پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
۱۵:۳۸

۱۴۰۴/۰۴/۲۰

آیا هر قیامی قبل از قیام قائم(عج) حرام است؟

روایات نهی از قیام، ناظر به شرایط خاص پس از عاشورا و برای جلوگیری از نابودی تشیع بوده‌اند و حکم عام و دائمی ندارند؛ بنابراین، این روایات مشروعیت انقلاب اسلامی را زیر سؤال نمی‌برند.
کد خبر : ۱۳۳۸۶۵

عقیق:

برخی روایات، قیام پیش از ظهور امام مهدی(عج) را نادرست و رهبران آن را طاغوت می‌دانند که این شبهه‌ای را ایجاد می‌کند که انقلاب اسلامی مشروعیت ندارد. این نوشتار به بررسی این روایات و استنتاج نتایج آن‌ها می‌پردازد.

 

پرسش:

شُبهه‌ای مطرح شده است با این مضمون که «هر کسی پیش از قیام قائم علیه‌السّلام، قیام کند، صاحب او طاغوت است». به‌عبارت دیگر، برخی از روایات ظاهراً نهی از هرگونه قیام پیش از ظهور حضرت مهدی علیه‌السّلام دارند. بر اساس این روایات، این شُبهه پدید آمده که انقلاب اسلامی فاقد مشروعیت بوده و مورد رضایت خداوند نیست.

 

پاسخ:

ابتدا به بررسی این دسته از روایات می‌پردازیم و سپس نتایج لازم را استنباط می‌کنیم. مهم‌ترین احادیث مرتبط با این موضوع را می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:

 

دسته‌ی اول: روایاتی که رهبران قیام‌ها پیش از قیام حضرت مهدی علیه‌السّلام را «طاغوت» دانسته‌اند.از جمله این روایات، حدیثی است از امام صادق علیه‌السّلام که فرمود:

«کُلُّ رایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ القَائِمِ، فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ».۱

هر پرچمی که پیش از قیام قائم علیه‌السّلام برافراشته شود، صاحب آن طاغوتی است که غیر از خداوند عزّوجلّ پرستش می‌شود.روایات مشابهی نیز از امام صادق علیه‌السّلام و امام باقر علیه‌السّلام در این زمینه وارد شده است.

 

دسته‌ی دوم: روایاتی که توصیه به سکوت و ترک اقدام قبل از ظهور نشانه‌های مشخصِ قیام حضرت مهدی علیه‌السّلام دارند. مانند روایتی از امام صادق علیه‌السّلام که فرمود:

مانند فرش خانه خودتان باشید،ساکت باشید و حرکت نکنید تا زمانی که سفیانی ظهور کند!

در خانه‌های خود ساکن باشید، تا نشانه‌ای را که برای شما ذکر می‌کنم، مشاهده کنید؛ و بپرهیزید از هر کسی که نزد شما می‌آید و می‌گوید: شما را به سوی آل محمّد دعوت می‌کنم، زیرا او بر هدایت نیست.

همچنین روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السّلام که پرسیده شد:

جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا.۲

پرسیده شد: آیا کسی از اهل بیت شما پیش از این نشانه‌ها خروج می‌کند؟ فرمودند: نه، و اگر کسی خارج شود و مردم او را بکشند، من از قاتلان او خواهم بود.

 

دسته‌ی سوم: روایاتی که بر وجوب تقیه پیش از قیام حضرت مهدی علیه‌السّلام دلالت دارند.این روایات به‌نوعی مفادشان تحریم قیام را می‌رساند. به‌عنوان مثال، از امام صادق علیه‌السّلام روایت شده است:

مؤمن در راه خدا با شمشیر جهاد می‌کند، و در دولت باطل با تقیه جهاد می‌ورزد.

مفهوم روایت این است که در حکومت باطل، مؤمن نباید شمشیر بکشد، بلکه تنها ابزار او تقیه است؛ اما اگر در دولت حق قرار گرفت، آنگاه با شمشیر از آن دفاع می‌کند.

