۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۲ : ۱۲
عقیق:یکی از مشکلات جدی مسلمان (چه شیعه و چه سنی)، وهابیت تکفیری است و از طرفی، آشنایی با عقاید و عملکرد وهابیت تکفیری و نقد آنها یکی از نیازهای جدی جوامع مسلمان است.
سلسله مباحث وهابیت شناسی را که توسط حضرت آیتالله جعفر سبحانی تدریس شده است،را با هم در ذیل می خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
درباره مسئله کلیدی سخن گفتیم، مسئله نخست توحید در عبادت توحید در پرستش بود.
مسئله دوم مربوط به بدعت است، این دو مسئله، کلیدیاند یعنی کسی بخواهد با عقاید وهابیت آشنا شود یا بخواهد آن را نقد کند، باید در این دو مسئله به نوعی مجتهد باشد یعنی توحید در عبادت را از قرآن و حدیث بیاموزد و همچنین مسئله بدعت.
اکنون مسائل دیگر را شروع میکنیم که اینها جنبه ترتبی و جنبه فرعی دارند، یعنی این دو مسئله کلیدی اساساند، از این به بعد مسائل را باید بر اینها ارجاع دهیم، به این معنا اگر شرکاند، قبول نکنیم و اگر توحیداند بپذیریم، اگر بدعتاند رد کنیم و اگر بدعت نیستند و حرام هم نیستند بپذیریم.
زیارت قبور پاکان
اولین مسئلهای که مطرح میکنیم مسئله زیارت قبور است. البته زیارت «قبور» به صورت مطلق، مورد اتفاق همه علمای اسلام است، یعنی حتی آقایان وهابیها زیارت قبور را قبول دارند، منتها مشکل آنها در جای دیگر است.
به بیان دیگر آنان در سفر کردن برای زیارت قبور مشکل دارند، اما اصل زیارت قبور مورد قبول همه آنها است حتی زیارت پیغمبر اکرم(ص) مورد قبول آنان است، منتها آنها سفر کردن برای زیارت را مطرح میکنند که ما آن را نیز بررسی خواهیم کرد.
قبوری را که انسان زیارت میکند، چند دستهاند:
1. قبور عزیزان
2. مقابر عمومی مسلمانان جهان
3. قبور علما و فقیهان و عالمان
4. قبور شهداء و کسانی که در را ه خدا جان باختهاند
5. قبر پیغمبر اکرم و امامان معصوم علیهمالسلام
پنچ نوع قبر در ذهن ما هست و همه اینها در اسلام جایز است و همه اینها فلسفه دارند، یعنی بی دلیل و جهت نیستند، احکام الهی بر محور مصالح و مفاسد میچرخد.
زیارت قبور عزیزان
فرض کنید مادری، جوان و عزیز خود را از دست داده، یا فرزندی است که پدر خود را از دست داده و به قدری مورد علاقهاش بوده که در فراق و از دست دادن او بی تابی میکند و اشک میریزد، حال یک چنین مادری برای تسکین آلام و ناراحتی خود، میخواهد هر هفته سر قبر فرزندش برود و فاتحه بخواند و اشک بریزد، تا مقداری از ناراحتی و اندوهش کاسته شود، ولی در موقع اشک ریختن، کمترین و کوچکترین کلماتی که بر خلاف رضای خدا باشد از دهان جاری نمیکند، این چه اشکالی دارد؟
بلکه این یک مسئله فطری است، یعنی در تمام جهان عزیزانی که فوت میکنند، مادران، پدران یا فرزندان هر چند وقتی، سر قبرشان میروند، گل مینشانند و فاتحه میخوانند و یا رسوم خود را انجام میدهند.
ما اگر بخواهیم از این نوع زیارتها منع کنیم، در حقیقت با فطرت بشری مبارزه کردهایم و این بر خلاف قرآن است، چون قرآن مجید میفرماید که آیین اسلام، آیین فطرت است، یعنی خواستههای درونی در قالب قرآن و در قالب احادیث ائمه اهل بیت و یا رسول گرامی صلوات الله علیهم آمده، فلذا ما نمیتوانیم با چیزی که در خواست فطرت است مبارزه کنیم، اصلاً این اسلام نیست، چون اسلام دین فطرت است: «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ ذَٰلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَلَـٰکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ» (الروم/ ٣٠)
آفرینش مادر یا پدر این است که در هر هفته و هر چند گاهی برای رفع دل تنگی سر قبر عزیزش برود و قبر عزیزش را در بغل بگیرد، یعنی حال که خود عزیزش از دست رفته، حد اقل اثر او را ببیند، تا کمی آرام شود، فلذا جلوگیری از چنین سفرهای کوتاه و زیارتهای کوتاه سبب میشود که این مادر در حقیقت دق کند و کم کم مرگش فرا رسد و لذا مستحب است کسانی که مصبیت زده هستند، آنان را اجازه بدهند که گریه کنند و اشک بریزند تا اقلاً کمی از آلامشان کاسته بشود.
