۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۱ : ۱۰
معجزه با اثبات صدق ادعای پیام آوران!
همواره
در تاریخ بشری انسان های بوده اند که خود را پیام آور خداوند معرفی کرده
اند. اینان برای درستی ادعای خود از معجزه و کرامت مدد گرفته اند . اینکه
معجزه چیست از جمله مسائلی بوده که همواره مورد توجه اندیشمندان مختلف بوده
است و در این راه متکلمان و عرفا و فلاسفه و حکمای اسلامی توجهی ویژه به
چیستی و حقیقت معجزه و کرامت نموده اند.
معجزه و قرآن!
اصولا
در قرآن کریم از کلمه ی معجزه استفاده نشده است: حتی از واژه ی معادل آن
یعنی "خرق عادت" هم در قرآن کریم خبری نیست! بلکه این دو واژه از اصطلاحات
علما و اندیشمندان اسلامی هستند. قرآن کریم از واژگان دیگری استفاده کرده
است که البته بسیار بیشتر هم مقصود را می رسانند و رساتر هستند. در قرآن
کریم به صورت های متعدد واژه هایی نظیر "آیه" "آیات" بیّنه" و نظیر آن به
کار رفته است که اهتمام کتاب الهی را به توجه به بعد معرفت شناسی معجزه را
نشان می دهد.
تاریخچه ی معجزه!
از واژه ی
معجزه به معنای اصطلاحی آن در عصر رسالت و لسان پیامبر اکرم صلی الله علیه
و آله و سلم و پس از آن توسط ائمه علیه السلام استفاده می شده است. برخی
روایات در این زمینه آمده است. از جمله آن که پیامبر اکرم صلی الله علیه و
آله وسلم خطاب به ابوجهل فرمودند: ای ابوجهل این فرقه آیات خدا و معجزات
رسولش را مشاهده کرده است. همچنین علی علیه السلام امیرالمۆمنین فرمودند:
لنا حجة هی المعجزات الباهرة، ما صاحب حجت هستیم که معجزات روشن و آشکاری
است.
معجزه امری خلاف عادت طبیعی و بشری است که به عنوان نشان دهنده ی صدق و راستی ادعای پیامبر ارائه می شود که براساس دیدگاه علمای شیعی منجر به انکار نظام علیت نیز می گردد!
اما تاریخ به طور مشخص سرآغاز ورود اصطلاح معجزه را در زبان عالمان دین و استعمال آن در علوم دینی مانند علم تفسیر، کلام و حدیث دقیقا مشخص نکرده است. با توجه به منابع تاریخی اولیه روشن می شود که ظاهرا از اوایل قرن دوم قمری به بعد واژه ی اعجاز و معجزه در عرصه ی علوم دینی رسوخ کرده و با گذشت زمان متداول شده است. جاحظ در قرن سوم در مورد اعجاز قرآن کتابی را به نام "نظم القرآن" تألیف کرد که در آن از نظم مصحف به "معجزه" یاد شده است همچنین محمد بن یزید واسطی در قرن چهارم کتابی به نام اعجاز القرآن نگاشته است که در آن کلمه ی معجزه در معنای اصطلاحی به کاررفته است.
معجزه و بحث های کلامی!
با
تطور علم کلام اصطلاح معجزه وارد مباحث کلامی شد و عالمان دین تعریف های
متعددی برای آن عرضه داشتند که البته تعاریف ایشان تفاوت عمده ای با یکدیگر
نداشت و همگی در تعریف اعجاز به خارق العاده متفق القول بودند و تنها در
بعضی از جزئیات و شرایط آن اختلاف داشتند. با ورود فلاسفه و عرفا در این
عرصه و طرح سازگاری و یا ناسازگاری اعجاز با اصل علیت، اختلاف برداشتها و
مبانی بروز می کند و میان اندیشمندان اسلامی بحث های داغی درباره ی معجزه
روی می دهد!
واژه شناسی معجزه!