 

دسته‌ی چهارم: روایاتی که از شکست قیام‌های پیش از ظهور خبر داده‌اند.از جمله این احادیث، روایتی است از امام باقر علیه‌السّلام که فرمود:

«وَ اللَّهِ، لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ خَرَجُوا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ لَکَانُوا خَاسِرِینَ، کَفَرَخٍ خَرَجَ مِنْ وَکْرِهِ قَبْلَ أَنْ تَقْوَی جَنَاحَاهُ، فَأَخَذَتْهُ الصِّبْیَانُ، فَعَبَثُوا بِهِ».۳

به خدا سوگند، اگر تمام اهل آسمان و زمین پیش از خروج قائم ما قیام کنند، زیان‌کار خواهند بود، مانند جوجه‌ای که پیش از آن‌که بال‌هایش قوی شود، از آشیانه بیرون آید و کودکان او را بگیرند و بازیچه قرار دهند.

همچنین روایت دیگری از امام صادق علیه‌السّلام وارد شده است که فرمود:«کُلُّ مَنْ خَرَجَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِنَا قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ، فَقِیَامُهُ زَیَادَةٌ فِی مَکْرُوِهِنا وَ مَکْرُوِهِ شِیعَتِنَا».۴

هر کس از اهل بیت ما پیش از قیام قائم ما قیام کند، قیام او چیزی جز افزودن بر گرفتاری و اندوه ما و شیعیان ما نخواهد بود.

 

بررسی این چهار دسته از روایات

این چهار دسته از روایات که مرور شد، عمدتاً از امام صادق علیه‌السّلام و امام باقر علیه‌السّلام نقل شده‌اند و تنها یک روایت از امام سجاد علیه‌السّلام وارد شده است. حال این پرسش پیش می‌آید که آیا می‌توان بر اساس این دسته روایات، حکم کلی و همیشگی صادر کرد؟ پژوهشگر هنگام مواجهه با مجموعه‌ای از روایات که یک مفهوم را منتقل می‌کنند، باید چند نکته را در نظر بگیرد:

این اشتباه باید به‌درستی تبیین شود. تصور اینکه هر روایتی که از معصوم صادر شده، ناظر به همه زمان‌ها و مکان‌ها و شرایط باشد، برخلاف اصول مسلم فهم حدیث و قواعد محکم و منطقی علم درایه و رجال و فقه الحدیث است. بسیاری از روایات اهل بیت علیهم‌السلام به‌صورت مقطعی و با در نظر گرفتن شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان صدور صادر شده‌اند. لذا باید از هرگونه تعمیم‌دادن بی‌ضابطه پرهیز نمود.

در مورد این‌گونه از روایات منع قیام نیز، دقیقاً همین مسئله صادق است. اگر این روایات بنا بود حکم کلی و فراگیر برای همه دوران‌ها باشند، باید از سوی تمامی معصومین علیهم‌السلام در همه اعصار تأیید و تکرار می‌شدند. در حالی که بررسی دقیق روایات نشان می‌دهد که چنین نیست؛ بلکه، چنان‌که پیشتر بیان شد، تنها از امام باقر علیه‌السلام، امام صادق علیه‌السلام و یک روایت از امام سجاد علیه‌السلام صادر شده است و این خود گواه روشنی است بر مقطعی‌بودن و محدود بودن این حکم به زمان خاص پس از شهادت سیدالشهداء علیه‌السلام، که شرایط جامعه شیعه اقتضای آرامش و بازسازی داشت، نه حرکت‌های هیجانی و بدون سازمان.

