پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
۰۰:۴۳

۱۴۰۴/۰۵/۰۱

آیت الله مظاهری: کربلا آغاز زندگی بود، زینب (س) آن را جهانی کرد

شهادت امام حسین علیه‌السلام منشأ حیات مجدد تشیع شد و اگر آن شهادت اتفاق نمی‌افتاد، تشیع نیز باقی نمی‌ماند. اما اگر واقعه اسارت اهل‌بیت علیهم‌السلام در پی شهادت نبود، آن شهادت خنثی می‌شد و در طول تاریخ به فراموشی سپرده می‌شد. اگر حسین علیه‌السلام تشیع را زنده کرد، زینب سلام‌الله‌علیها آن را جهانی ساخت.
کد خبر : ۱۳۴۰۱۳

عقیق: آیت‌الله مظاهری در یکی از جلسات اخلاق خود به موضوع «جهانی شدن زندگی حسینی توسط حضرت زینب سلام الله علیها» اشاره کردند که تقدیم شما فرهیختگان می شود.

 

شهادت حضرت ابی‌عبدالله الحسین علیه‌السلام، منشأ حیات مجدد تشیع شد. اگر آن شهادت اتفاق نمی‌افتاد، تشیع نیز باقی نمی‌ماند. پس از آن، مسیر و حرکتی که آغاز شد، ادامه همان شهادت بود.

اما این نکته نیز بسیار مهم است که اگر واقعه اسارت اهل بیت علیهم‌السلام در پی شهادت نبود، آن شهادت خنثی می‌شد و در طول تاریخ به فراموشی سپرده می‌شد. اسارت، شهادت را فراگیر و جهانی کرد.

 

* اگر حسین(ع) تشیع را زنده کرد، زینب(س) آن را جهانی کرد

 

عزاداری‌هایی که پس از آن صورت گرفتند، رمز بقای تشیع بودند؛ این عزاداری‌ها امتداد همان شهادت و اسارت هستند.

ثوابی که برای عزاداری‌ها نقل شده، به همین جهت است. اگر این عزاداری‌ها نبود، امروز تشیعی باقی نمانده بود. تشیع، مرهون همین عزاداری‌هاست؛ همان‌گونه که شهادت امام حسین علیه‌السلام باعث احیای تشیع شد، اسارت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها نیز موجب جهانی شدن آن شهادت شد.

عزاداری‌ها نیز ضامن بقای آن شجره طیبه‌ای هستند که قرآن از آن یاد کرده و آن، همان تشیع است.

در اینجا لازم می‌دانم که نکته‌ای در خصوص حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بیان کنم؛ شخصیتی که در حق تشیع حقی بزرگ دارد.

همان‌گونه که امام حسین علیه‌السلام بر گردن تشیع حق دارد و اگر نبود، تشیعی باقی نمی‌ماند، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها نیز اگر نبود، امروز تشیعی در کار نبود. بنابراین، شایسته است امشب به زینب مظلومه اظهار ارادت و توجه ویژه‌ای داشته باشیم.

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها مدیریت این سفر پررنج و خسارت را به بهترین نحو ممکن به عهده گرفت. اگر ایشان نبودند، این مسیر اسارت به این خوبی و دقت طی نمی‌شد.

گرچه امام سجاد علیه‌السلام ولایت داشتند و حضرت زینب سلام الله علیها در همه امور تحت نظر ایشان عمل می‌کردند، اما امام سجاد علیه السلام به مصلحت الهی باید زنده می‌ماندند.

ایشان پس از حادثه کربلا، سی‌وچهار سال در قید حیات بودند و در این مدت، کارهای بسیار مهمی برای تثبیت و رشد تشیع انجام دادند. انصافاً باید گفت که آن سی‌وچهار سال، دوران شکوفایی شجره طیبه قرآن، یعنی تشیع، بود.

 

* زینبِ آگاه و شجاع (س)، تکیه‌گاه اسارت و استمرار ولایت

 

 

به همین دلیل بود که باید امام سجاد علیه‌السلام در کربلا بیمار باشند، تا کشته نشوند و ولایت باقی بماند.

