورمان خلوت میشود!!
مبلغی که فقط دارد جذب میکند غش در معامله میکند.امام علیه السلام می فرماید که فقیه کسی است که به همان اندازه که شوق ایجاد می کند خوف هم ایجاد کند
اگر تو در امتحان غرق شوی و بفهمی دیگر نمیگویی تبلیغات دینی ضعیف است. خداوند میخواهد که جای دبه کردن را باز بگذارد.
من به تریبت دینی که امروز هست اعتراض دارم. چرا در این تریبت وجه رحمانی دین دارد گفته میشود ولی وجه خوف پنهان میشود. نظام تربیتی درست آنی نیست که تمام محصولاتش درست بیایند بیرون خط تولید ماشین که نیست فرق میکند یک دانه ماشین خارج از استاندارد باشد میگوید. خط تولیدتان خراب است اما دستگاه تربیت درست دستگاهی است که هم مالک اشتر درست کند هم شمر ذی الجوشن. کسانی که خود را روشنفکر میدانند و مدعی هستند که وحی به پیامبر نازل نشده است و پیامبر از جانب خویش گفته. از کسانی هستند که از مذهبیترین مدارس تهران درآمدند. به این راحتی نمیتوان گفت که سیستم آن مدرسه مشکل داشته است.
نگاه امتحانی در تحلیل تبلیغات دینی ماثر است. در تحلیل نظام تربیتی درست این بحث ماثر است. دیگر کسی نمی تواند عوامانه تحلیل کند. صرف وجود جاذبه نشانه تبلیغ خوب نیست.
آقا کسی خیلی مردم را جذب کرده شاید خیلی از هوای نفس مردم تبعیت کرده باشد.
آقا کسی خیلی مردم را دفع کرده شاید زبانش بد بوده شاید هم درست گفته.
نگاه امتحانی در عرصه سیاست هم همین طور دیگر به این سادگیها به تو اجازه نمیدهد تحلیل بکنی.
شما حق نداری به این راحتی برگردی برای گذشتهات حسرت بخوری اگر رنج داری میکشی شاید کارت را درست انجام داده باشی که داری رنج می کشی. شاید اگر کارت را غلط انجام داده بودی رنج هم نمیکشیدی.
پس اثر فکری توجه به امتحان این باشد که کمی از قضاوتهای سطحی خودداری کنیم و به خود اجازه ندهیم که عوامانه صحبت کنیم.
کسی میآید.میگوید نتیجه آن کشتار هایی که امیرالمونین انجام داد در کربلا خودش را نشان داد! چرا تحلیل عوامانه میکنی. قلم دست عوام بیافتد همین میشود دیگر.
در قانون گذاری و جلوگیری و ایجاد نظم و در تربیت فززند و درسیاست گذاری برای اینکه دچار تحلیل عوامانه و سطحی نشویم به نگاه به امتحان الهی نیازمندیم.
دستگاه امتحان حاکم بر مقدرات بشر است حتی اعمال اختیاری شما هم اگر بخواهد اثرش بر شما مترتب شود. باید از دستگاه امتحان بگذرد
خداوند میفرماید به برخی از افراد زیرک که اتفاقا تدبیر درست مالی هم دارد. چیزی نمیدهیم و در مقابل چشمان او به یک فرد احمق که تدبیری هم ندارد. مال فراوان میدهیم تا بداند که همه چیز دست ماست.
دیروز گفتیم که هدف امتحان این است که شرایطی را ایجاد بکند که ما انتخاب بکنیم. انسان انسان شده است که بتواند معصیت کند بتواند ثواب کند تا بتواند انتخاب بکند امتحان صحنهای را می سازد که بتوانی انتخابی بکنی
شما اگر بخواهی انتخاب ارزشمند بکنی یقینا با رنج همراه خواهد بود. چون باید روی یک علاقه پا بگذاری.
ولی فایده امتحان فقط این نیست. وجه دیگری هم دارد:
خدا با امتحان صحنهای را برای شما پیش میآورد تا خوبیها و ما فی الضمیرت بیرون بریزد!
آقا این را بگویم زیاد هم با استخاره از امتحان در نروید! استخاره فوق العاده است من اعتقاد راسخ به استخاره دارم اما استخاره صحنه امتحان را به هم نمیزند استخاره می کند برای ازدواج، خوب میآید ازدواج میکند و زن آنقدر بد اخلاق است که پدرش میآید. اخر استخاره خوب درآمد. بله خوب برای تو به نفع تو بودن است؛ نفع تو در این امتحان بوده است.با استخاره از انتخاب خوب در نرو استخاره امتحان را حذف نمیکند چه بسا تسهیل بکند.