البته انسان در زیارت کردن و گریه کردن، نباید کلماتی را به زبان بیاورد که بر خلاف رضای حق باشد، که آن هم یک مسئله جانبی است و لذا نباید خلط کرد.
فرض کنید خواهران و مادارانی هستند آشنا به مذهب، فلذا در کنار قبر عزیزانشان میروند و اشک میریزند و کمی خود را خالی میکنند، این تا حدی در حقیقت یکنوع تنفسی است و سپس بر میگردند و تا حدی راحت میشوند. جلوگیری از این کار بر خلاف فطرت است.
زیارت قبور مسلمانان
یکی از زیارتها، زیارت قبور مسلمین است، حال این مسلمین در هر کجا که باشند، فرق نمیکند، یعنی خواه عزیزان باشند یا همسایگان و کسانی دیگر، همین مقداری که قبور مسلمانان است، این هم خوب است، اتفاقاً پیغمبر اکرم (ص) ما را دعوت کرده است به زیارت قبور، و فرمود: «زروا القبور فإن لکم فیها عبرة»، شما به زیارت قبور بروید که در زیارت قبور عبرتی است برای شما، درس بی وفایی را از دنیا و جهان یاد میگیرید، خیلی به این دنیا نمیچسبید، دنیایی که آخرش همین است، چند متر لباس سفید است و آخرش زیر خاک، نباید برای آن این همه تلاش کرد و آدمی را کشت و مظلومی را از بین برد، در حقیقت در زیارت قبور یکنوع عبرتی است، چه کلمه زیبائی است « زروا القبور فإنّ لکم فیها عبرة»
صادق سرمد، دیوانی دارد، در آنجا اشعاری است که خیلی زیباست در باره اینکه زیارت قبور مایه عبرت است، میگوید من در مصر رفتم و اهرام مصر را دیدم، عظمت این افراد را دیدم، بعداً دیدم که بانیان این «هرم»ها همگیشان زیر خاک رفتهاند و اسیر خاکند، فهمیدم که این جهان، جهان عبرت است و بی وفا، میگوید:
به مصر رفتم و آثار باستان دیدم / به گوش آنچه شنیدم ز داستان، دیدم
بسی چنین و چنان، خوانده بودم از تاریخ / بسی هِرم ز زمین، سر بر آسمان دیدم
تو کاخ دیدی و من خفتگان در دل خاک / تو نقش قدرت و من نعش ناتوان دیدم
تو تخت دیدی ومن بخت واژگون از تخت / تو صَخره دیدی و من سُخره زمان دیدم
تو عکس دیدی و من گردش جهان بر عکس / تو شکل ظاهر و من صورت نهان دیدم
شدم به موزه مصر و ز عهد عاد و ثمود / هزار وصله ز فرعون باستان دیدم
تو چشم دیدی و من چشم حریصان باز / هنوز در طمع عیش جاودان دیدم
تو تاج دیدی و من تخت رفته بر تاراج / تو عاج دیدی و من مشت استخوان دیدم
تو سکه دیدی و من در رواج سکه سکوت / تو حلقه من به نگین نام بی نشان دیدم
تو آزمندی فرعون و من نیاز حکیم / تو گنج خسرو و من رنج دیهقان دیدم
ز جمع اینهمه آثار بی بدل به مثل / دو چیز از بد و خوب، توامان دیدم
یکی نشانه قدرت، یکی نشانه حرص/ که بازمانده ز میراث خسروان دیدم
این اشعار بی وفای دنیا را ترسیم کرده و در حقیقت حدیث رسول خدا (ص) را مجسم کرده است.