با این حال، ولایت همچنان فعال و هدایت‌گر بود و زینب مظلومه نیز کاملاً تحت هدایت و اشراف ولایت عمل می‌کرد. اما در نهایت، این حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بود که اسارت را به مقصد رساند.

اگر ایشان نبودند، این مسیر اسارت ناتمام باقی می‌ماند و اهداف آن محقق نمی‌شد، چرا که حضرت زینب سلام الله علیها از همان ابتدا برای چنین مسئولیتی ساخته شده بودند.

حضرت زینب با آگاهی کامل وارد کربلا شد. از همان دو یا سه سالگی، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، مادر گرامی ایشان، واقعه کربلا را به‌طور کامل برایشان بازگو کرده بود.

همگی می‌دانیم که همان پیراهنی که فرشتگان برای امام حسین علیه‌السلام دوختند، به دست حضرت زهرا سلام الله علیها به زینب سلام الله علیها داده شد تا در لحظه وداع، آن را به برادرش بپوشاند.

همچنین امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز بارها و به‌ویژه در لحظات پایانی عمر، داستان کربلا را از ابتدا تا انتها برای زینب مظلومه شرح داده بودند. بنابراین، ایشان با علم و آگاهی قدم به کربلا نهادند و دوشادوش امام حسین علیه‌السلام برای احیای تشیع حرکت کردند.

بدیهی است که چنین مسئولیتی، لیاقتی والا می‌طلبید. حضرت زینب (س) از نظر شجاعت، در مرتبه‌ای بسیار بالا قرار داشتند؛ جزو برترین‌ها بودند. شجاعت، سه معنا دارد و زینب مظلومه هر سه معنا را به عالی‌ترین شکل دارا بود. معنای اول شجاعت، تقوا و تسلط بر نفس اماره است.

حضرت زینب (س) در مقام عبودیت، چنان پیش رفتند که در لحظه وداع، امام حسین علیه‌السلام تنها خواسته‌شان از ایشان این بود که «در نماز شب‌ها، ما را دعا کن». این نشان‌دهنده عظمت مقام معنوی ایشان است.

نماز شب حضرت زینب، نه‌تنها در کربلا ترک نشد، بلکه حتی در شب عاشورا نیز به جا آورده شد. شبی که افزون بر داغ‌های پیاپی از دست دادن عزیزانی چون حسین و ابوالفضل، لشکری در مقابلشان ایستاده بود که از هر درنده‌ای، درنده‌تر می‌نمود.

مسئولیت سرپرستی زنان و کودکان نیز بر عهده حضرت زینب (س) بود و این وظیفه، دشوار و سنگین بود.

با وجود همه این مصیبت‌ها، ایشان نماز مغرب و عشا را اقامه کردند، سپس به ام‌کلثوم (س) فرمودند: «این بچه‌ها در بیابان پراکنده‌اند؛ این زنان نیز پراکنده‌اند. باید آن‌ها را جمع کنیم».

با دستان مبارک خود، خیمه‌ای نیم‌سوخته تهیه کردند و امام سجاد علیه السلام را در آنجا جای دادند و خود به دنبال یافتن کودکان و زنان رفتند. تا پاسی از شب، مشغول بودند تا همه را بازگردانند.

وقتی از این امور فراغت حاصل شد، در کنار امام سجاد علیه‌السلام نشستند و نماز شب خود را آغاز کردند. امام سجاد علیه السلام در آن لحظه فرمودند: «عمه‌جان، تا به حال ندیده بودم نماز شب را نشسته بخوانی».

این جمله یک پیام دارد؛ امام نمی‌پرسد چرا با وجود این بحران‌ها نماز شب خواندی، بلکه می‌پرسد چرا نشسته خواندی؟ و حضرت زینب (س) پاسخ دادند: «می‌خواستم ایستاده نماز بخوانم، اما زانوهایم توان ایستادن نداشتند».

 

* زینب (س)؛ مظهر عبودیت، شجاعت و پاسدار حقیقی پیام کربلا

 

در خرابه‌ی شام نیز، حتی در آن شرایط دشوار، نماز شب حضرت زینب سلام‌الله‌علیها ترک نشد.