بعد از قیام مختار، شیعیان تازه دارند می‌فهمند که ای وای، چه اتفاق بدی افتاده؛ سیدالشهدا (علیه‌السلام) شهید شده، آن هم با آن شرایط خیلی سخت. شیعیان به‌موقع نتوانستند به یاری حضرت بروند و در برابر دشمن و ظالمین، یکپارچه نشدند. حالا هر تیمی، هر گروهی، هر قبیله‌ای، هر عشیره‌ای، شمشیر به دست گرفته‌اند و می‌خواهند قیام کنند. شیعه از نظر روحی‌روانی ضربه خورده و از نظر عدّه و عُدّه فعلاً آمادگی ندارد.

در چنین شرایطی، هر کسی می‌خواهد قیام کند. اینجا وظیفه‌ی رهبر و امام طایفه چیست؟ باید مردم را دعوت به آرامش کند تا زمانی که شرایط فراهم شود. چون امام می‌داند که اگر مردم قبل از فراهم شدن شرایط قیام کنند، هم عدّه و عدّه از دست می‌رود، و هم پیروزی حاصل نمی‌شود. یعنی وظیفه‌ی معصوم این است که مردم را هدایت کند و بگوید: «آقا! آرام باشید، فعلاً زمانِ ما نیست، فعلاً شرایط، شرایط ما نیست. باید بگذرد تا ما آماده شویم.»

خب، حضرت چکار می‌کند؟ اول می‌آید و توضیح می‌دهد که «عجله نکنید». بعد، برای آرام کردن مردم، تمثیل‌هایی می‌زند؛ مثلاً می‌فرماید: «اگر من به تعداد اهل بدر یار داشتم، قیام می‌کردم.» بعد عده‌ای آمدند گفتند: «آقا! ما از عدد اهل بدر، یعنی ۳۱۳ نفر، بیشتر هستیم!» حضرت دید که این‌ها متوجه نمی‌شوند. فرمودند: «یار واقعی!» بعد ماجرای هارون مکی اتفاق می‌افتد: «برو داخل آن تنور!» و پس از این، وقتی حضرات معصومین، مخصوصاً امام باقر و امام صادق علیهماالسلام می‌بینند که شیعیان واقعاً متوجه مسئله نمی‌شوند و می‌خواهند خونشان را به هدر دهند، اینجا فتوای اصلی و مقطعی صادر می‌شود:

«هر کسی قبل از قیام قائم ما قیام کند، پرچم او طاغوتی است.»

چرا؟ چون اگر کسی قبل از زمان قیام، دست به قیام بزند، خون شیعه را به هدر می‌دهد، انرژی شیعه را تحلیل می‌برد، و جامعه‌ی شیعه را دچار نابودی می‌کند. ببینید، روایتی از امام باقر علیه‌السلام خدمتتان بخوانم:مردم آمدند پیش امام باقر علیه‌السلام و گفتند: «آقا! ما می‌خواهیم قیام کنیم!» فرمودند: «نه، عجله نکنید!» گفتند: «نه، ما نمی‌توانیم تحمل کنیم!» لذا روایاتی که دلالت بر نهی از عجله دارند، صادر شد.

مثلاً در روایت فرمودند:«القبرُ علی من أثارها...»یعنی گرد و غبار بر کسانی می‌نشیند که گرد و غبار به پا کنند، نظم را به هم بزنند.پرسیدند: «آقا! مقصودتان از مثیرها (پراکنده‌کنندگان گرد و غبار) کیست؟»فرمودند: کسانی که در قیام عجله کنند، آن‌ها هلاک می‌شوند.

خب، پس وقتی روایات را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که از دو امام، یعنی امام باقر و امام صادق علیهماالسلام، چنین روایاتی صادر شده است؛ آن هم در چه مقطعی؟ در مقطعی که تمام قبیله‌ها و گروه‌های شیعه می‌خواهند قیام کنند و انتقام سیدالشهدا (علیه‌السلام) را بگیرند، اما حضرات معصومین در آن مقطع که شیعه هیجان‌زده شده، راهی جز آرام کردن آن‌ها ندارند.