کسی که خوب است که معلوم است اگر سر دو راهی قرار بگیرید کدام راه را انتخاب میکند. خوب دیگر چرا امتحان؟ خدا این را میداند اما میدان را ایجاد میکند که این خوبیها بروز کند. تجلی کند. این یک منظور از امتحان.
یک منظور دیگر امتحان یک بعد دیگر امتحان این است که آدمهای بد هم آن چه دارند بروز دهند. خداوند به کافران فرصت میدهند که آنچه که در ضمیرشان دارند بیرون بریزند. هرچه دارند بیرون بریزند.خداوند در قران کریم درباره کافرانی که ایمان نمیآورند. همین مطلب را میفرماید.
دفاع مقدس کاری کرد که نوری که در وجود خیلیها بود تجلی کرد در سختی هاست که تجلیهای خوب از آدمهای خوب ظاهر شود. خوب چه لزومی دارد که ظاهر شود؟ چون اگر ظاهر شود رشد پیدا میکند و تقویت میشود. اگر نیتهای خوبی داشته باشی خدا امتحانت میکند تا این نیتها بروز پیدا کند. معمولا این امتحانها با سختی هم همراه است. با فدا کاری هم همراه است. خدایا من تو را دوست دارم خوب پس میدان را برایت فراهم میکنم که قربانی بدهی.
خداوند به سِر بنده خود نگاه میکند. سر با باطن فرق میکند. سِر قسمتی از دورن ماست که خودمان هم خبر نداریم. باطن جایی است که خودمان میبینیم. خداوند میفرماید من به سر بنده مومنم نگاه میکنم هر چه باشد لباس میکنم و تنش میکنم.ان خیر فخیر و ان شر فشر…
امتحان محل بیرون ریختن ما فی الضمیر است و چه میدانی که چه پنهان کردهای.
آیت الله بهجت سخنی گفتهاند که من وحشت میکنم که جدی بگیرمش. ان شاءالله برای موعظه ما گفتهاند.
ایشان میفرمایند: «ما همه مان شمر بالقوهایم». چه دلیلی دارد که سر درون من چنین پستیای را نداشته باشد!؟ موقع امتحان بیرون میآید. آقا اصلا امتحان برای انتخاب تو نیست تو انتخابت را کردهای امتحان می کنم تا رو بیائی. بیرون بریزی. اگر خوبی رو بیائی رشد کنی، اگر بدی رو بیائی مایه عبرت دیگران بشوی.
میدانید که دارم چه میکنم پشت صحنه کار را بگویم من اعتمادت را به همه اتفاقاتی که بیرون خودت بود از بین بردم. آقا این موفقیت مال من بود؟ نه آقا برنامه ریزی بکنم به نتیجه می رسم؟ معلوم نیست و … با این سخن آخر اعتماد شما به خودتان را هم از بین بردم.
آقا اعتماد ما را به خودمان هم از بین میبری چه کنیم؟ برو در خانه خدا بگو «الهی من لی غیرک». خدایا من هیچی ندارم، به هیچ چیز نمی توانم اعتماد کنم و تکیه کنم الا به تو
یک سال آخر ماه رمضان در دانشگاه امام صادق علیه السلام مدتی جلسه داشتیم؛ شبهای آخر حال خوشی داشتند همه آویزان در خانه خدا. خدایا امشب شب آخر اگر نبخشی چی؟ چرا سه شب پیش این حال را نداشتید؟ من جوابش را می دهم کاریکاتورش را هم می کشم. آخر او سه شب پیش مشرک بود میگفت سه شب پیش رو دارم و خدا هم دارم. اما شب اخر فقط میگوید فقط خدا دارم. این بیچاره نمیدانست که سه شب پیش هم فقط خدا را داشت. در دعای امام سجاد علیه السلام می روی میبینی او شب اول ماه مبارک رمضان دارد برای تمام شدن ماه رمضان گریه میکند. اما شما نه! میگویی من فرصت دارم امکانات دارم عقل دارم برنامهریزی میکنم آن وقت اگر نشد یک یا خدا هم میگویم. به چی میخواهی اعتماد کنی؟ آقا امیدت را به همه جا بریدم که به خدا برسی. آن آقا که در خانه کعبه به دنیا آمده پیامبر به میگوید علی جان تو قسیم نار و الجنه هستی تو میزانی. او به هیچ چیز اعتماد ندارد. ما به چه می خواهیم اعتماد کنیم.
امتحان بعضی وقتها به ما میگوید میخواهم انتخاب کنی. بعضی وقتها هم میگوید انتخابت را کردهای میخواهم رو کنم. بروز بدهم. بگویم تو کی هستی؟ آنها که انتخابشان را کردند که امتحانشان تمام نمیشود
خدا می داند که ابراهیم علیه السلام قربانی را انتخاب میکند اما خدا می فرماید که می خواهم نشانت بدهم به اهل عالم عزیز من. خدا می داند که حسین علیه السلام سر دو راهی نمیماند.خدا می فرماید می خواهم نشانت دهم به اهل عالم بیشتر از آن که ابراهیم را نشان دادم.