باز رسول گرامی اسلام و رهبر بزرگ و افضل خلایق میفرماید: «زروا القبور فإنّها تذکرکم الأخرة»
در زیارت قبور درسی است، انسان توجه به آخرت پیدا میکند، که این جهان، جهان دیگری هم به دبنالش است، این هم یکی از فواید زیارت قبور، انسان وقتی در این وادی خاموشان میرود، صدایی در کار نیست، اما شاهان و ملوکان و بزرگان، عالمان، شاعران، همه در زیر خاک هستند، انسان میفهمد این جهان، جهان دیگری است.
زیاربت قبور عالمان
مرحله سوم زیارت قبور عالمان است، مانند شیخ مفید و سید مرتضی، سید رضی، علامه حلّی، مرحوم آیة العظمی بروجردی، این عالمان را که زیارت میکنیم، زیارت ما علاوه بر آن آثاری که عرض کردم دارد- هم عبرت است، هم مذکر آخرت،- یکنوع تقدیر از علم و عالم است، چون اگر نسبت به آنان بی اعتنا باشیم، قبورشان از بین برود، فلذا اگر با خاک یکسان بشوند و شناخته نشوند، یکنوع بی احترامی به علم و عالم کردیم، اما وقتی به زیارت قبر بو علی سینا میرویم، این متأله بزرگ، این مفخره جهان آفرینش و این مفخره جهان تشیع، تقدیر از علم و عالم است، هم چنین اگر بخواهیم در بغداد برویم، در کنار قبر موسی بن جعفر علیهماالسلام، قبر شیخ مفید را زیارت کنیم، مردی که هفتاد و هفت سال مانند چراغ سوخت، اطرافش را روشن کرد، جهان را روشن کرد، زیارت عالمان این اثر را دارد، هم تقدیر از علم است و هم تقدیر از عالم، این خودش سبب میشود که نسل آینده و جدید سراغ علم بروند، چون پیش خودشان میگویند معلوم میشود که علم و عالم تا این اندازه احترام دارد که قافلهها میروند به زیارت قبور عالمان، هم فاتحه میخوانند و هم تقدیر از آنها میکنند، پس ما هم برویم دنبال علم.
زیارت قبور شهداء
چهارم زیارت قبور شهداست، شهدائی که خون خود را ریختهاند تا چراغ اسلام روشن باشد، شهدایی که جان بر کف هستند تا ایمان و اسلام بر پا بماند، رفتن به زیارت قبور شهدا، مانند حمزه سید الشهداء، معنایش این است که از آنان درس بگیریم، یعنی شهید را تقدیر کنیم و نسل حاضر را به خدمات آنها آشنا کنیم، شما اگر به زیارت آنان نروید، در مرور زمان، قبرهای آنها از بین میرود و ناشناخته میمانند و در حقیقت هیچ چیزی باقی نمیماند.
دخت گرامی پیغمبر اکرم فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هر هفته به اُحد در کنار قبر عمویش حضرت حمزه میرفت و دو رکعت نماز میخواند و زیارت میکرد و بر میگشت در عین حالی که در کنارش قبر پدر بزرگوارش پیغمبر اکرم (ص) بود، این مسئله را علمای شیعه و سنی نقل کردهاند و لذا زیارت قبر شهدا برای ما خیلی مهم است و لذا هنگامی که به شهدای احد میرسیم و سلام میکنیم و دعا میکنیم، در حقیقت شهید پرور و شهادت پرور هستیم، شهادت چیزی است که دین و مملکت را از تجاوز دشمنان حفظ میکند.
خدا شاهد است من هر موقع زندگانی شهیدی را میخوانم یا بر خانواده آنان واقع میشوم،از دل شرمندهام که آنان چقدر اهل وفا و اهل خدمت بودند، جان خود را از دست دادند تا چراغ اسلام روشن بشود، آیا ایثار و فداکاری بالاتر از این میشود؟
زیارت قبور پیغمبر اکرم (ع) و امامان (ع)
مرحله پنجم، قبر پیغمبر اکرم (ص) و امامان (ع) است، زیارت قبور آنان نیز مهم است، چرا؟ همانطوری که موقع عمره و حج در مقابل حجر الأسود میایستید و این دعا را میخوانید، حجر است، نمیشنود، (اما از نظر من در باطن میشنود) مستحب است زائر خانه خدا، هنگامی که دست خود را بر روی حجر الأسود میمالد بگوید: «أمانتی أدّیتها و میثاقی تعاهدته لتشهد لی بالموافات»
ای حجر! آگاه باش، آن امانتی که بر گردن من بود، ادا کردم، آگاه باش که من با ابراهیم خلیل الرحمان پیمان میبندم، ابراهیم نیست، اما اثر ابراهیم هست، بستن پیمان با این سنگ، بستن پیمان با ابراهیم است، پیمان میبندم که من همان راه ابراهیم را بروم.