اما شیعه واقعاً آرام نمی‌شود و قیام‌های منطقه‌ای پی‌درپی اتفاق می‌افتد. جان شیعه به خطر می‌افتد، اصل کیان تشیع در معرض نابودی قرار می‌گیرد. آن‌گاه، فتوای اصلی و مقطعی صادر می‌شود. لذا می‌بینید که همه‌ی این روایات از کدام امام هستند؟ از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام.

علاوه بر این، بررسی سیره سایر امامان علیهم‌السلام به‌خصوص امام کاظم علیه‌السلام و امام رضا علیه‌السلام نشان می‌دهد که ایشان نه‌تنها از قیام‌ها نهی نکردند بلکه در برخی موارد، حمایت‌هایی نیز صورت داده‌اند؛ چه حمایت مادی و معنوی، چه در قالب دعا و تأیید یا عدم نهی و رد علنی. به‌ویژه درباره قیام «صاحب فَخ»

حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام نه‌تنها مخالفتی ابراز نفرمودند، بلکه پس از شهادت آن بزرگوار و یارانش، گریستند، دعا کردند و تأیید فرمودند.

دلیل این تأیید را باید در موقعیت خاص تاریخی آن زمان جستجو کرد. چنان‌که در پیش نیز گذشت، در دوره‌های بعد از امام صادق علیه‌السلام برخی از شیعیان به‌واسطه نهی‌های مکرر قبلی از قیام، دچار شبهه شدند که شاید حکومت عباسی مشروع است و معصومین علیهم‌السلام چون آن را به رسمیت می‌شناسند، از قیام نهی می‌کنند. این‌جا بود که امام موسی بن جعفر علیه‌السلام برای شکستن این توهم، اقدامات روشنی انجام دادند. از جمله سخنرانی‌های علنی، افشای ظلم عباسیان، و حتی زندان‌رفتن‌های مکرر ایشان، که خود نشانگر مقابله جدی با نظام حاکم بوده است.

در واقع، این موضع‌گیری امام کاظم علیه‌السلام در تأیید یا عدم نهی از قیام‌ها نشان از آن دارد که روایات نهی از قیام، حکم دائمی و همیشگی برای شیعه نبوده است. بلکه تابع شرایط و مصالح امت اسلامی بوده و در برخی مقاطع لازم بوده شیعه از حرکت‌های احساسی، بدون آمادگی لازم و بدون رهبری منسجم، بازداشته شود، و در برخی مقاطع نیز باید با ظلم مقابله کند ولو با هزینه‌های فراوان، برای حفظ بیداری امت.

از همین‌رو، نمی‌توان از روایاتی چون «کلُّ رایةٍ تُرفَعُ قبلَ قیام القائمِ فصاحبُها طاغوت» و مانند آن برداشت کلی و دائمی نمود و هر قیام و حرکت اصلاحی، ولو به رهبری عالمان دین، در زمان غیبت را باطل شمرد. به‌ویژه آن‌که این قیام‌ها، برخلاف نمونه‌های ناکام و پراکنده صدر اسلام، با هدایت و رهبری فقیه جامع‌الشرایط، حمایت مردمی گسترده، و هدف روشن در مقابله با ظلم و فساد و زمینه‌سازی برای ظهور صورت گرفته‌اند.

 

می‌توان چنین نتیجه گرفت که:

۱. روایات نهی از قیام، در بازه زمانی مشخص و به‌دلایل خاص تاریخی و اجتماعی صادر شده‌اند.

۲. این روایات از سوی تمامی معصومین علیهم‌السلام صادر نشده‌اند؛ بلکه محدود به چند امام‌اند.

۳. در دوره‌های بعد، معصومین در مواردی از قیام حمایت کرده‌اند یا حداقل آن را نهی نکرده‌اند.

۴. سیره امام کاظم علیه‌السلام و مواضع ایشان در برابر قیام فَخ گواه روشنی بر این مسئله است.

۵. قیام‌هایی که با شرایط لازم و رهبری صالح همراه باشند، می‌توانند مشروع و مقبول باشند.

