۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۸ : ۱۹
عقیق: طفل شیرخواره را در آغوش گرفت و به سوی دشمنی رفت که تمام یاران و نزدیکانش را به شهادت رسانده بود. وقتی به نزدیکی آنها رسید، خطاب به قوم فرمود، «شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید، و از آنها جز این کودک باقی نمانده که از شدت تشنگی مثل مرغ، دهان باز میکند و میبندد این کودک که گناه ندارد، نزد شما آورده ام تا به او آب بدهید.ای قوم اگر به من رحم نمیکنید به این کودک رحم کنید، آیا او را نمی بینید که چگونه از شدت و حرارت تشنگی، دهان را باز و بسته می کند؟ هنوز سخن امام تمام نشده بود، به اشاره عمر سعد، حرمله بن کاهل اسدی گلوی نازک او را هدف تیر سه شعبه اش قرار داد تیر به گلو اصابت کرد. مصیبت علی اصغر به قدری بر امام حسین علیه السلام سخت بود که آن حضرت در حالی که گریه میکرد، به خدا متوجه شد و عرض کرد: «خدایا خودت بین ما و این قوم، داوری کن، آنها ما را دعوت کردند تا ما را یاری کنند، ولی به کشتن ما اقدام می کنند». از جانب آسمان ندائی شنید: ای حسین در فکر اصغر نباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. این ندا، ندای دلداری به حسین علیه السلام بود، تا بتواند فاجعه غمبار مصیبت اصغر را تحمل کند.
حاج حسن خلج، روضه علی اصغر(ع)
آیا نام واقعی طفل امام حسین(ع)، علی اصغر بوده است؟
منابع تاريخى، نام اين طفل را گوناگون نوشته اند؛ در برخى منابع از او (بدون ذكر نام) تعبير به «صبى» شده، چنان كه در روايتى، امام باقر(عليه السلام) نيز از اين طفل، تعبير به «صبى» كرده است. دسته اى از منابع نيز با عنوان «صغير» از او ياد كرده اند. فضيل بن زبير (از اصحاب امام باقر و امام صادق) هم به صراحت نام او را عبدالله ضبط كرده است. ابومخنف در خبرى كه از حُمَيد بن مسلم نقل كرده، به نقل از برخى، نام او را عبدالله دانسته است، اما در جاى ديگر، به صراحت نام او را مى آورد. مورخان و رجال شناسان بعدى به صراحت نام او را عبدالله نوشته اند. بسيارى از منابع متأخر نيز با همين نام از او ياد كرده اند. ابن اعثم نخستين مورخى است كه از طفل شيرخوار با نام «على» ياد كرده و از او با نام «علىٌ فى الرضاع» تعبير كرده است اما اولين كسى كه نام يكى از فرزندان امام را (افزون بر على اكبر و امام چهارم و عبدالله) «على اصغر» دانسته است ، طبرى شيعى (از علماى قرن چهارم) است.
روضه خوانی سید حسن نصرالله
آیا سن طفل امام حسین(ع) شش ماهه بوده است؟
در بسيارى از منابع تاريخى ، سخنى از سن کودک امام (ع) به ميان نيامده و تنها به عناوينى، همانند صبى، صغير، طفل و رضيع (شيرخوار) اكتفا شده است. البته برخى مورخان و مقتل نويسان، بر اين باورند كه اين طفل در روز عاشورا به دنيا آمده است.اما اسناد قابل اعتنا كه در آن به سن اين طفل اشاره شده هم وجود دارد. «محمد بن سعد» نخستین نویسنده ای است كه از پسرى سه ساله براى امام حسين(ع) سخن به ميان آورده كه عقبة بن بشر اسدى، او را با تيرى شهيد كرد. بلعمى، درباره چگونگى شهادت طفل شيرخوار، او را يك ساله دانسته است. و بالأخره در بيتى به جاى مانده از كسائى مروزى، شاعر قرن چهارم از طفلى پنج ماهه، ياد شده است:چنان كه ملاحظه مى شود، هيچ وجه جمعى بين سه قول ياد شده وجود ندارد، اگرچه شايد بتوان گفته بلعمى را به دلايلى ترجيح داد، زيرا برخى منابع به شيرخواره بودن اين طفل اشاره كرده اند كه طبيعتاً با قول ابن سعد سازگارى ندارد و برخى ديگر چنان كه خواهد آمد گفته اند كه امام(ع) او را در دامانش نشاند كه اين امر با پنج ماهه بودن كودك (گفته كسائى مروزى) ناسازگار است، زيرا اين كودك طبيعتاً بايد به سنى از رشد رسيده باشد كه نشستن او در دامان پدر ممكن باشد، از اين رو اين دو ويژگى ياد شده با هم، با يك ساله بودن كودك سازگار است. اگرچه به اين نكته نيز بايد اذعان كرد كه گفته بلعمى مرسل و بدون استناد به گفته راويانى است كه او از آن ها نقل كرده است.