هستند کسانی که میگویند: «إنّ الحجر لا ینفع و لا یضر» فقط ما زیارت میکنیم، چون پیغمبر زیارت کرده است، این هم حرف درست است و هم نادرست، البته حجر بما هو حجر لا ینفع و لا یضرّ، اما این حجر استثنا دارد، این در حقیقت نماینده ابراهیم است، ابراهیم قهرمان نمایندهاش این سنگ است، من می خواهم با قهرمان توحید پیمان ببندم که من هم موحد باشم و مشرک نباشم، از آنجا که دستم به خود ابراهیم نمیرسد، با اثر او که این حجر و این سنگ است پیمان میبندم و لذا میگویم: «أمانتی أدّیتها» اگر ما در کنار قبر پیغمبر اکرم یا کنار قبر امامان علیهمالسلام میرویم، این خودش یکنوع بستن پیمان با آن حضرات است، یعنی یا رسول الله ! اگر ما در حدیبیه نبودیم تا زیر آن شجرة با شما پیمان ببندیم،«لَّقَدْ رَضِی اللَّـهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یبَایعُونَک تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا» (فتح/ ١٨)
ما در آن زمان نبودیم، خانمها و زنان بگویند، ما در مکه نبودیم تا با شما پیمان ببندیم، یعنی دست بگذاریم در آن آبی که شما قبلاً در آن دست خود را فرو بردید، چون ما چنین موفقیتی را نداشتیم، الآن آمدهایم در کنار مزارت، علاوه بر اینکه بر شما درود و صلوات میفرستیم، پیمان نیز میبندیم که راه شما را ادامه بدهیم.
قبور انبیاء و امامان را حفظ کنید/ خطر از بین بردن آثار و قبور بزرگان دین
اما اثر دیگری دارد، عزیزان این آثار را حفظ کنید، قبور انبیاء و اولیاء را حفظ کنید، این آثار اسلامی را حفظ کنید، اگر همه اینها را با خاک یکسان کنید، هزار سال دیگر اسلام میشود افسانه، از کجا معلوم که پیغمبر خدایی بوده یا حمزه سید الشهدائی بوده است، شاید همه اینها افسانههاست، همان گونه که داستان لیلی و مجنون افسانه است، شاید این نیز از همان قبیل باشد، پیغمبر کم کم فراموش میشود، ما باید این آثار را حفظ کنیم و بگوییم اینجا قبر پیغمبر اکرم (ص) است، اینجا، جای فرود آمدن وحی است، اینجا مولد آن حضرت است، اینجا، جای خانههای پدران و مادران او است، اینجا قبور اصحاب اوست، اینجا خندق است، دراین مساجد رزمندگان اسلام نماز خواندند، ما باید همه این آثار را حفظ کنیم، تا آثار توحید محفوظ بماند. کجای اینها شرک است؟!
آیا این شرک در عبادت است، آیا عبادت میکنیم؟! اگر ما آثار موحدها را حفظ میکنیم، چون موحدند و چون کلمه توحید را گفتهاند، آثار موحد را حفظ کردن، خودش توحید است، اظهار علاقه بر این آثار، علاوه بر اظهار علاقه بر این آثار، اظهار علاقه بر توحید است، همه را از بین بردیم و وارد مکه شدیم، هیچ خبری از آن همه آثار نیست، مردم چه میگویند، خواهند گفت که آثار کجاست؟!
الآن برخی مسیحیان جهان در باره مسیح مردد هستند، ولی ما مردد نیستیم، یعنی ما معتقدیم که او هم اولوا العزم است، چرا مردد هستند؟ چون از جناب مسیح اثر ملموسی نیست، نه قبری است و نه کتاب مسلمی است، بیست و پنج انجیل است که چهار تای آنها انجیل رسمی است که همهاش زندگی نامه است، قبر یارانش هم معلوم نیست، همه آثارش از بین رفته و لذا در وجود او شک پیدا میکنند. خدا نیاورد آن روزی را که در اثر از بین بردن این همه آثار اسلامی، اسلام ما بر گردد به صورت اسطوره و افسانه و بگویند ما مسلمان جغرافیایی هستیم نه مسلمان واقعی.
