۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۴ : ۱۳
عقیق: دلشان می خواست
سینه بزنند برای حسین (ع) اما نه در هیئت آدم های بزرگ. می خواستند ذکر حسین (ع) را
زمزمه کنند اما نه به زبان بزرگترها بلکه با دل و دست های کوچکشان. می خواستند در عزای حسین(ع) به سر و سینه
بکوبند و حسین گویان راهی محله های اطراف شوند.
تعدادشان به انگشتان دست هم نمی رسید. همه با انگشت نشانشان می دادند. نگاهها به طرف آنها بود. وقتی از کوچه های اطراف می گذشتند و نگاهشان به هیئت های بزرگ محل می افتاد آرزو می کردند علی اصغرشان بزرگ شده، جانی بگیرد و زبانزد هیئت های مذهبی محل شود. دیری نگذشت علی اصغرشان جان گرفت، بزرگ شد.
حالا وقتی هیئت به راه می افتد همه با انگشت نشان می دهند نه به حالت تمسخر بلکه به حالت اعتبار. حسین (ع) به این هیئت کودکانه آبرو داد، بزرگش کرد و حالا نامش در کنار دیگر هیئت های مذهبی ثبت شده است. این ثمره ثبت نام حسین (ع) در دل های کوچک نوجوانان و کودکان سال 68 است که امروز جوان شده اند.
محرم رسیده است . می خواهیم به دیدار کودکان دیروز برویم. همانها که با بلندگوی سبزی فروشی برای حسین (ع) ناله سر دادند و بر سر و سینه زدند، هیئتشان از 5 نفر به 200نفر رسید. چادرهای مادرانشان جای خود را به چادرهای برزنتی امروزی داد و تکیه شان نام هیئت بر خود گرفت. بانیان هیئت علی اصغر این بار میزبان ما شده اند. ما را در جمع خود پذیرفتند و از کرامات اهل بیت به ویژه سالار شهیدان برایمان می گویند.
مهدی شاه وردی، شاهرخ الله بهداشتی، علی گنجی، رضا خاجی و مهدی آقایانی؛ نوجوانانی بودند که درسال 68 تصمیم به راه اندازی هیئت علی اصغر گرفتند. محله گلستانی، کوچه میراولیایی، بن بست مهریزی میزبان این تکیه کوچک عزاداری سالار شهیدان بود. چادرسیاه مادران خود را گرفته و با طناب به دیوار وصل می کردند تا هیئتشان سرو سامان بگیرد. تکیه شان زودتر از همه برپا و دیرتر از همه جمع می شد. با همان امکانات کم خود پذیرای عزاداران حسینی می شدند. به دیگر هیئتهای کودکان غذا می دادند و همواره آداب عزادرای را به جا می آوردند.
مهدی شاه وردی از موسسان
این هیئت از فعالیت های ابتدایی این هیئت چنین می گوید: وقتی دسته عزاداری ما در محل
به راه می افتاد اهالی محل و کوچه های اطراف مراسم ما را نمی پذیرفتند و از ما می خواستند
در هیئت بزرگان محل حضور یابیم اما از آنجا
که پدر و مادرم خادم الحسین بودند از ما حمایت می کردند. اگر چه تعدادمان 5 نفر بود،
اما به 50 نفر شام می دادیم.
اولین نوحه ها و مرثیه هایی که برای سالار شهیدان در تکیه خود زمزمه می کردید چه بود؟
ببین حال پریشانم، ام البنین افغان کند رو سوی قبرستان کند، قنداقه خونین و جوانان بنی هاشم بیایید.
چند سال طول کشید تا تکیه شما در محل به عنوان یک هیئت پذیرفته شود؟
حدود سه سال. در همین فاصله زمانی تعداد ما از 5 نفر به 20 نفر افزایش یافت که موجب دلگرمی بیشتر ما شد.
چرا هیئت با نام حضرت علی اصغر مزین شد؟
بانیان هیئت کوچک بودند. از این رو تصمیم گرفتیم نام شش ماهه اباعبدالله را بر روی هیئت بگذاریم.
برای تامین هزینه های تکیه کوچکتان چه کاری انجام می دادید؟
سینی به دست می گرفتیم و در کوچه و محله ها به راه می افتادیم تا کمک مردمی جمع کنیم. مردم می گفتند مگر امام حسین (ع) گدا است که شما به نام ایشان پول جمع می کنید. دلمان می رنجید اما چون هدفی بزرگ داشیم نا امید نمی شدیم.