 

در نتیجه، نمی‌توان بر پایه برخی روایات مقطعی، مشروعیت حرکت‌های بزرگ اسلامی در عصر غیبت، نظیر انقلاب اسلامی ایران را زیر سؤال برد یا آن‌ها را طاغوتی شمرد. این تفسیر، نه با روش علمی در فهم حدیث سازگار است، و نه با تاریخ و سیره عملی معصومین علیهم‌السلام تطابق دارد.

 

جمع‌بندی نهایی و تحلیل پایانی

با توجه به آنچه گذشت، روشن می‌شود که فهم روایات نهی از قیام، نیازمند دقت علمی، درک زمینه‌های تاریخی صدور آن‌ها، و آگاهی از سیره عملی اهل‌بیت علیهم‌السلام است. نه می‌توان این روایات را نادیده گرفت و به‌کلی نفی کرد، و نه می‌توان با قطع‌نظر از شرایط صدور، آن‌ها را به‌عنوان حکم کلی و دائمی در همه اعصار تلقی نمود.

فقه سیاسی شیعه، به‌ویژه در دوران غیبت، بر پایه اصول متعددی چون نفی سبیل کفار، وجوب امر به معروف و نهی از منکر، اقامه قسط، و وجوب دفاع از مظلوم بنا شده است. این اصول، که مستند قرآنی، روایی، عقلی و اجماعی دارند، ایجاب می‌کنند که در برابر نظام‌های طاغوتی، ظلم، فساد و بی‌عدالتی، بی‌تفاوت نبود. از همین‌رو، قیام‌هایی که در راستای این اصول، با رهبری فقیه جامع‌الشرایط، و با هدف زمینه‌سازی برای حکومت عدل مهدوی انجام شود، نه‌تنها منافاتی با تعالیم اهل‌بیت علیهم‌السلام ندارد، بلکه تأییدی ضمنی از سوی ایشان را نیز دربر دارد.

بر این اساس، استناد به روایات منع قیام برای نفی مشروعیت حرکت‌های سیاسی و انقلابی در عصر غیبت، استنادی ناصحیح و برخلاف مبانی مسلم فقه شیعه است. به‌ویژه آنکه در انقلاب اسلامی ایران، نهضت با رهبری فقیه عادل، با پشتیبانی مردم، و با هدف احیای ارزش‌های اسلامی و مقابله با استکبار شکل گرفت، و این شاخص‌ها، آن را از مصادیق روشنی از «قیام بحق» می‌سازد که در روایات نیز مورد تأیید قرار گرفته است.

در نتیجه، روایاتی چون «کلُّ رایةٍ تُرفَعُ قبلَ قیام القائمِ فصاحبُها طاغوت» باید در چارچوب شرایط خاص تاریخی و تفکیک بین قیام‌های ناحق و قیام‌های به‌حق فهمیده شوند. قیامی که به‌حق باشد، رهبری صالح و شرایط لازم را داشته باشد، نه‌تنها طاغوت نیست، بلکه مقدمه‌ای برای قیام نهایی حضرت مهدی علیه‌السلام خواهد بود.

به‌عبارت دیگر، قیام‌هایی از نوع فَخ، یا قیام امام حسین علیه‌السلام، و نیز قیام‌های واجد شاخصه‌های مشروعیت، از این دایره مستثنا هستند. و این دقیقاً همان چیزی است که از سیره معصومان علیهم‌السلام، عقلانیت دینی، و اجماع علمای شیعه در دوره معاصر نیز تأیید می‌شود.

 

 

پی نوشت:

۱. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۶، حدیث ۹.

۲.علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۲۹

۳. الکافی , جلد۸ , صفحه۲۶۴.

۴.وسائل الشیعة : ۱۱ / ۳۵ باب ۱۳

برای شنیدن صوت اینجا را کلیک کنید.

منبع:حوزه


گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدها
  • تازه ها