این است زینب، و این تقوا. زینب مظلومه، با ریاضت‌های پیوسته، به مقام عبودیت رسیده بود. برای کسی که به چنین مقامی می‌رسد، بالاترین لذت‌ها در نماز است، به‌ویژه نماز شب.

همان‌گونه که قرآن کریم وعده داده، نماز شب، انسان را به مقام «محمود» می‌رساند، و حضرت زینب به این مقام دست یافته بود.

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله شجاعت را این‌گونه معنا می‌کنند:

شجاع‌ترین انسان کسی است که بتواند بر نفس خویش مسلط باشد. اگر انسانی را دیدید که به واجبات، مخصوصاً نماز، اهمیت می‌دهد؛ مستحبات را، به‌ویژه نماز شب، ترک نمی‌کند؛ با قرآن مأنوس است؛ در خدمت خلق خداست؛ از گناه اجتناب می‌کند؛ حتی از مکروهات نیز پرهیز دارد—بدانید که چنین فردی شجاع‌ترین انسان‌هاست. او به مقام عبودیت رسیده، و این مقام، بالاترین مقام است.

بنابراین اگر می‌خواهیم بفهمیم چه کسی شجاع‌تر است، باید ببینیم چه کسی به مقام عبودیت رسیده است.

ما نیز باید از این مفاهیم درس بگیریم. باید از واقعه کربلا برداشت داشته باشیم. از شهادت امام حسین علیه‌السلام باید ایثار، گذشت و فداکاری را بیاموزیم.

باید در مسیر عبودیت حرکت کنیم. باید از تقوای حضرت زینب (س) الگو بگیریم. از اهمیت دادن ایشان به ظواهر شریعت، درس بگیریم. همان‌طور که مردم عزاداری کردند—که انصافاً عزاداری‌های امسال در سطحی عالی و گسترده بود و باید از آن تقدیر کرد—به همان اندازه نیز باید برداشت عمیق از کربلا داشته باشیم.

امام حسین علیه‌السلام برای حفظ دین، از همه چیز خود گذشت، حتی از فرزند شیرخواره‌اش. ما نیز باید برای حفظ دین، از هوا و هوس‌های خود بگذریم. نباید انسانی هوس‌محور باشیم؛ باید انسان متقی باشیم.

شجاعت در همین معناست که در حضرت زینب (س)جلوه‌ای والا داشت. همان‌طور که گفتم، حضرت زینب در هر سه معنای شجاعت، نمره‌ عالی گرفت.

شجاعت، به معنای دوم، آن است که انسان بتواند در برابر دشمن، با صلابت بایستد؛ وظیفه‌ خود را بشناسد و به آن عمل کند، حتی در سخت‌ترین موقعیت‌ها. در مسیر اسارت، زینب مظلومه دقیقاً چنین شجاعتی را به نمایش گذاشت.

 

* زبان حق در اوج مظلومیت و نماد شجاعت در برابر ستم

 

در برابر ابن‌زیاد—آن هم در شرایطی که سر بریده‌ امام حسین علیه‌السلام در برابرش قرار داشت و خودش نیز در میان نامحرمان بود—این بزرگ‌ترین رنج برای حضرت زینب بود. در آن مجلس نشسته بود، با سر پایین، تا صحنه را نبیند و چشم نامحرم بر او نیفتد.

اما زمانی که ابن‌زیاد با گستاخی گفت: «دیدی خدا با شما چه کرد؟» زینب مظلومه برافراشت و ایستاد. با صلابت و شجاعتی خاص، پاسخی قاطع داد: «ما رأیتُ الّا جمیلاً؛ من چیزی جز زیبایی ندیدم.» وقتی ابن‌زیاد را مخاطب قرار داد و گفت: «ثَکَلَتْکَ أُمُّکَ»—یعنی «مادرت به عزایت بنشیند»، عبارتی شدید و نکوهش‌آمیز که از جاهلان نمی‌پذیرد—این همان اوج شجاعت بود.

زینب (س) مظلومه، با این جمله اعلام کرد: اگر شهادت برادرم بوده، زیبا بوده؛ اگر اسارت من است، زیباست؛ زیرا این شهادت و این اسارت، ریشه‌ ظلم را خشکاند و تشیع را زنده کرد.