نمیدانم چرا خدا بنا دارد که بندههای بدش هم خودشان را نشان بدهند.
اجمالا همیشه استغفار کنید خیلی استغفار کنید
خدایا در سر ما در نهان ما هرچه خوبی هست تجلی بده طاقت امتحاناتش هم به ما بده
در سر ما اگر بدی هست بیا بگذر
خدایا ما طاقت امتحانت را نداریم، خدایا ما طاقت جلوی امیرالمومنین ایستادن را نداریم
خدایا ما را جزء آن شمرهای بالقوه نگذار.
خدایا من کلا غلط کردم. تو ببخش
خدایا نخواهی یک وقت بدی ام ار اثبات بکنی خودم اعتراف میکنم
چرا می گویند نصف شب ها بروید استغفار کنید. خدا از انتخابهای بد بندهاش در ضمیرش با خبر است از آن ها بدش میآید میخواهد لباسش کند. شب میآید استغفار کند خدا میگذرد.
بگذارید داستانی برایتان بگویم تا مزه اعتماد به خدا را ببینی!
حکم حرمت شراب آمده بود ولی جوانی بالای سرش خمره شراب گرفته بود میآمد.
به پیامبر برخورد کرد حضرت فرمود: به به چه جوانی داری برای کار می روی آفرین
گفت خدایا آبرویم را نبریها
رسول خدا فرمود چه داری؟ گفت: عسل
پیامبر گفت ببینم عسلت را
آقا این دیگر مرد گفت هیچی نداشت جز خدا خدا دوست ندارم پیش پیامبر ضایع بشم!
پیامبر در خمره را باز کرد پر از عسل بود.
افتاد زمین می گفت خدایا ممنون خدایا شکرت
خدایا خمره شراب روی سر ما را به عسل تبدیل کن خدایا .ما جلوی حسین ضایع نشیم!
خدا در کربلا خواست حسینش را به عالم نشان بدهد…
مقتل: نحوه شهادت طفل شیرخوار امام حسین علیه السلام براساس نقل تاریخ یعقوبی
تاریخ یعقوبی: ج ٢ ص ٢۴۵.
تَقَدَّموا رَجُلاً رَجُلاً، حَتّى بَقِیَ وَحدَهُ ما مَعَهُ أحَدٌ مِن أهلِهِ، ولا وُلدِهِ ولا أقارِبِهِ، فَإِنَّهُ لَواقِفٌ عَلى فَرَسِهِ، إذ اُتِیَ بِمَولودٍ قَد وُلِدَ لَهُ فی تِلکَ السّاعَةِ، فَأَذَّنَ فی اُذُنِهِ، وجَعَلَ یُحَنِّکُهُ إذ أتاهُ سَهمٌ فَوَقَعَ فی حَلقِ الصَّبِیِّ فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَینُ علیه السلام السَّهمَ مِن حَلقِهِ، وجَعَلَ یُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ ویَقولُ: وَاللّه ِ لَأَنتَ أکرَمُ عَلَى اللّه مِنَ النّاقَةِ، ولَمُحَمَّدٌ أکرَمُ عَلَى اللّه ِ مِن صالِحٍ! ثُمَّ أتى فَوَضَعَهُ مَعَ وُلدِهِ وبَنی أخیهِ.
ترجمه: یاران امام حسین علیه السلام یک به یک گام پیش نهادند [و رزمیدند و شهید شدند] تا این که امام علیه السلام تنها ماند و هیچ یک از [ مردان ]خانواده و فرزندان و نزدیکانش با او نماند. او بر بالاى اسبش بود. کودکى را که همان ساعت متولّد شده بود، برایش آوردند. امام حسین علیه السلام در گوشش اذان گفت و کامِ او را بر مى داشت که تیرى آمد و در گلوى کودک نشست و ذبحش کرد. امام حسین علیه السلام تیر را از گلوى او بیرون کشید و خونش را به بدن او مالید و گفت: «به خدا سوگند تو نزد خدا از شتر صالح گرامى ترى و محمّد صلى الله علیه و آله نیز نزد خدا از صالح، گرامى تر است». سپس آمد و او را کنار فرزندان و برادرزادگانش نهاد.