در حال حاضر هزینه های جاری هیئت از کجا تامین می شود ؟
از محل کمک های مردمی و هیئت زنانه وابسته به هیئت حضرت علی اصغر (ع)
از تاریخچه شکل گیری هیئت زنانه بگویید؟
این هیئت که مسئولیت اصلی آن بر روی دوش مادرم (خانم حیدری) است از همان دوران شکل گیری تکیه فعالیت خود را آغاز کرد. ما بر این باوربودیم که حضور زنان در بیرون از منزل ودر کوچه پس کوچه ها شایسته عزاداران حسینی نیست، به همین دلیل خانه پدرمان محل برگزاری این هیئت شد و در حال حاضر پذیرای جمع 600نفره بانوان محل است.
هیئت حضرت علی اصغر (ع) درچه سالی به ثبت رسمی رسید؟
حدود 5سال پیش مجوزرسمی این هیئت صادر شد. همین امر موجب شد تا ما بتوانیم پرچم، پارچه سیاه ودیگر لوازم مورد نیاز هیئت را با قیمت مناسب تر از مراکز ویژه این کار تهیه کنیم.
واکنش شما در هنگام دیدن هیئت های عزادار کودکان چگونه است؟
ما به آنها بها می دهیم. از دود کردن اسپند گرفته تا دعوت به داخل هیئت و پذیرایی به صرف چای و شربت هم در دستور کار ما قرار دارد.
از ابتدا تا انتهای ماه محرم و صفر کدام لحظه برای شما سخت تر از دیگر لحظات است؟
آن زمانی که بساط هیئت را جمع می کنیم. آن موقع دعا می کنیم و از خدا می خواهیم این آخرین محرم عمرمان نباشد.
از بلندگوی سبزی فروش تا پخش غذا در ظروف ملامین
امیر گنجی از دوران جمع آوری کمکهای مردمی خاطره ای به ذهن دارد که اینگونه بازگو می کند: یک هفته مانده به محرم سینی در دست می گرفتم و در کوچه پس کوچه های محل به راه می افتادم، روزی که سینی پراز پول می شد از خوشحالی فریاد می زدم. یک روز که از اهالی تقاضای کمک کردم به من گفتند ما پول می دهیم اما شما قبض نمی دهید تا قبض ندید کمک نمی کنیم، همین شد که حسن آقا (پدر مهدی شاه وردی) پایه گذار هیئت، قبض و رسید به نام هیئت علی اصغر (ع) تهیه کرد و ما هم از آن پس در قبال کمک های مردمی قبض ارایه می کردیم.
مهدی آقایانی هم از مداحان هیئت خاطرات خود را اینگونه می گوید: تنها وسیله برای خواندن نوحه و مرثیه یک بلندگوی سبزی فروشی 5هزار تومانی بود که آن را با کمک های مردمی خریده بودیم.
مرضیه حیدری از جمله پایه گذاران این هیئت از دورانی سخن به میان می آورد که خبری از ظرف های یک بار مصرف نبود. از این رو همه اعضا با هم متحد می شدند تا به بهترین وجه از عزاداران حسینی پذیرایی کنند. از شستن ظروف ملامین گرفته تا استکان های چای هر کدام یک مسئولیت عهده دار می شدند تا باری بر روی زمین نماند.
امیر هم از آن دورانی می گوید که بساط هیئت در میان کوچه برپا می شد اگر قرار بر عبور ماشین بود مجبور می شدند تا فرش ها را جمع کنند و چادرها را بالا ببرند که راننده خودرو خود را به مکان مورد نظر خود ببرد.
پاروکردن سقف هیئت هم صفایی دارد!
پخت حلیم در 28 صفر و آش رشته در اربعین حسینی از جمله اقدامات بانیان هیئت علی اصغر در 20 سال اخیر است. هر کدام از اعضا خاطره ای به ذهن دارند. مهدی، مداح هیئت از شبی می گوید که همه پای دیگ حلیم تا صبح نوحه حسین عشق منی را می خواندند و بدون خستگی حلیم هم می زدند.
امیر از سالی می گوید که سرمای هوا بیداد می کرد.همان سالی که درختان بیشترین آسیب را متحمل شدند، سال 85. در آن سال بارش برف سنگین موجب شد تا سقف بسیاری از هیئت های اطراف به دلیل سنگینی فروبریزد اما دونفر از اعضای هیئت بانی پارو کردن برف از سقف شدند، به همین دلیل هیچ مشکلی متوجه هیئت نشد.