ابن‌زیاد آن‌چنان از این پاسخ آشفته شد که دستور قتل حضرت زینب را صادر کرد، اما سرانجام از آن منصرف شد. در مجلس یزید نیز چنین صحنه‌ای تکرار شد.

وقتی اهل بیت را به مجلس یزید آوردند و زنان پیامبر را در برابر نگاه نامحرمان قرار دادند، موقعیتی برای زینب مظلومه فراهم شد تا خطبه‌ای ایراد کند که تمام مجلس را تحت‌تأثیر قرار داد.

خطبه‌ای که چنان تأثیرگذار بود که حتی یزید دچار شرمندگی شد. هرچند عذر آورد که «این کار من نبود، کار ابن‌زیاد بود»، اما خطبه‌ حضرت زینب، فضای جلسه را به‌کلی دگرگون کرد و آن را به نفع اهل بیت تمام کرد.

در آن مجلس، حضرت زینب فرمودند: «ای یزید، این عدالت است که زن و فرزندان تو در پس پرده باشند، اما زن و فرزندان پیامبر در برابر چشم نامحرمان؟» این، همان شجاعت است؛ اینکه انسان در جایگاه مناسب، کلام حق را با صلابت بر زبان جاری سازد. حضرت زینب در بازار کوفه، در بازار شام، در مجلس ابن‌زیاد، در مجلس یزید، در هر موقعیت، مسئولیت خویش را شناخت و به وظیفه‌ خود عمل کرد.

 

* سکوت مردم، فراموشی مسئولان؛ نتیجه‌ ترک فریضه‌ای که شجاعت می‌خواهد

 

همه‌ شما با آن مصیبت‌ها آشنایید؛ شنیده‌اید، گریسته‌اید. اما در بازار کوفه، وقتی زینب مظلومه شروع به خطبه کرد، غوغایی به پا شد. چنان هیاهویی در میان مردم افتاد.

دشمن دید که وضعیت از کنترل خارج شده، و برای ساکت کردن زینب(س)، سر بریده‌ امام حسین را آوردند. در آن لحظه، گفت‌وگوی حضرت زینب با سر مقدس برادرش، خود جلوه‌ای از شجاعت بود. خطبه‌ او در کوفه، موجب پشیمانی عمیق بسیاری، به‌ویژه زنان کوفی، شد.

در معنای دوم شجاعت، یعنی ایستادگی در برابر دشمن، حضرت زینب نه‌تنها در گفتار، بلکه در کردار نیز به‌تمام معنا شجاع بود.

از لحظه‌ آغاز اسارت، تا رسیدن به حرم پیامبر در مدینه و پایان یافتن اسارت، تمام گفتارها و رفتارهای حضرت زینب مبتنی بر شناخت وظیفه و عمل به آن بود. این شجاعتی است که باید الگویی برای همه‌ ما باشد.

در زمینه‌ امر به معروف و نهی از منکر نیز باید بگویم که متأسفانه امروز این دو فریضه فراموش شده‌اند. این فراموشی نشان می‌دهد که ما شجاعت نداریم.

مسئولان شجاعت ندارند. مردم نیز شجاعت ندارند. در نتیجه، امروز با فساد اخلاقی، اداری، و اقتصادی مواجهیم. پیامبر اکرم فرمودند زمانی می‌رسد که امر به معروف فراموش می‌شود؛ حتی به‌جایی می‌رسد که مردم به جای امر به معروف، به منکر فرمان می‌دهند، و به‌جای نهی از منکر، معروف را نهی می‌کنند.

امروز متأسفانه در جامعه‌ ما نیز همین‌گونه شده است. نماز می‌خوانیم، روزه می‌گیریم، به فروع دین عمل می‌کنیم؛ اما وقتی نوبت به امر به معروف و نهی از منکر می‌رسد، همه سکوت می‌کنند. نه مسئولین لب باز می‌کنند، نه مردم.

این نتایج، همگی حاصل ترک فریضه‌ امر به معروف و نهی از منکر است.

شجاع کیست؟

کسی که سخن حق را در جای مناسب بیان کند. باید از زینب (س) مظلومه برداشت کنیم. ببینیم چگونه در هر موقعیتی—چه مجلس ابن‌زیاد، چه مجلس یزید، چه بازار کوفه یا شام—سکوت نکرد، وظیفه‌اش را شناخت، و عمل کرد.