برای بحث در
مورد معجزه ابتدا باید معنای این لفظ برای ما روشن شود. واژه ی معجزه از
مصدر اعجاز مشتق از ریشه ی تلاش مجرد "عجز" است که به معنای ضعف و ناتوانی
می باشد و یکی از معانی باب افعال متعدی کردن فعل لازم است که بدین ترتیب
عجز که معنای آن عاجز و ناتوان کننده است و "ة" در انتهای معجزه بنابر قولی
نشان دهنده ی مبالغه می باشد و بنابر قول دیگر به منظور آن آمده است که
این لفظ را از وصفیت و وصف بودن به اسم بودن انتقال دهد. از آنجا که
پیامبران با آوردن معجزه، عجز دیگران را به منصه ی ظهور می رسانند، اطلاق
معجزه بر فعل پیامبران به معنای عملی است که با آن ضعف و ناتوانی دیگران
روشن و آشکار می شود بنابراین مقصود از معجزه معنای لغوی آن نیست بلکه
منظور فعلی است که مردم از انجام آن عاجز و ناتوان باشند.
معجزه از نگاه متکلمان!
در
میان متکلمان و اندیشمندان اسلامی درباره ی چیستی معجزه اختلاف نظر وجود
دارد اشاعره گروهی از متکلمان قدیمی اعجاز را امر خارق العاده ای می دانند
که با انکار نظام علیت آن را مبتنی برنظریه ی "عادت" می دانند. مقصود
اشاعره از عادت این است که پدید آمدن رویدادها و اشیاء از یکدیگر و تعاقب و
توالی امور، صرف عادت و خواست الهی است و بین آنها هیچ گونه رابطه ی
تکوینی و علّی و معلولی وجود ندارد تا خلاف آن با اشکال و مخدور مواجه
گردد. مثلا عادت الهی براین تعلق گرفته که آتش همراه احراق و سوزاندن باشد و
طبق این تعریف وقوع معجزاتی مانند عدم تأثیر آتش بر حضرت ابراهیم علیه
السلام تنها خارق "عادت پیشین" است که با اراده و مشیت الهی انجام می گیرد.
ابوالحسن اشعری از بزرگان این گروه فکری در تعریف معجزه می گوید: معجزه فعلی خارق عادت است که همراه با تحدی بوده و سالم از معارضه است. در مقابل اشاعره، متکلمان معتزلی معتقد به اصل علیت هستند و با وجود این نیز معجزه را به خرق عادت تعریف کرده اند . اما مراد آنها از عادت ، قانون و رویه ی طبیعت است که براصل علیت استوار است و با عادت از نظر اشاعره فرق دارد. قاضی عبد الجبار از جمله بزرگان معتزله می گوید: حقیقت معجزه آن است که از طرف خداوند واقع شود و ناقض عادت باشد و سپس 4 شرط اصلی برای معجزه ذکر نموده است که عبارتند از: 1- از جانب خدا باشد. 2- ناقض عادت باشد. 3- دیگران در انجام مثل آن در جنس یا صفت عاجز باشند. 4- مطابق با دعوی نبوت و دلیل صدق آن باشد.
از آنجا که پیامبران با آوردن معجزه، عجز دیگران را به منصه
ی ظهور می رسانند، اطلاق معجزه بر فعل پیامبران به معنای عملی است که با
آن ضعف و ناتوانی دیگران روشن و آشکار می شود امامیه و شیعه درباره ی معجزه
چه می گوید؟!
اکثر اندیشمندان شیعه معجزه را به امر خارق العاده تعریف
کرده اند و مقصود آن به دلیل قائل بودن به نظام علیت در عالم، خلاف عادت
طبیعی بودن است. خواجه نصیر الدین طوسی (ره) از بزرگان متکلمان شیعی معجزه
را این گونه تعریف می کند: ثبوت امری خلاف عادت یا نفی چیزی که عادی است و
نیز مطابق امر انجام گرفته با آنچه پیامبر ادعا کرده است. در این تعریف
خلاف عادت بودن و نفی امر عادی طبیعی شرط اصلی معجزه است که البته با آنچه
پیامبر ادعا نموده است مطابقت دارد.
شیخ مفید (ره) از بزرگان علمای شیعی در تعریف معجزه اموری همچون خارق عادت بودن، مطابق بودن با ادعا و اعتذار خلق از اتیان مانند آن را دخیل می داند. علامه حلی (ره) نیز در تعریف معجزه خارق العاده بودن را شرط اساسی می داند. بنابراین همان طور که مشاهده می شود عنصر اصلی در معجزه خلاف عادت بودن آن شمرده شده است.
پایان سخن ...
معجزه
امری خلاف عادت طبیعی و بشری است که به عنوان نشان دهنده ی صدق و راستی
ادعای پیامبر ارائه می شود که براساس دیدگاه علمای شیعی منجر به انکار نظام
علیت نیز می گردد!
منبع:شبستان
211008