مهدی خاطرات عزیزانی را به زبان می آورد که عمرشان به دنیا کم بود. مرحوم محسن شاه وردی از جمله بانیان هیئت که در حال حاضر خاطراتش برجامانده است. اعضا شب عاشورایی را به یاد می آورند كه سرمای هوا امان آدمی را میبرید. بیشتر جوانان هیئت تا نزدیک صبح بيدار بودند تا مقدمات مراسم عزاداری ظهر عاشورا فراهم شود. نزدیک به صبح همه خوابشان برد. مرحوم عمو محسن با دیدن این صحنه به بیرون از هیئت رفت و با ظرفی پر از حلیم برگشت. دلش می خواست تا جوانان انرژی داشته باشند و بتوانند مراسم عزاداری را به خوبی برپا کنند.
خاطره دیگری از عمو محسن به یاد اعضا می آید. آن دورانی که پای دیگ غذا می ایستاد و شعله های آتش شلوارش را می سوزاند، او هم به روی خود نمی آورد و فردا شب با شلواردیگری به مراسم می آمد.
دلم می خواهد حسینیه ای به نام شاهزاده علی اصغر خریداری شود
حسن شاه وردی، موسس هیئت هم حرف هایی به دل دارد که بر زبان جاری می کند. به گفته خودش از دوران جوانی همواره به دنبال تاسیس یک هیئت آن هم به نام حضرت علی اصغر (ع) بود. به این خواسته قلبی در سن 27 سالگی جامه عمل پوشید.
در حال حاضر به دنبال مکانی برای هیئت است، تا دیگر از پارکینگ خانه همسایه ها برای برنامه های هیئت استفاده نکنند. آرزویش خریداری قطعه زمین یا خانه ای برای فعالیت هیئت است.
حسن آقا معتقد است که داشتن 4فرزند سالم و صالح از کرامات امام حسین (ع) نسبت به او و خانواده اش است. می گوید: ارباب به من آبرو، عزت و جاه و مقام داد.
مهدی دنباله حرف پدر را می گیرد و می گوید: من از اربابم حسین (ع) خواستم تا اولین فرزندم پسر شود و ادامه دهنده راه من باشد به لطف خدا این خواسته قلبی ام بر آورده به خیر شد.
شکایتی که بساط خیمه را جمع کرد!
همبستگی اعضای هیئت زبانزد خاص و عام است. شاید به همین دلیل علی اصغر بزرگ شد و در دل مردم محل جا گرفت. به گفته اعضای هیئت شب های محرم گاهی اتفاق افتاده که اعضا غذای خود را به مهمانان حسینی داده اند و خودشان به خوردن فلافل بسنده کرده اند تا کسی گرسنه به خانه نرود.
تقسیم کارها درمیان اعضا موجب شده تا سرعت انجام امور بالا برود و عزاداران حسینی در آرامش به عزاداری بپردازند. در این هیئت 13شب به حدود 800 عزادار حسینی غذا می دهند. هیئت زنانه هم با برپایی برنامه های خاص پذیرای عزاداران خانم می شود.
رعایت حال اهالی محل در سرلوحه کار اعضای هیئت قرار دارد. هرسال خیمه های عاشورایی برای مراسم ظهر عاشورا برپا می شد. اما از آن دوران که یکی از اهالی محل از دود حاصل از به آتش کشیدن خیمه ها شکایت کرد دیگر خیمه ای برپا نمی شود. اعضا معتقدند نباید به بهانه عزاداری دلی را برنجانیم.
از جمله بانیان و خدمت گذاران این هیئت می توان به مهدی، محسن، داوود و حسن شاه وردی، علی صفایی، محمد سلطانی، علی اصغر، امیر و علی و ایمان خوش هیکل، مهدی آقایانی، امیر گنجی، شاهرخ الله بهداشتی، علی گنجی، رضا خاجی، افشین و امیر کهندانی، حسن عباس پور، عباس چراغعلی، فواد صفایی، محمد نژاد جعفری، هادی و رضا پورشاد، امین رحیم زاده ، علی حریری، عباس منصوری، محسن غلامیان، فرشاد کاظم پور، اکبر چیت زن و پناهی اشاره کرد.
بیش از 80درصد اعضای این هیئت را جوانان 25 تا 34سال تشکیل می دهند. برنامه های هیئت طوری اجرا می شود تا مزاحمتی برای اهالی محل به همراه نداشته باشد.
و اما آخرین کلام...
باز محرمی دیگر رسیده است. قدر بدانیم بسیار بودند که رفتند و یادشان مانده بکوشیم یادی که از ما می ماند نیک و خیر باشد. کودکان را جدی بگیریم اگر نام حسین در قلبشان حک شود دیگر هیچ توفانی قادر به پا کردن آن نیست. بکوشیم حسینی شویم، حسینی بمانیم و حسینی بمیریم.
گزارش: مریم اژئر