 

* شجاعت واقعی یعنی ایستادن محکم وسط طوفان‌ها

 

دنیا همانند دریایی مواج و پرتلاطم است. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «این دنیا همانند دریای طوفانی است که انسان‌ها در آن غرق می‌شوند».

این دریا، گاه روزی آرام دارد و گاه طوفانی؛ یک روز به نفع انسان است، و روزی دیگر بر ضد او. گاهی فرصت برای عبادت فراهم می‌شود، و زمانی دیگر، زمینه برای معصیت فراهم می‌گردد.

هیچ‌کس از این فراز و نشیب‌ها مصون نیست. دنیا، ذاتش تغییر است؛ گاهی مقدمه‌ سعادت فراهم می‌شود، و گاهی زمینه‌ شقاوت. مرد آن است که در این طوفان‌ها، خود را گم نکند؛ خود را نبازد.

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده‌اند: «شجاع واقعی کسی است که در جزر و مد روزگار، خودش را نبازد». و این، حقیقتاً نادر است.

در واقع، معنای «امتحان» در قرآن نیز همین است. قرآن می‌فرماید: «أَحَسِبَ النّاسُ أَن یُترَکوا أَن یَقولوا آمَنّا وَهُم لا یُفتَنونَ؟» — آیا مردم پنداشته‌اند که تنها به گفتن «ایمان آوردیم» رها می‌شوند و آزموده نمی‌شوند؟

قطعاً امتحان وجود دارد؛ در برابر خواهش‌های نفسانی، در برابر جلوه‌های دنیا، در برابر زرق‌وبرق‌های فریبنده‌ آن، امتحان‌ها پیش می‌آیند.

کسی که در این امتحانات نمره بیاورد، شجاع است. و اگر نمره نیاورد، رفوزه است و فاقد شجاعت.

این معنای سوم، از معانی قبلی شجاعت هم بالاتر و کمیاب‌تر است. چرا که انسان‌ها به‌ندرت می‌توانند در میدان امتحان، پیروز بیرون بیایند.

قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا، وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا، إِلَّا الْمُصَلِّینَ».

انسان، طبیعتاً ناپایدار و نوسان‌پذیر است؛ وقتی مصیبتی به او می‌رسد، جزع می‌کند، و وقتی نعمتی به او داده می‌شود، بخل می‌ورزد—مگر کسانی که اهل نمازند. این‌ افراد، در این دریای مواج، چون کشتی‌ای محکم و استوار باقی می‌مانند.

آن‌ها خود را نمی‌بازند. چه دنیا روی خوش نشان دهد، چه پشت کند، ثبات دارند. و این جز برای آنان که اهل عبودیت واقعی هستند—چون حضرت زینب—ممکن نیست.

امتحانات در زندگی همیشگی‌اند؛ برای همه‌ انسان‌ها: جوان یا پیر، زن یا مرد. هرکس بتواند در این آزمون‌ها، در این طوفان‌های روزگار، خودش را حفظ کند، شجاع واقعی است.

خوشا به حال کسانی که در این جزر و مدها نمره بیاورند. حال اگر نمره‌ بیست نمی‌آوریم، دست‌کم باید مراقب باشیم رفوزه نشویم. از همه‌ جوانان عزیز خواهش می‌کنم:

مراقب باشید! اگر در این امتحان‌ها رفوزه نشدید، خداوند کمکتان می‌کند تا در امتحان‌های بزرگ‌تر، نمره‌ عالی بیاورید. خدا باید کمک کند، اما شرط دریافت کمک خدا، تلاش و همت خود ماست.

این است معنای سوم شجاعت که حضرت زینب مظلومه به‌زیبایی دارا بود. زینب آن‌گاه که وقت گریه بود، گریه کرد؛ وقت سخن گفتن بود، سخن گفت؛ وقت سرپرستی اهل حرم بود، با تمام توان سرپرستی کرد؛ آن‌گاه که باید دشمن را درهم می‌شکست، شکست؛ و آن‌جا که باید دین را زنده نگه می‌داشت، آن را احیا کرد.