اما در برابر گزارش منابع قدیمی در باره سن طفل شيرخوار، ديدگاهى است كه سن اين طفل را شش ماهه دانسته و چنان روى اين ديدگاه در يكى دو قرن اخير، تبليغ شده است كه امروزه در منابر و محافل روضه خوانى، شهرت خاصى دارد و حتى در سال هاى اخير، برخى براى او جشن تولد گرفته و تولّد وى را با محاسبه برگشت به شش ماه پيش از عاشوراى سال 61قمری در ده رجب سال 60قمری مى دانند! بلكه اين امر تا آن جا پيش رفته است كه اين تاريخ، در برخى از تقويم هاى مذهبى به عنوان سالروز ولادت او ثبت شده است، در حالى كه اين گفته هيچ مدرك معتبرى ندارد و تنها مأخذ آن، گزارشى است كه در كتاب ابومخنف آمده و به تدريج به مآخذ معاصران راه يافته است.
آيا على اصغر همان عبدالله شيرخوار است؟
محقق شهيد قاضى طباطبايى با ملاحظه مطالب مختلف تاريخى درباره چگونگى شهادت طفل شيرخوار، به اين نتيجه رسيده است كه امام حسين(ع) سه طفل خردسال داشته است: يكى، نوزادى كه در روز عاشورا به دنيا آمده و يعقوبى از آن خبر داده است، ديگرى عبدالله كه شش ماهه و شيرخوار بوده و سومى على اصغر كه شش سال داشته است. اما مورخان در ضبط و ثبت گزارش شهادت اين سه نفر، دقت لازم را نكرده و جريان شهادت هر يك را با ديگرى خلط كرده و هر يك را به جاى ديگرى نوشته و به مرور زمان، اين سه كودك، يك نفر به حساب آمده اند كه منابع كهن او را عبدالله رضيع و منابع متأخر، او را على خوانده اند.او در ادامه نوشتار خود قراين و شواهدى براى مدعاى خود مى آورد كه به اختصار چنين است:
1. شهادت عبدالله رضيع اين گونه است كه امام(ع) براى وداع اين طفل، جلوى خيمه آمده و بر زمين نشسته و طفل شيرخوار را در آغوش مى گيرد و آن طفل در دامان امام(ع) هدف تير قرار گرفته، شهيد مى شود. اين امر، حاكى از آن است كه عبدالله غير از على اصغر بوده است، زيرا شهادت على در حالى رخ داد كه امام(ع) سوار بر اسب بود و در ميدان جنگ مقابل لشكر دشمن ايستاده بود و بنابر گزارش سبط بن جوزى، از آنان براى اين كودك تشنه، آب طلب كرد.
2. در ماجرای شهادت على اصغر، حضرت بر او نماز مى گذارد كه طبق نظر فقها، خواندن نماز ميت بر كم تر از شش سال واجب نيست و استحباب آن نيز معلوم نيست و بنابر تحقيق، مورد اشكال است، در حالى كه در جريان شهادت عبدالله، چنين اتفاقى رخ نداده است. از اين رو نماز خواندن امام(ع) بر طفلى كه دست كم شش سال دارد با شيرخواره بودن طفل، سازگارى ندارد و نمى شود اين دو نفر، يك نفر باشند.
3. پس از شهادت طفل شيرخوار، امام(ع) او را كنار شهداى ديگر قرار مى دهد، در حالى كه در باره على اصغر نقل شده است كه حضرت پس از خواندن نماز بر او، او را دفن كرد. پس معلوم مى شود كه عبداللّه رضيع غير از على اصغر بوده كه دست كم شش سال داشته است.
4 سبط بن جوزى درباره همين طفل شش ساله نوشته است كه چون از تشنگى گريه مى كرد، امام(ع) او را در برابر لشكر عمر سعد قرار داد و از آنان براى او آب طلب كرد، اما درباره طفل دیگر چنين گزارشى نشده و تنها جريان وداع آن حضرت با آن طفل، آن هم جلوى خيمه گاه (نه در ميدان نبرد) گزارش شده است. به هر حال آنچه مسلم است شهادت طفل شیرخواره ای است که در روز عاشورا به شهادت رسیده و تردید در نام او چیزی از واقیعیت این حادثه و ظلمی که بر سید الشهدا روا گشته کم نمی کند.