شاعر: مهدی سیار
سرباز آخر من/اصغر من/ دلخوشی بابا
آتش زد بر جگرم/ ای پسرم/ تلظی لبها
بر سر دستان پدر/ میدرخشد پیکر تو
خیره چشم حرمله بر/ روشنی حنجر تو
چه شد در آن لحظه/ دگر نمیدانم
فقط پر از خون شد/ میان دستانم
بر روی دست پدر این همه پرپر مزن
مانده بر گونه تر، خون تو و اشک من
قنوت سرخ من، پسرم
بگو کدامین سو ببرم
تو را گل پرپر
خودت بگو آخر،چه کنم
اگر بپرسن اهل حرم
چه شد علی اصغر
نور خورشید و مهتاب من
مهربان من، ارباب من
من کیم مهمانت، ساحل احسانت
یا عزیز الزهرا، جان من قربانت
یوسف پیغمبر، یا مجیب المضطر
ای غریب مادر
یا اباعبدالله
خون بهای تو حی سبحان
کشته ی راه دین و قرآن
ضد هر گمراهی گرمی هر آهی
هر تو وجه الله و هم ذبیح اللهی
تشنه ی بی یاور نور چشم خواهر ای غریب مادر
یااباعبدالله
بی بصیرت ها چه ها کردند
سر تو از تن جدا کردند
چه کنیم از داغ بی کران گودال
می زدی دست و پا در میان گودال
یا اباعبدالله
مولا یاحسین یا اباعبدالله
عالم به فدات یا اباعبدالله
سوزم ز عزات
شاعر: میلاد عرفان پور
تلظی مکن نازنینم/ تلظی مکن جان بابا
مبادا که دشمن ببیند/ تکان خوردن شانه ام را
ببین بی تو تنهایی ام را/ ببین خم شده قامت من
به خون تو دستم حنا شد/ علی اصغر ای زینت من
تلظی مکن ای/ گل پرپر من
یا باب الحوائج/علی اصغر من
(لالایی، علی اصغر)
چرا نازکای گلویت/ دگر جای بوسه ندارد
شده موسم آن که خونت/ به عرش الهی ببارد
تو ذبح حسینی که عطشان/ منا کرده ای کربلا را
که گهواره ی خالی تو/تکان داده ارض و سما را
مرا می کشد غم/ در این حال محزون
که لبهای خشکت/ لبالب شد از خون
(لالایی، علی اصغر)
شده جلوه ی اسم اعظم/ به چشمان ناز تو پیدا
تو سرّ حسینی که آمد/ برای شهادت به دنیا
اگرچه که ششماهه باشی/ تو هفت آسمان را نشانی
تو طفلی ولیکن شگفتا / که پیر همه عارفانی
شبیهت ندیدم/ شهیدی به عالم
تو را با دو دستم/ به حق، هدیه دادم
(لالایی، علی اصغر)
مولا یاحسین یا اباعبدالله
عالم به فدات یا اباعبدالله
سوزم ز عزات یا اباعبدالله
قربان وفات یا اباعبدالله
لعنت به جماعتی که منعت کردند
از آب فرات یا اباعبدالله
مولا یا حسین یا اباعبدالله
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست
مصداق صحیح لعن الله یزید
امروز شعار مرگ بر آمریکاست
مولا یا حسین یا اباعبدالله
با خامنه ای کسی نگردد گمراه
او در شب فتنه می درخشد چون ماه
در هر نفسم برای او می خوانم
لا حول و لا قوه الا بالله
مولا یا حسین یا اباعبدالله
سَید و مولا حسین، آرام دلها حسین
زِمزمهی عاشقان، یاحسین و یاحسین
ندارم غیر تو فکر و خیالی بنفسی انت و اهلی و مالی
روضههای مقتل را، مثل باران می گرییم
در غم تو این شبها، با شهیدان می گرییم
اشک ما مرثیه خوان فرات است مولای ما قتیل العبرات است
با ولایت می مانیم، شور ما از عاشوراست
ای عاشقان بسم الله، راه قدس از کربلاست
تنها نگذارم در میدان، ولی را مولایم رهبرم سِید علی را
کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا
وارث خون حسین، مهدی زهرا بیا
یار مظلومان کی میرسی از راه العجل العجل یا حجةَ الله
شاعر: محمد مهدی سیار و میلاد عرفان پور
اولا نه شما ونه بنده از دلیل گرم بودن نفس حاج میثم به این جزئیات آگاه نیستیم
دوما انسان برای اینکه شان عظیم یک مجلس یا یک استاد را بخواهد بیان کند درست نیست که دیگزان را منکوب کد.
سوما در دانشگاه امام صادق (علیه السلام) آنقدر انسان های بزرگی هست که بعید نیست حاج میثم از نفس خق آن ها استفاده کرده باشد (مثل آیت الله مهدوی ، آیت الله باقری ، آیت الله سید حسن مصطفوی ، آیت الله قرهی و...)
حق جو باشید
التماس دعای خیر