این چند ماه، برای حضرت زینب همانند دریایی طوفانی بود. اما او در این دریا، محکم ایستاد و یک‌لحظه فرو نلغزید. از هیچ‌دوست یا دشمنی نمی‌توان یافت که گفته باشد زینب در این مسیر، کوتاهی کرد یا در امتحانی رفوزه شد. در تمام این مسیر دشوار، حضرت زینب نمره‌ بیست گرفت.

 

* پس از ولایت و امام معصوم، حضرت زینب (س) برجسته‌ترین شخصیت است

 

شب عاشورا بود، داغ شش تن از برادران بر دل زینب سنگینی می‌کرد، با دشمنی بی‌رحم روبه‌رو بود؛ اما وظیفه‌اش را شناخت: گریه را کنار گذاشت، و به سامان‌ دادن کار اهل حرم پرداخت.

همچون مردی شجاع، کودکان را گرد آورد. حتی در همان شب، دو کودک از فرزندان امام حسین علیه‌السلام که در آغوش هم از شدت تشنگی جان باخته بودند، پیکرشان را یافت و کنار دیگر شهدا نهاد. آن‌جا نیز، وظیفه‌ خود را کامل انجام داد.

سپس، در همان شرایط، قامت برای نماز شب بست. گویی داغی ندیده است؛ گویی زخمی بر جان ندارد.

صبح روز یازدهم محرم، مأموران آمدند تا اهل حرم را سوار کنند. زینب سلام الله علیها مظلومه با صلابت ایستاد و فرمود: «شما کنار بروید!» از همان روز تا پایان سفر اسارت، حضرت زینب بود که زنان و کودکان را سوار می‌کرد.

در روز یازدهم، مردانی آمده بودند تا اهل حرم را سوار کنند، اما حضرت زینب سلام الله علیها آن‌ها را عقب راند و با ام‌کلثوم، خود مسئولیت را به‌عهده گرفت.

این رفتار زینب، از منظر روان‌شناختی بسیار قابل توجه است. قرار دادن یک کودک یتیم در آغوش یک زن، در شرایط سخت، بالاترین تحریک عاطفی است.

زینب سلام الله علیها ، در عین اینکه داغ‌دیده و مصیبت‌زده بود، چنان با وقار و صلابت رفتار کرد که گویی هیچ رنجی ندیده است. آن‌جا که باید عفت را نشان دهد، به بهترین شکل نشان داد؛ آن‌جا که باید عاطفه را برانگیزد، عالی عمل کرد؛ و هر جا که وظیفه‌ای بر دوش او بود، تمام‌قد ایستاد.

در این چند ماه، در این دریای طوفانی، حضرت زینب (س) حتی یک‌بار هم نمره‌ کمتر از عالی نگرفت.

اگر بخواهیم بگوییم که بعد از ولایت و پس از امام معصوم، چه کسی شایسته‌ نام‌آوری است، بی‌تردید، حضرت زینب است. پس از امام حسین و شجاعت بی‌نظیر او در همه‌ معانی، حضرت زینب قرار دارد، با شجاعتی کامل در هر سه معنا.

ما باید از این شجاعت‌ها برداشت کنیم. به‌ویژه جوان‌ها! شما که تا سر حد عشق، کربلا را دوست دارید—آفرین بر شما. این محبت را قدر بدانید. اگر امام حسین و حضرت زینب را دوست دارید، این عالی‌ است. عزاداری‌هایتان، بحمدالله، بسیار پرشور و باعظمت است. اما چیزی که مهم‌تر است، این است که از کربلا، از اسارت، از این مفاهیم، «برداشت» داشته باشیم. همان‌گونه که امشب درباره‌اش سخن گفتیم.

باید کربلا سرمشق زندگی‌مان شود. باید شجاعت، در هر سه معنا، در زندگی ما جاری باشد: یعنی با تقوا باشیم؛ یعنی در راه دین بایستیم و فداکاری کنیم؛ یعنی در امتحانات زندگی، نمره‌ خوب بگیریم. این یعنی «برداشت از زینب»، «برداشت از اسارت»، «برداشت از کربلا».

 

منبع:حوزه


گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدها
  • تازه ها
  • پرطرفدارها
  • پربحث‌ها