عقیق:در سالروز شهادت یکی از بزرگترین شهدای اسلام حمزه بن عبدالمطلب، هنگامی که به مزار او در بلندیهای احد نگاه میکنیم هنوز هم میتوان رد پای اشکها و فریادهای پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله را در گوشه و کنار این زمین یافت. حمزه، شیرخدا و عموی پیامبر با دلی پر از وفاداری به اسلام و پیامبرش، جان خود را در میدان جنگ احد فدای حقیقت کرد. این روز، یادآور داغی است که نه فقط برای خاندان پیامبر، بلکه برای تمامی مسلمانان یک ملت بزرگ، دردناک و بیپایان شد.در روزی که با نبرد خونین احد گرهخورده است، حمزه در میدان جنگ همچون قلعهای استوار ایستاده بود. او که همواره در کنار پیامبر از اسلام دفاع میکرد، این بار در برابر دشمنانی ایستاده بود که هیچ رحم و مروتی نشان نمیدادند. دشمنان اسلام، از جمله وحشی غلام حبشی هند در نهایت با ضربهای به سینه حمزه او را به شهادت رساندند. اما آنچه که این شهادت را از دیگر شهادتها متمایز کرد، مثله کردن پیکر بیجان او بود.
دشمنان نهتنها او را کشته بودند، بلکه گوش و بینیاش را بریدند، سینهاش را دریدند و کبدش را به دندان کشیدند. این بیرحمی و بربریت، تاریخ را با یکی از تلخترین لحظات خود روبرو ساخت.اما آنچه که شهادت حمزه را به یک نقطه عطف تاریخی بدل کرد، واکنش پیامبر به این فقدان بود. پیامبر در حالی که به پیکر بیجان حمزه رسید، دیگر آن پیامبر صبور و مقاوم همیشگی نبود.
قامت او این بار از داغی عظیم خم شده بود. او به پیکر عمویش نگاه میکرد و با بغضی سنگین و چشمانی پر از اشک، به سوی آسمان فریاد زد: «یا عم رسولالله! یا اسدالله! یا حمزه!»این لحظات، تاریخی شدند و به گفته یکی از یاران پیامبر، ابن مسعود، «هیچگاه پیامبر را آنطور گریان ندیدهایم». اشکهای پیامبر، نهتنها از فقدان حمزه، بلکه از غربت او در میدان جنگ و در میان دشمنانی بود که نهتنها او را کشته بودند بلکه پس از مرگش نیز بر پیکرش بیرحمانه رفتار کرده بودند. اشکهای پیامبر در آن لحظات نه از ضعف بلکه از عشق و وفاداری به عمویش حمزه بود.
در همان لحظات زمانی که پیامبر از کنار زنان عزادار گذشت، جملهای تاریخی بر زبان جاری کرد که همچنان در دل تاریخ اسلام ثبت شد: «حمزه گریهکنندهای ندارد...»این جمله که در پاسخ به زنان عزاداری که بر شهیدان خود گریه میکردند، به یک فرمان تاریخی برای ایجاد یک سنت در اسلام بدل شد. هر زن مسلمان، پیش از گریه برای عزیزانش برای حمزه میگریست. پیامبر با آن اشکهای سوزان، عزاداری برای حمزه را مشروع کرد و از آن روز حمزه اولین صاحب مجلس عزا در تاریخ اسلام شد.زیارت قبور شهدای احد، سنتی بود که خود پیامبر آغازگر آن بود. او هر سال به زیارت شهدا میرفت و با صدایی که کوه را به گریه میانداخت میفرمود: «السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار...»
شاید شگفتانگیزترین برگ این روایت، آنجاست که پس از گذشت ۴۶ سال از جنگ احد هنگام حفر قنات اجساد شهدا از جمله حمزه سالم یافت شد. نه پیکر پوسیده بود و نه حتی لباسها. کارگر، به اشتباه بیلی به پای حمزه زد و خون جاری شد.حمزه، شهید زنده بود. همانگونه که قرآن وعده داده: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا...» اکنون، در روزگار ما، تنها نامی مانده و خاکی بیگنبد. غربت، همچون غبار بر دوش اُحد نشسته است اما هنوز هر زائر، در کنار سنگچین ساده قبر حمزه اشکی فرو میریزد. نفسی تازه میکند و گویی سلام پیامبر را تکرار میکند: «السلام علیک یا اسدالله و أسد رسوله...»در ابتدا این مزار دارای بارگاهی زیبا و شکوهمند بود که بر عظمت مقام حمزه و شهادتش تأکید داشت و حتی گفته میشود که حضرت زهرا سلاماللهعلیها نخستین تسبیح از تربت را از خاک قبر او ساخت. اما با گذر زمان و تغییرات سیاسی، این بارگاه توسط وهابیان تخریب شد.
وهابیان که به نابودی آثار تاریخی اسلامی اعتقاد داشتند، در سالهای بعد از فتح مکه اقدام به تخریب بارگاهها و مقبرههای مهم مسلمانان کردند. مزار حمزه نیز از این تخریبها مستثنا نبود.با وجود این، اکنون در کنار قبر حمزه همچنان جمعیتهای زیادی از مسلمانان در ایام مختلف از جمله روز شهادت او به این مکان مقدس میآیند و با دلهای پر از عواطف به یاد او و دیگر شهدا میگریند. آنها در این مکان، از حقیقت شهادت و دلاوریهایی که تاریخ اسلام را شکل داده است، یاد میکنند و با اشکهایی که همچنان از دلشان برمیآید، از این شهدای بزرگ تجلیل میکنند.
منبع:فارس