سید مهدی میرداماد
چگونگى شهادت طفل شيرخوار
1- هنگامی که همه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، ندای غریبانه امام بلند شد: آیا حمایت کننده ای هست تا از حرم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم حمایت کند؟ آیا فریادرسی هست که برای امید ثواب ما را یاری کند؟ وقتی که این ندا به گوش بانوان حرم رسید، صدای گریه و شیون آنها بلند شد، امام کنار خیمه آمد و به زینب سلام الله علیها فرمود: فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم، کودک را گرفت، همین که خواست ببوسد حرمله تیری به سوی گلوی نازک او رها کرد، آن تیر به گلوی او اصابت نمود، و سرش را ذبح کرد. امام آن کودک را به زینب علیها السلام داد فرمود: او را نگهدار، و دستش را زیر گلوی کودک گرفت، پر از خون شد، آن خون را به طرف آسمان پاشید.
2- امام حسین علیه السلام نزد خواهرش ام کلثوم (زینب صغری) آمد و به او فرمود: ای خواهر! ترا در مورد نگهداری کودک شیرخوارم، سفارش میکنم، زیرا او کودک شش ماهه است و مراقبت نیاز دارد.ام کلثوم عرض کرد: برادرم، این کودک سه روز است که آب نیاشامیده از قوم برای او آبی بگیر. امام حسین علیه السلام علی اصغرش را در آغوش گرفت و به سوی قوم رفت، خطاب به قوم فرمود، «شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید، و از آنها جز این کودک باقی نمانده که از شدت تشنگی مثل مرغ، دهان باز میکند و میبندد این کودک که گناه ندارد، نزد شما آورده ام تا به او آب بدهید.ای قوم اگر به من رحم نمی کنید به این کودک رحم کنید، آیا او را نمی بینید که چگونه از شدت و حرارت تشنگی، دهان را باز و بسته می کند؟ هنوز سخن امام تمام نشده بود، به اشاره عمر سعد، حرمله بن کاهل اسدی گلوی نازک او را هدف تیر سه شعبه اش قرار داد که تیر به گلو اصابت کرد. مصیبت جگر سوز علی اصغر به قدری بر امام حسین علیه السلام سخت بود که آن حضرت در حالی که گریه می کرد، به خدا متوجه شد و عرض کرد: «خدایا خودت بین ما و این قوم، داوری کن، آنها ما را دعوت کردند تا ما را یاری کنند، ولی به کشتن ما اقدام می کنند».از جانب آسمان ندائی شنید: ای حسین در فکر اصغر نباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است.این ندا، ندای دلداری به حسین علیه السلام بود، تا بتواند فاجعه غمبار مصیبت اصغر را تحمل کند.
محمد حسین حدادیان
*******روز شمار روز هفتم ماه محرم
1.در روز هفتم محرم عبید اللّه بن زیاد ضمن نامه ای به عمر بن سعد از او خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین(ع) و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسی امام حسین علیهالسلام و یارانش به آب شدند.
2. در این روز مردی به نام "عبداللّه بن حصین ازدی" ـ كه از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند كه قطرهای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!حمید بن مسلم ميگوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود، قسم به آن خدایی كه جز او پروردگاری نیست، دیدم كه عبداللّه بن حصین آنقدر آب ميآشامید تا شكمش بالا ميآمد و آن را بالا ميآورد و باز فریاد ميزد: العطش! باز آب ميخورد، ولی سیراب نميشد. چنین بود تا به هلاكت رسید.
3. روزي است كه حق تعالى با حضرت موسى در كوه طور سخن گفت.
4. در اين روز، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار بر شريعه فرات مامور و امام حسين ع را از آب منع كرد.
منابع
1 ـ مكارمالاخلاق، ص197، بيروت.
2ـ الاغاني، ج16، ص140 ـ 141، قاهره، انسابالاشراف، ج1، ص195، انتشارات محمودي.
3ـ مجله تراثنا، ش10، 187، مؤسسه آلالبيت.
4ـ طبقات الكبري، ج3، ص100 و ج5، ص182، 186، بيروت.
5ـ الاغاني، 16، ص141 ـ جمهرة انساب العرب، ص457.
6ـ البداية و النهاية، ج8، ص212.
8ـ المجدي، ص92، قم.
9ـ البداية و النهاية، ج8، ص212.
10ـ الكامل، ج4، ص88.
تهیه و تنظیم:محمود رضا در خشانی
ولی خیلی غمناک بود خدا لعنت کنه حرمله را که طفل معصوم را به شهادت رساند