همه صحابه قبر پیامبر را زیارت میکردند
بعد از پیغمبر اکرم (ص) تمام صحابه قبر رسول خدا (ص) را زیارت میکردند.
از بهترین کلمات آنچه است که ماوردی وقاضی ابو الطیب و دیگر اصحاب ما از عتبی نقل کرده و آن را نیکو شمردهاند که گفت: نزد قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودم که بیابانگردی آمد و گفت سلام بر تو ای رسول خدا. از خداوند شنیدم (کلام خدا در قرآن) که «اگر ایشان وقتی به خودشان ظلم کردند نزد تو آیند پس از خداوند طلب بخشایش کنند و رسول خدا هم برای ایشان طلب بخشایش کند به تحقیق خداوند را توبه پذیر و بخشنده خواهند یافت.» و من به نزد تو آمدم و از گناه خود طلب بخشش کرده و تو را شفیع نزد پروردگارم قرار میدهم .سپس این شعر را خواند که ای بهترین کسی که در بهترین جایگاه دفن شده است که از بوی خوش آنجا همه جا بوی خوش گرفته است. جانم فدای قبری که تو ساکن آن هستی که در آن اسوه کامل در عفت وجود و کرم مدفون است سپس بازگشت.
پس چشمانم سنگین شده در خواب رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم پس فرمودند که ای عتبی به سراغ اعرابی برو و به او بشارت بده که خداوند گناهان او را آمرزید.
همه اینها دلیل بر این است که فطرت انسانی ایجاب میکند که برای حفظ موقعیت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه السلام به زیارتش برویم.
شیعیان تکریم کنندگان قبور بزرگان هستند
علاوه براین، روایاتی داریم از پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت که ما قبور آنان را زیارت کنیم و حافظ و نگهبان قبورشان باشیم، ما قبوری نیستیم، کسانی که این لقب را به ما میدهند، این یکنوع شماتت است و حرام، این در حقیقت داخل است در آن مسئله که قرآن میفرماید ما نباید هرگز شماتت کنیم و لقبهای بد به مسلمانان بدهیم.
ما تکریم کنندگان انبیاء و اولیاء، خصوصاً پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و ائمه اطهار صلوات الله علیهم جمیعاً هستیم، چه در زمان حیاتشان و چه بعد از حیاتشان، اگر هم لقبی به ما میدهند، باید لقب تکریم کنندگان و مکرّمین پیغمبر اکرم و ائمه معصومین را بدهند.
حضرت امام رضا(ع) فرمود: برای هر امامی، عهد و پیمانی بر گردن دوستان و پیروان اوست و از نشانههای وفای کامل به این عهد و پیمان، زیارت قبور امامان است.
اگر شما به کشور اردن بروید، خواهید دید که قبور انبیاء همگی بر پاست، غالباً انبیاء بنی اسرائیل است و قبور شان بر پاست، ما همان گونه که رسول خدا را تکریم میکنیم، سایر پیغمبران را نیز تکریم میکنیم، بنابراین، اصالتها را باید حفظ کرد، تا خود دین هم محفوظ بماند، حفظ این آثار بخاطر این است که در اینجا رسول توحید نهفته است، نه شرک در عبادت است، چون شرک در عبادت این است که خضوع کنم و او را رب و اله بدانم، سرنوشت خودم را در دست او بدانم، در تکریم پیغمبر اکرم (ص)، هیچکدام از اینها نیست.
اما بدعت نیست، چون بدعت چیزی است که در دین ریشه نداشته باشد، و حال آنکه همه اینها در دین ریشه دارند، مسلمانان چهارده قرن است که این قبور را حفظ کردهاند، آیا اجماع یکی از ادله نیست، شما میگویید اگر یک مسئله دلیل ظنی داشته باشد، اما علمای یک قرن، آن مسئله را بپذیرند، درجه این حکم از ظن بودن بالا میرود به قطع، چهارده قرن است که مسلمانان به عنوان تکریم و ادای حق، قبر پیغمبر اکرم (ص) و قبر فرزندانش را حفظ کردهاند، این اجماع بهترین دلیل بر مشروعیت این کار است.
منبع:فارس
211008